788182_601

بهداشت روانی چه معنایی دارد چگونه می توانیم در حفظ و نگهداری سلامت روانی خود کوشا باشیم فرزندان ما در معرض چه آسیب های روانی قرار دارند توصیه های مشاورین و روانشناسان در این زمینه را با هم مطالعه می کنیم

 هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتی‌ها و اختلال‌های جزیی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماری‌های روانی جلوگیری ‌کند و افراد را علیه بیماری‌ها واکسینه کند، زیرا علاج واقعه، قبل از وقوع باید گردد.

والدین به‌عنوان نخستین معلم کودکان وظیفه خطیری نسبت به انسان‌سازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان ازجمله بازی، احترام، مسئولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یک از آنها فراهم سازند. پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح کنند و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم- پذیرا بر خانه خود حاکم کنند، زیرا ایجاد جوی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی کودکان آسیب وارد می‌کند.

والدین باید سعی کنند در خانواده محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیت را به‌وجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را می‌پذیرد، احساس ارزش و احترام می‌کنند. در یک‌کلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسائل عقیدتی، اجتماعی، دینی و مذهبی باشند.

برای دستیابی به بهترین شکل بهداشت‌روانی، افراد باید شکست‌های خود را بپذیرند، انعطاف‌پذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود کارآمدی و خودگردانی لازم را برای افزایش اعتماد به نفس و احساس کفایت و پختگی داشته باشند. به همین منظور و برای کمک به بهداشت‌روانی باید زمینه‌های آسیب‌پذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت‌کنیم، نه خودکم‌بین باشیم و نه خودبزرگ‌بین، با انجام به‌موقع کارها از احساس درماندگی جلوگیری و با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنیم.

روانشناسی علم مطالعه رفتار آدمی است. بیشتر توجه روانشناسان، امروزه صرف یافتن راه‌های مناسب برای حل مشکلات روانی است که انسان‌ها در برخورد با مسائل روزمره و عملی با آن روبه‌رو هستند. کمتر کسی در برابر بیماری‌های روانی مصونیت دارد. البته دانستن این که هرکسی ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود، خود به خود کافی نیست، زیرا بهداشت روانی تنها به تشریح علل اختلالات روانی منحصر نیست، بلکه هدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتی‌هاست.

وجود افراد سالم، از شرایط مهم و اساسی برای رشد یک جامعه است. جامعه‌ای که به سلامت جسم و روان اعضای خود توجه می‌کند، ضمن عدم صرف هزینه‌های سرسام‌آور درمانی، انسان‌هایی سالم نیز پرورش می‌دهد که این خود ضامن رشد فردی و اجتماعی آن جامعه است.

معنی و مفهوم بهداشت‌روانی

اگر بهترین دفاع، تهاجم خوب است، بنابراین ارتقای سلامت نیز بهترین شکل بهداشت‌روانی به‌شمار می‌آید. سازمان جهانی بهداشت، بهداشت‌روانی را چنین تعریف می‌کند، «فرآیند تواناسازی مردم برای بهبود افزایش تسلط بر سلامت‌شان». دیگر متخصصان بهداشت، بهداشت‌روانی را به این ‌صورت تعریف‌کرده‌اند: «علم و هنر کمک به مردم برای تغییر شیوه زندگی‌شان به منظور رسیدن به کمال مطلوب سلامتی».

عنصر اساسی در هر تعریفی که از بهداشت روانی ارایه می‌شود، مفهوم پیشگیری است. پیشگیری را می‌توان از دو دیدگاه بررسی‌کرد: دیدگاه موقعیت‌مدار و دیدگاه فردمدار. در دیدگاه پیشگیری موقعیت‌مدار، تلاش متخصصان بهداشت و سلامت‌روانی متوجه کاهش علل محیطی و موقعیتی رفتار غیرعادی است؛ و در دیدگاه پیشگیری فردمدار، بر توانایی‌های فرد در مقابله با شرایطی که امکان دارد به رفتار ناسازگار منجر شود تأکید می‌شود.

پیشگیری را چه با دیدگاه موقعیت‌مدار و چه با دیدگاه فردمدار، می‌توان در ٣ سطح انجام داد: پیشگیری اولیه، پیشگیری ثانویه و پیشگیری ثالث.

الف) پیشگیری اولیه: در پیشگیری اولیه کاهش موارد جدید اختلال روانی در یک جامعه مورد توجه قرار دارد. هدف این پیشگیری، جلوگیری از ابتلای جمعیت سالم و عادی به‌اختلال‌روانی است. مثلا اگر معلوم شود که بسیاری از اختلال‌های روانی ناشی از فشار روانی و ناکامی‌های فرد در زندگی اجتماعی است، جامعه می‌تواند با دادن آگاهی و آموزش، سایر افراد را در مقابل استرس و فشارهای روزمره مقاوم کند. امروزه از طریق آموزش‌های رسمی (مدارس و دانشگاه‌ها) یا از طریق آموزش غیررسمی (رسانه‌های جمعی؛ رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها و مجلات) توانسته‌اند میزان ابتلا به اختلالات روانی را کاهش‌دهند.

ب) پیشگیری ثانویه: در پیشگیری ثانویه، هدف اولیه درمان کامل یک اختلال است ولی هدف ثانویه می‌تواند کنترل بیماری باشد. در این پیشگیری، درمان روی جمعیت مبتلا متمرکز می‌شود. به‌طور مثال، یکی از اختلال‌ها، اختلال افسردگی است و در آن با کمک به بیمار برای غلبه به بیماری، در وهله اول از گسترش هرچه بیشتر بیماری او جلوگیری کرده و در مرحله بعد، با اتخاذ شیوه‌های درمانی مناسب، سعی می‌شود که بیمار به وضعیت مناسب‌تر و متقاعدتری دست یابد تا بتواند با محیط خود سازگار شود.

ج) پیشگیری ثالث: هدف این پیشگیری کاهش آسیب‌هایی است که در نتیجه اختلال حاصل شده است. براساس این پیشگیری از طریق توان‌بخشی و حمایت‌های اجتماعی می‌توان میزان آسیب را به حداقل رساند، هرچند که ممکن است هیچ‌گاه بهبودی کامل حاصل نشود.

برای مثال، پس از مرگ یکی از نزدیکان، فشار روانی بر نزدیکان ایجاد می‌شود که امکان جلوگیری از آن وجود ندارد. مشاوره یا گروه‌درمانی بعد از این‌گونه حوادث ممکن است حمایت‌های اجتماعی مناسبی را فراهم سازد که آسیب‌پذیری فرد را در برابر فشار روانی کاهش می‌دهد.

ضرورت بلوغ ‌روانی

سلامتی یک امر اساسی و مهم در زندگی انسان است. براساس آمارهای موجود، نیمی از مرگ‌ومیرها در نتیجه رفتارها و روش‌های غلط زندگی است. در قرون گذشته انسان‌ها بیشتر به‌خاطر بیماری‌های میکروبی و عدم بهداشت جسمانی یا حوادث طبیعی می‌میرند ولی امروزه مرگ‌ها اغلب در نتیجه روش‌های غلط زندگی است. مثال‌هایی آشنا در این مورد شامل بیماری سرطان ریه به‌خاطر استفاده از سیگار، مرگ‌های ناشی از استفاده از غذاهای نامناسب یا عدم فعالیت‌های جسمانی، بیماری‌های ناشی از تماس با مواد سمی و شیمیایی، همچنین آتش‌سوزی، تصادفات رانندگی و … است.

بررسی و مطالعه انجام یافته در شهر تهران در‌ سال ١٣٧٨ نشان‌می‌دهد که بیماری‌های دستگاه گردش خون، سرطان و سایر تومورها، سوانح، مسمومیت‌ها و خودکشی‌ها، عوارض حاملگی- زایمان نفاسی، حالات بد تعریف شده، بیماری‌های عفونی و انگلی، بیماری‌های دستگاه تنفسی و دستگاه گوارشی به ترتیب بیشترین علت مرگ و میر بوده است.

خانواده نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی افراد دارد. در ذیل نقش خانواده از ٣ جنبه بررسی می‌شود:

الف) نقش خانواده در سلامت روانی: پایه‌های رشد روانی- اجتماعی کودکان، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سال‌های اولیه کودکی پی‌ریزی می‌شود، زیرا تفاهم، سازگاری و محبت موجود در محیط خانواده‌، در تقویت حس اعتمادبه‌نفس و پرورش نیروی سازنده در کودکان و نوجوانان بسیار حایز اهمیت است.

در یک خانواده عادی، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل نسبت به یکدیگر در برخورد با فرزندان، روش هماهنگ و یکسان را در پیش می‌گیرند و در نتیجه، فرزندان احساس می‌کنند که رابطه والدین، صمیمی است، زیرا کودک و نوجوان باید والدین خود را منبع شادی، امنیت عاطفی، ارضای خاطر جسمی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.

بی‌توجهی والدین به سالم‌سازی محیط روانی- اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، کودکان و نوجوانان را با کمبودهای عاطفی مواجه می‌سازد. لذا ریشه رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان، انحرافات و بزهکاری‌ها را باید در سنین اولیه کودکی و در میان خانواده جست‌وجو کرد، به همین دلیل برای شناخت علت ناسازگاری‌های کودکان و نوجوانان و پیدایش اختلال‌های رفتاری، بیش از هرچیز آگاهی از وضعیت خانواده آنان ضرورت دارد.

به‌طورکلی اصولی که باید پدر و مادر، به‌عنوان والدین کودک و نوجوان، همیشه در نظر داشته‌باشند، عبارتند از: هماهنگی در انضباط و تربیت کودکان و نوجوانان، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوت‌های فردی و محدودیت‌های موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی که موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در کودک و نوجوان می‌شود.

ب) نقش خانواده در پیشگیری از پیدایش اختلالات جسمی و روانی در کودکان: توجه والدین، به‌خصوص مادران به نکات و دستورالعمل‌های زیر می‌تواند در حفظ سلامتی آنان و سلامت جسمی و روانی در کودکان آنها کاملا موثر واقع شود.

١- مراجعه به پزشک به‌طور منظم، در تمام دوران بارداری و انجام آزمایش‌های پزشکی، کمک بزرگی در پیش‌بینی ضایعات احتمالی می‌کند.

٢- مادران باید در جلوگیری از بیماری‌های مسری به‌ویژه سرخجه در سه ماهه اولیه دوران بارداری بسیار بکوشند. همچنین ابتلای والدین به بیماری سیفلیس در کودک نارسایی‌های هوشی ایجاد می‌کند.

٣- اعتیاد والدین به مشروبات الکلی از عوامل موثر در عقب‌ماندگی ذهنی است. به‌خصوص مادران باید از استعمال موادمخدر و دخانیات خودداری کنند.
۴- مسمومیت‌های دوران بارداری و وارد شدن ضربه بر شکم مادر، به‌خصوص در ماه‌های آخر بارداری موجب عقب‌ماندگی ذهنی می‌شود.
۵- باتوجه به زیان‌های جبران‌ناپذیر اشعه‌ایکس و رادیواکتیو، مادران باید از انجام آزمایش‌های رادیولوژی به‌ویژه در ماه‌های اولیه بارداری خودداری کنند (مگر در صورت نیاز مبرم و تحت‌نظر پزشک.)
۶- مادران با رژیم غذایی مناسب و کافی می‌توانند از ایجاد ناهنجاری‌ها جلوگیری کنند، زیرا سوءتغذیه و کمبود ویتامین‌های ضروری ممکن است موجب ایجاد عقب‌ماندگی ذهنی شود.

٧- مادران در تأمین بهداشت جسم و روان بکوشند و حتی‌الامکان اضطراب و پریشانی به خود راه ندهند، زیرا اضطراب‌ها و هیجانات ناگهانی و مستمر در دوران بارداری، موجب ایجاد تغییرات در غدد داخلی می‌شود و باعث عقب‌ماندگی و رکود ذهنی در کودک می‌شود.

٨- پدران نیز مسئولیت ایجاد تسهیلات لازم، به‌خصوص فراهم‌کردن آرامش روانی و عاطفی مادر را به عهده دارند.

٩- مراجعه به مراکز مشاوره ژنتیکی برای افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند به‌ویژه در موارد ازدواج خویشاوندی یا بالا بودن سن مادر و خانواده‌هایی که دارای یک فرزند عقب‌مانده یا معلول هستند از ضروریات است.

ج) نقش خانواده در آگاهی‌دادن به جوانان در زمینه ازدواج: از مهم‌ترین انتخاب‌های دوره جوانی، انتخاب همسر است، در مکتب‌اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسیار اهمیت داده شده‌است. ازدواج و تشکیل خانواده از نظر بهداشت روانی اهمیت فراوانی دارد. خانواده‌ها باید به فرزندان خود تفهیم کنند که ازدواجی موفق و پایدار است که زن و مرد هر دو موقعیت خود را درک کنند و درصدد تطبیق شرایط خود با نیازهای خانواده و مخصوصا کودکان برآیند. یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان، گسسته‌شدن روابط خانوادگی یا اختلافات شدید بین اعضای خانواده است. شکی نیست که در ازدواج، سازش دایمی و صبر و گذشت فراوان لازم است.

مهم‌ترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از: ١- رشد عاطفی و فکری ٢- تشابه مذهبی ٣- تشابه علایق، انتظارات و طرز تفکر  ۴- تشابه تحصیلی و طبقاتی.

اصول کلی برای بالابردن اعتمادبه‌نفس

١- به‌جای انتقادکردن، بچه‌ها را تشویق کنید.

٢- به بچه‌ها فرصت دهید تا مسئولیت کارهای خود را به عهده گیرند و خود تصمیم‌گیرنده باشند.

٣- با هر بچه‌ای برخورد خاص و ویژه‌ای داشته باشید و او را انسان کامل دانسته و با دیگر بچه‌ها مقایسه نکنید.

۴- اعمال بچه‌ها از خودشان جدا است و بدون توجه به شکست‌ها و موفقیت‌ها، بچه‌ها باید بدون قید و شرط پذیرفته شوند.

۵- بچه‌ها را در آغوش بگیرید، بفشارید، لمس کنید، ببوسید و با آنها ارتباط فیزیکی داشته باشید. اگر این کار را بکنید آنها یاد می‌گیرند که خودشان را دوست داشته باشند.

۶- با دقت به حرف‌های فرزندانتان گوش دهید.

٧- به جای مچ‌گیری سعی کنید با انجام کارهای مثبت آنها را غافلگیر کنید و به یادشان بیاورید که چقدر دوست‌داشتنی هستند.

٨- والدین باید الگوی انسانی باشند که برای خود احترام می‌گذارد.

٩- بچه‌ها را تشویق کنید تا دوستان خود را به منزل دعوت کنند.

١٠- به بچه‌های خود از سن ۶ یا ٧ سالگی مسئولیت بدهید تا توانایی انجام کارهای خود را بالا ببرند.

مشخصه‌های یک شخصیت سالم

در زندگی و روابط انسان‌ها، معیارهایی وجود دارد که به بهداشت روان کمک می‌کند و در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

١- صداقت در رفتار: افرادی که بین نیت درونی آنها با رفتار بیرونی‌شان هماهنگی بیشتری باشد از سلامت روانی بهتری برخوردارند و در غیر این صورت سلامت روانی‌شان به خطر می‌افتد، مثلا فردی که دروغ می‌گوید بخش زیادی از انرژی روانی او صرف فاش‌نشدن دروغ خواهد شد.

٢- پذیرش ضعف و شکست‌های خود: جهت کمک به بهداشت‌روان لازم است شکست‌ها را به عدم تلاش نسبت دهیم نه به عدم توانایی.

٣- انعطاف‌پذیری: زندگی اجتماعی پستی‌ها‌وبلندی‌ها، بدی‌ها و خوبی‌ها، خیرها و شرها را دارد، لذا لازم است انسان ظرفیت پذیرش تغییرات را داشته باشد، زیرا باعث کمک به بهداشت روان می‌شود.

۴- توانایی نه‌گفتن: درمقابل خواسته‌های غیرمنطقی خود و دیگران توانایی «نه‌گفتن» را داشته باشیم و کارها را براساس رضایت‌خاطر درونی خود انجام دهیم نه به خاطر رضایت دیگران. ۵- داشتن قاطعیت: رفتار قاطعانه را روزانه تمرین کنیم و بدون عصبانیت و پرخاشگری و با استفاده از ارتباط کلامی مناسب از حق خود دفاع کنیم.

۶- دوری از فرض‌های غلط ذهنی: فردی که با خوشرویی با دیگران رفتار نمی‌کند، این مسأله باعث می‌شود که دیگران نیز همان واکنش را با او داشته باشند، لذا به این تصور درمی‌آید که دیگران از او بدشان می‌آیند و او را دوست ندارند.

٧- ورزش: ورزش علاوه‌بر این که امید به زندگی بهتر را بیشتر می‌کند، بلکه زنجیره تفکرات منفی را نیز قطع می‌کند.

٨- سازگاری مناسب اجتماعی: فرد سالم، ارتباط گرم و صمیمانه‌ای با دیگران دارد، سعی می‌کند به دیگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صمیمیت و مهربانی پاسخ دهد.

٩- داشتن هدف در زندگی: یک فرد سالم، فلسفه زندگی خود را می‌شناسد و زندگی را پوچ و بی‌معنی نمی‌داند، برای زندگی خود ارزش قایل بوده و بیهوده زندگی‌اش را فدای امور بی‌ارزش نمی‌کند.

١٠- حرکت برای پیشرفت: تلاش و کوشش لازم را داشته باشیم اما انتظار کامل بودن در تمام زمینه‌ها را نداشته باشیم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانایی است.

١١- خودکارآمدی و خودگردانی: خودکارآمدی، ارزیابی فرد از توانایی خود در انجام یک تکلیف است. خودگردانی مستلزم توانایی فرد در تأثیرگذاری بر رفتار خود به جای واکنش مکانیکی در برابر محیط است.

١٢- ابراز احساسات: احساسات مثبت مانند شادی و محبت و احساسات منفی ازجمله خشم، نگرانی و اضطراب را درون‌فکنی و سرکوب نکنیم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار کنیم.

١٣- درک توانایی خود و دیگران: نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و سعی در شناختن نقاط قوت و ضعف دیگران داشته‌باشیم. توانایی عفو و گذشت را داشته باشیم و همیشه برای اشتباهات خود را سرزنش نکنیم چون سرزنش باعث کاهش اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس افراد می‌شود.

١۴- احترام به دیگران: به دیگران احترام بگذاریم، چون این امر باعث می‌شود که دیگران نیز به ما احترام بگذارند و امکان انگیزش و تقویت محیطی فراهم شود.

١۵- داشتن یک نگرش مثبت: نسبت به دوستان، همسالان و بزرگسالان دید مثبتی را پیدا کنیم، چون نگرش خوب به بهداشت‌روان کمک می‌کند.

١۶- احساس امنیت و آرامش خاطر: افراد سالم دچار اضطراب و نابسامانی دایمی فکری نیستند. آنها دلواپس نیستند و از آینده و اتفاقات هراسی ندارند. آنها با بردباری و احساس امنیت با وقایع روبه‌رو می‌شوند و برای آنها راه حل منطقی پیدا می‌کنند.

١٧- داشتن اعتمادبه‌نفس و احساس‌کفایت: اعتمادبه‌نفس، داشتن نگرش مثبت به توانایی‌های خود است که رابطه تنگاتنگی با احساس کفایت دارد. این که کسی به خود و توانایی‌های خود اعتماد داشته باشد و بگوید من می‌توانم این کار را انجام دهم و مشکلات را از پیش‌پا بردارم حاکی از داشتن بهداشت روانی است.

چگونه به تعادل روانی خود کمک کنیم؟

١- درک و یافتن زمینه‌های آسیب‌پذیری: شناخت موقعیت‌هایی که شما را خشمگین می‌کند یا واکنش تندی در شما ایجاد می‌کند، می‌تواند شما را در برابر فشارهای روانی محافظت کند. اگر افراد خاص شما را خشمگین می‌سازند، یا باید از آنها دوری‌گزینید یا بکوشید دریابید، چه‌چیزی در آنان وجود دارد که شما را این قدر ناراحت می‌کند. سعی کنید علت ناراحتی خود را دریابید تا بتوانید موقعیت یاد شده را به‌صورت تازه‌ای ببینید.

٢- مدیریت زمان: از بار زیاد سنگین دوری کنید. با گنجانیدن زمان کافی برای استراحت، آرامش، خوابیدن، خوردن، تمرین‌کردن و اجتماعی‌شدن ساعات‌تان را تنظیم کنید. برای دوری از دلتنگی و فقدان تمرکز و به‌خاطر تربیت‌پذیری زمان، مطالعه را قطع کنید. نویسنده معتقد است، مدیریت زمان از استرس و اضطراب شدید جلوگیری می‌کند و بدین‌وسیله باعث تضمین بهداشت روانی افراد می‌شود.

٣- انجام به موقع کارها: هرکاری را به‌موقع انجام دهید، چراکه انجام به موقع فعالیت‌ها از احساس درماندگی جلوگیری می‌کند. انجام هرکاری را یک کمی زودتر شروع کنید، زیرا این کار نه‌تنها باعث بالارفتن اعتمادبه‌نفس می‌شود بلکه باعث کمک به بهداشت روانی می‌شود.

۴- احترام به خود: قدر و منزلت خود را بدانید، زیرا تجربه نشان داده است افرادی که برای خود ارزش قایل‌اند، توانایی‌های خود را خوب تشخیص می‌دهند، نه خودبزرگ بین‌اند و نه خود کم‌بین و این امر به بهداشت روانی آنها کمک می‌کند.

۵- پذیرش نقاط قوت و ضعف: انسان سالم، انسانی است که بداند در چه زمینه‌هایی ضعف عمده دارد، آنگاه سعی کند که متناسب با توانایی‌هایش نقاط ضعف خود را جبران کند. نیز چنین فردی لازم است نقاط قوت خود را تشخیص دهد و در پی تقویت این نقاط برآید، زیرا این امر به بهداشت روانی وی کمک مؤثری می‌کند.

۶- داشتن استدلال مافوق قراردادی: به‌نظر کلبرگ، افرادی این استدلال را دارند که به رشد شناختی کافی دست یابند و معیارها و قوانین اخلاقی را درونی کنند، زیرا این استدلال به بهداشت‌روانی کمک زیادی می‌کند.

٧- برقراری روابط صمیمانه با دیگران: صمیمت نوعی تعهد درونی نسبت به برقراری روابط و ادامه آن است، زیرا همه ما به اطمینان خاطری که از جانب دیگران تأمین می‌شود، نیاز داریم، لذا از راه درمیان گذاشتن نگرانی‌های خود با افراد مجرب و بزرگترها، می‌توانید بیشتر مشکلات خود را ساده‌تر و روشن‌تر کنید.

٨- کمک به‌موقع از دیگران: تقاضای کمک از دیگران، خود نشانگر پختگی عاطفی است نه این‌که نشانه ضعف آگاهی و ناتوانی. انسان در هر سنی باشد به راهنمایی و مشورت دیگران نیازمند است.

٩- حذف خطاها: فرد باید شرایطی را که رفتار نامطلوب در آن رخ‌می‌دهد شناسایی کند و عوامل خارجی ایجاد کننده رفتار را مورد بررسی قرار دهد. قبل از اصلاح رفتار باید مشخص کرد چه رفتارهای نامطلوبی را می‌خواهیم، حذف کنیم و چه رفتارهای مطلوبی باید جایگزین آن شود.

١٠- داشتن دید مثبت: حالات عاطفی خوشآیند مانند خنده، خوشحالی، لذت و شادی را داشته باشید، به امور مختلف زندگی یک گرایش مثبت   نشان دهید، خط مشی‌های خود را انتخاب کنید و بدانید چه‌چیزی برای شما بیشترین ارزش را دارد.

نتیجه‌گیری و ارایه راه‌حل‌ها

هدف اصلی بهداشت‌روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتی‌ها و اختلال‌های جزیی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت‌روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماری‌های روانی جلوگیری ‌کند و افراد را علیه بیماری‌ها واکسینه کند، زیرا علاج واقعه، قبل از وقوع باید گردد.

والدین به‌عنوان اولین معلم کودکان وظیفه خطیری نسبت به انسان‌سازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان ازجمله بازی، احترام، مسئولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یک از آنها فراهم سازند.

پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم- پذیرا را بر خانه خود حاکم کنند، زیرا ایجاد جوی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی کودکان آسیب وارد می‌کند. والدین باید سعی کنند در خانواده محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیت را به‌وجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را می‌پذیرد، احساس ارزش و احترام می‌کنند. در یک کلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسائل عقیدتی، اجتماعی، دینی و مذهبی باشند.

برای دستیابی به بهترین شکل بهداشت روانی، افراد باید شکست‌های خود را بپذیرند، انعطاف‌پذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود کار آمدی و خود گردانی لازم را برای افزایش اعتمادبه‌نفس و احساس کفایت و پختگی داشته باشند. به همین منظور و برای کمک به بهداشت روانی باید زمینه‌های آسیب‌پذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت کنم، نه خودکم‌بین باشیم و نه خودبزرگ‌بین، با انجام به‌موقع کارها از احساس درماندگی جلوگیری  و با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنیم.

* کارشناس‌ارشد روانشناسی تربیتی

روزنامه شهروند – کریم عباسی‌اول*: