images.jpg+
احساسات در دوران نوجوانی حرف اول را می زنند رویاها و آرمان های نوجوانی بسیار پررنگ هستند و می توانند تمامی فکر و خیال و آرزوهای یک نوجوان را تغییر دهند وظیفه والدین در این زمینه چیست.

در این سنین کمتر پدر و مادر موفق می‌شوند به جای نوجوان تصمیم‌گیری کنند که برای مثال او به کجا برود یا با چه کسانی همنشین باشد در حالی که درباره همه کودکان تشخیص این مساله با والدین است. حتی اگر والدینی بخواهند فرزندان خود را در بیشترین و بالاترین حد ممکن هم کنترل کنند، کنترل نوجوان در عمل کار سختی است. این موضوع باعث می‌شود نوجوانان بیشتر زمان خود را به فعالیت‌هایی اختصاص دهند که از نظر خودشان خوب و مطلوب است. فعالیت‌هایی که شاید چندان هم برای آنها مفید نباشد. در این مواقع، معمولا نوجوان با ناراحتی و گریه روی تخت می‌افتد و به روبه‌رویش خیره می‌شود. با خود فکر می‌کند چرا نمی‌تواند بدون دخالت پدر و مادرش با دوستانش ارتباط داشته باشد و با آنها بیرون برود؟ قرار بود همه دوستانش در کافه دور هم جمع شوند، اما مادرش اجازه نمی‌دهد او هم با آنها همراه شود، چون قرار است تا آخر شب بیرون باشند. گریه‌های پنهانی و حسرت خوردن‌هایش تمامی ندارد. ساعت‌های متمادی بی‌علت در خودش فرو می‌رود و فقط رویابافی می‌کند. این رویا‌ها همیشه هم شیرین نیستند و خیلی وقت‌ها به پرسش‌های بی‌پاسخی ختم می‌شود.
 در نوجوانی مجاز جای واقعیت را می‌گیرد
مشاور یکی از دبیرستان‌های پسرانه تهران درباره اقتضائات سنین نوجوانی »می‌گوید: مهم‌ترین اصل در تربیت، تاثیر طولانی‌مدت و دائمی یک یا چند فرد بر انسان است. رضا راهپیما می‌افزاید: در کودکی و به‌ویژه نوجوانی افراد دنیا را به گونه‌ای که یک بزرگسال یا حتی جوان می‌بیند، نمی‌بینند و گاهی اوقات از زمین تا آسمان بین نگاه و طرز تلقی افراد در سنین مختلف، تفاوت وجود دارد. او ادامه می‌دهد: نگاه فرد به زندگی و محیط پیرامون خود در سنین تا قبل از 18 سالگی بسیار آرمانی است. تا جایی که فرد همه‌چیزهای غیرواقعی را واقعی دیده و مجاز جای واقعیت را می‌گیرد. این مشاور و روانشناس می‌گوید: همه کودکان و نوجوانان دنبال قهرمان‌ها و شخصیت‌هایی در اطراف خود هستند تا با یادگیری یا حتی الگوگیری از آنها رفتارهایشان را شکل بدهند و اگر این الگو را در دنیای واقعی و اطراف خود پیدا نکنند در میان افرادی که به آنها دسترسی ندارند مانند سلبریتی‌ها و افراد معروف سعی می‌کنند آن فرد را بیابند. راهپیما با اشاره به اینکه قهرمان‌سازی و الگو‌پذیری اقتضای اصلی دوران نوجوانی است، می‌گوید: در درجه اول هیچ نوجوان یا کودک سالم و نرمالی نیست که خودآگاه یا ناخودآگاه دنبال این الگوپذیری و قهرمان‌سازی نباشد و در درجه دوم اینکه نوجوان چه فردی را به عنوان الگو برای خود انتخاب کند، مهم‌ترین مساله در رابطه با رشد و شخصیت اوست. به گفته این روانشناس کیفیت زندگی آینده فرد اعم از اینکه چه شغلی را انتخاب کند، بر اطرافیان خود چه اثری بگذارد، چگونه ازدواج کند و همه مسائل مربوط به آینده، در این الگو‌پذیری ریشه دارد و اینکه نوجوان چه کسی را به عنوان قهرمان زندگی خود برمی‌گزیند.
 رویاهای ناممکن نوجوانی
تمام اتاق و در و دیوار آن پر از پوستر بازیگران معروف است. ساعت‌های طولانی به آن عکس‌ها خیره می‌شود و در رویایش خودش را کنار آن فرد می‌بیند. تمام فیلم‌های آن بازیگر و هر عکس یا مصاحبه‌ای را که از او بوده بارها و بارها دیده و تمام آنها را حفظ است. این رویاها را حتی در عالم واقعیت هم دنبال می‌کند و با پیدا کردن آن بازیگر به هر بدبختی که بوده سعی کرده با او ارتباط برقرار کند و هرچند هربار با برخورد سرد و بد او مواجه شده است، اما باز هم با علاقه و جدیت از این علاقه یک طرفه و بی‌سرانجام دست نکشیده و ناامید نشده است.
 لزوم شکل‌گیری شخصیت در سن نوجوانی
یک روانشناس درباره کیفیت احساسات و عواطف در سنین نوجوانی می‌گوید: احساسات در سنین نوجوانی بی‌حد و مرز و افسار گسیخته است. مهدی حاجی‌اسماعیلی ادامه می‌دهد: فرد نوجوان خیلی زود علاقه‌مند می‌شود و این علاقه نیز خیلی زود ریشه‌دار شده و تبدیل به یک رابطه عمیق می‌شود. این روانشناس با بیان اینکه ایجاد علاقه به ویژه به جنس مخالف در این سنین اصلا اتفاق مثبتی نیست، می‌افزاید: علایق و ارتباطات فرد تا قبل از 18 سالگی مبنای منطقی ندارد و بر اساس عقل و تشخیص واقعی نیست، بنابراین احتمال اینکه فرد بعدا از این امر پشیمان شده و این علاقه به سردی گراییده و حتی به نفرت تبدیل شود زیاد است. حاجی‌اسماعیل ادامه می‌دهد: در سنین نوجوانی فرد به نخستین یقین و انضباطی که می‌بیند چنگ می‌زند و برایش مهم نیست که این وابستگی چه عواقبی برایش داشته و حتی به ضررش باشد. سردرگمی ناشی از جست‌وجوی هویت و بیرون کشیدن خود واقعی از میان فاکتورها و گزاره‌های مختلف این دنیا باعث می‌شود هر انسانی که حتی بتواند برای چندین ساعت نوجوان را سرگرم کرده و در او احساس مثبت و شادی‌بخش ایجاد کند، به آسانی موفق شود رابطه عمیق و قلبی با او برقرار کند، بی‌آنکه نوجوان بتواند سایر مشکلات موجود در رابطه را به درستی تشخیص داده یا بدی‌های طرف مقابل را ببیند. به اعتقاد این روانشناس اگر فرد در سنین نوجوانی موفق شود شخصیت واقعی خود را از بین بی‌شمار گزاره تشخیص داده و به آن برسد، این اتفاق تا آخر زندگی فرد از او انسانی هدفمند و سالم می‌سازد، در حالی که درباره افرادی که این اتفاق در سنین نوجوانی برایشان نمی‌افتد، گاه تا پایان عمر فرد درگیر یافتن هویت و ایجاد یک شخصیت ثابت از خود و معرفی آن به جامعه باقی می‌ماند و نمی‌تواند در این کار توفیقی کسب کند.
 دروغ با چاشنی دوست داشتن و نگرانی 
مادر، وقتی پسر 15 ساله‌اش از مدرسه به خانه بر‌می‌گردد متوجه یک گردنبد جدید بر گردن او می‌شود. مادر با دیدن این صحنه اضطرابی عمیق می‌گیرد و نمی‌داند چطور باید به پسری که هر روز بر سر مدل مو و بیرون رفتن با دوستانش با او درگیر است و در این کار توفیق چندانی هم ندارد این قضیه را بگوید تا بی‌تنش و درگیری مانع انداختن آن گردنبند شود. در نهایت تصمیم می‌گیرد وقتی پسرش به حمام رفته آن گردنبند را بردارد و مخفی کند تا وقتی پسر سراغ آن را گرفت تصور کند گم شده است. سرانجام گردنبند را برداشته و مخفی می‌کند و به پسرش دروغ می‌گوید چون بچه‌اش را دوست دارد و نگران اوست.
 لزوم کنترل و رها نکردن نوجوان
حاجی‌اسماعیل درباره نحوه برخورد والدین با فرزندان در سنین نوجوانی می‌افزاید: نحوه برقراری ارتباط پدر و مادر با فرزند حساسیت و پیچیدگی زیادی دارد که شاید فقط پدر و مادرهای آگاه و تحصیلکرده، آن هم نه همه آنها، این پیچیدگی را بدانند و بلد باشند و بتوانند بدون اینکه جوان متوجه شود او را زیرنظر داشته و کنترل کنند. این روانشناس درباره لزوم و نحوه کنترل نوجوان می‌افزاید: این کنترل باید خیلی مخفیانه باشد، زیرا اگر پدر و مادر فرزند نوجوان خود را محدود کنند و با باید و نباید جلو او را بگیرند باید مطمئن باشند این نبایدها برای نوجوان به یک تابو تبدیل می‌شود و این باعث می‌شود میل امتحان کردن آن تابو حتی برای یک بار هم که شده در آن زمان یا در آینده در نوجوان ایجاد شود. حاجی‌اسماعیل با اشاره به لزوم کنترل و رها نکردن نوجوان از سوی خانواده می‌گوید: برخی افراد تصور می‌کنند باید فرزندشان را، وقتی از آب و گل درمی‌آید رها کنند و اجازه دهند او خودش تجربیات مختلف را کسب کند در حالی که برخی دیگر فکر می‌کنند فرزندانشان مایملک شخصی آنها هستند و باید همان‌طور که از یک شی نگهداری می‌کنند همیشه مواظب آنها باشند، در حالی که هر دوی این تصورات اشتباه است. او عنوان می‌کند: در درجه اول والدین باید بدانند رها کردن نوجوان یعنی تنها گذاشتن او در جدال با مخمصه‌های خطرناک و مهیب زندگی که احتمال اینکه او سالم و موفق از آن بیرون بیاید کم است و از سوی دیگر باید بدانند فرزندانشان متعلق به آنها نیستند و باید به استقلال و آزادی‌شان رسمیت داده و فرصت تجربه‌اندوزی را از آنها نگیرند . آرمان