images

بیماران اغلب به نوع دیگری از خاطرات شان که با اضطراب عملکرد مرتبط است نیز اشاره می کنند و آن ترس از دست دادن علاقه اعضاء خانواده است. این افراد معتقدند که عشق اعضاء خانواده شان به آن ها وابسته به عملکردشان است بنابراین یک آزمون یا سخنرانی برای شان به معنای ارائه اطلاعات یا مبادله دانسته های شان نیست بلکه ابزاری برای سنجش دوست داشتنی بودن آن هاست. این احساس ممکن است باعث عصبانیت بیماران شود و موجب شود که آن ها ارزشمندی خود را وابسته به عملکردشان بدانند. در مواردی والدین نه تنها از فرزندان شان انتقاد می کنند بلکه اگر عملکردشان عالی نباشد آن ها را کتک می زنند یا حتی وقتی عملکردشان هم عالی است به خاطر دلایل جزیی مثل ریختن غیر عمدی لیوان شیر آن ها را تنبیه می کنند. این تداعی ناخوشایند کودکان را بر سر یک بن بست مضاعف قرار می دهد: چه کودک موفق شود و چه موفق نشود تحقیر می شود. در واقع همان کسی که به کودک غذا می دهد او را کتک می زند. این نحوه برخورد شبیه اتفاقی است که در لاس وگاس می افتد و باعث می شود که افراد تمام سرمایه خود را به امید برنده شدن در قمار از دست بدهند. همان گونه که یک قمار باز هر بار با این امید بازی می کند که برنده شود، کودکان هم با این امید که والد سخت گیرشان بالاخره با آن ها مهربان خواهد شد بارها و بارها تلاش می کنند.

به این ترتیب، تعریف موفقیت برای کودکان بسیار پیچیده می شود. آیا مردی که جدیدا به سمت ریاست یک بخش منسوب شده است فردی با کفایت، قدرتمند و از نظر روانی مستقل از والدین خویش است؟ یا تنها از ترس کتک خوردن و تهدید شدن به این مقام رسیده است؟ چنین فردی ممکن است از یک سو به خاطر موفقیتش احساس غرور کند و از سوی دیگر به دلیل اضطرابش دچار حملات هراس می شود. گاهی ممکن است به نظر برسد که از نظر اجتماعی و روان شناختی بهتر است که چنین فردی، مشکلاتش را درمان نکند و با اضطراب عملکردش مقابله ننماید و پرخاشگری و خشم و سایر احساسات آشفته خویش را در درون خود مخفی نگاه دارد.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد