22

موسیقی تاثیرات بسیار مثبتی بر روی روح و جسم انسان می گذارد ، گوش دادن به موسیقی برای هر فردی لازم است و می توان گفت که همانطور که جسم به تغذیه نیاز دارد ، روح نیز احتیاج دارد که تغذیه شود. تغذیه روح موسیقی است. موسیقی باعث انرژی گرفتن روح و ذهن افراد می شود.

به تعبیری می توان گفت که موسیقی نان و شراب روان است، و سرچشمه آبی گوارا ست برای فرو نشاندن عطش های روانی انسان. اما برای من همان طور که گفتم موسیقی ضروری تر از این هاست و در حکم هوای سرشار از اکسیژن است که بدون آن زندگی برایم متصور نیست. برای من آن موسیقی ارجمند و گرانقدر است و به آن عشق می ورزم که حامل پیامی فکری یا حسی و عاطفی باشد و اندیشه ای یا ایده ای یا حسی و عاطفه ای انسانی را بیان کند یا به توصیف چیزی زیبا و والا بپردازد، با این برداشت بر این باورم که موسیقی کلاسیک مهم ترین عرصه بیان اندیشه ها و ایده ها و اصلی ترین حوزه تجلی عاطفه های عمیق انسانی و توصیف طبیعت و زیبایی های جهان بیرون و درون انسان است و به این دلیل است که من به این موسیقی و آثار متفکران بزرگ آن مانند بتهوون، چایکوفسکی، سیبلیوس، وردی، دورژاک و شوستاکویچ عشق می ورزم و روانم نغمه های جاودانه آن را چون اکسیژن تنفس می کند.

قدرت شگفت انگیز موسیقی کلاسیک در بیان اندیشه ها و عاطفه ها و توصیف جهان درون و بیرون از کجا سرچشمه می گیرد؟ این قدرت و قابلیت را باید محصول تکامل پانصد ساله این موسیقی از اوایل سده شانزده میلادی تا امروز دانست. در این دوره طولانی، موسیقی کلاسیک خالق هزاران سنت و دستاورد به شکل تکنیک ها و متدهای علمی و راه و روش های اصولی شده و میراث گرانقدری از خود به جا گذاشته است و سبک های گوناگون و رنگارنگ بسیار به وجود آورده است.

و تمام این سنت ها، سبک ها و میراث گرانقدر این موسیقی ابزارهای بسیار قوی و توانمندی به آن بخشیده است که آن را توانا به بیان ژرف ترین و پیچیده ترین عاطفه ها و اندیشه ها از جمله اندیشه های فلسفی و عرفانی و اجتماعی، و عاطفه ها و هیجان هایی چون عشق و نفرت، شادی و اندوه، ترس و بی باکی و مانند این ها ساخته است.

موسیقی کلاسیک در طول دوران تکامل پانصد ساله خود از چند دوره مهم تاریخی گذشته است که اصلی ترین آن ها عبارتند از دوره های باروک کلاسیک رمانتیک نوکلاسیک امپرسیونیک رمانتیک ملی گرایانه نو رمانتیک و مدرن. هر کدام از این دوره ها دارای سبک های خاص و ویژگی های منحصر به فردی بوده که آن را از سایر دوره ها مشخص می نموده است. و البته در کنار این دوره های اصلی، دوره های فرعی بینابینی و ترکیبی بسیار و هم چنین سبک های محلی و منطقه ای متنوعی نیز در مناطق مختلف جهان پا به عرصه وجود نهاده است.

موسیقی کلاسیک در حوزه علمی دانش های گوناگونی به وجود آورده است، از جمله دانش های هارمونی کنترپوان کمپوزیسیون، دولوپمان، اکسپوزیسون و … با استفاده از این دانش ها آهنگسازانی نابغه چون ویوالدی، رامو، باخ، هندل، گلوک، هایدن، موتسارت، بتهوون، شوبرت، شومان، لیست، شوپن، برلیوز، مندلسون، واگنر، برامس، وردی، پوچینی، سن سان، بیزه، چایکوفسکی، ریمسکی کورساکف، راخمانینف، گریگ، دورژاک، سیبلیوس، دفایا، دبوسی، راول، بروکنر، مالر، ریشارد اشتراوس، شوستاکوویچ و ده ها آهنگساز نامدار دیگر توانسته اند آثار ابدی و فنا ناپذیری بیافرینند که بیانگر ژرف ترین اندیشه ها و حس ها، و پیچیده ترین عاطفه ها و هیجان های انسانی باشد.