6

شاید در زندگی خود با افرادی مواجه شده باشید که اصطلاحا خلاق نام دارند. این افراد برای حل مشکلات خود راه حل های نو ارائه می دهند و به سوالات پاسخ هایی خارج از چهارچوب گزینه های موجود می دهند. انسان های خلاق طرز تفکر خاصی دارند و ذهنی باهوش تر از ذهن افراد متوسط دارند ، اما این بدان معنا نیست که افراد خلاق باید حتما نابغه باشند.

افراد خلاق در یكی كردن تفكر كلامی با تفكر بصری (كرشر ولجر۱۹۵۸) و تفكر منطقی و تخیلی (سالتر ۱۹۸۰) سرآمدتر از افراد غیر خلاق هستند.

افراد خلاق بیشتر به وسیله علایق درونی خود نسبت به كارهای خلاق برانگیخته می شوند تا عوامل بیرونی نظیر شهرت ،پول یا تایید دیگران.در واقع ،وقتی دلایل بیرونی باعث انجام كارهایی می شود كه ذاتا جزو كارهای فكری خلاق به حساب می آید،ممكن است شخص انگیزه خود را برای انجام آن از دست بدهد.

علاوه بر موارد فوق افراد خلاق ویژگیهای دیگری نیز دارند كه آنها را از سایر افراد متمایز می كند این ویژگیها عبارتند از:

۱) افراد خلاق، بخش عمده ای از وقت خود را صرف توجه دقیق به اطاف خود می كنند و از این طریق سوژه های جدیدی برای فكر كردن پیدا می كنند.

۲) افراد خلاق بسیار كنجكاو بوده و به طور مستمر در جستجوی موضوعات پیچیده ،جدید و ناشناخته و عجیب هستند.به همین سبب آنها در مقایسه با افرادی كه از توانایی خلاقیت كمتری برخوردار هستند،سوالات بیشتر و پیچیده تری را مطرح می كنند.این ویژگی را به سادگی در بچه ها می توان تشخیص داد.

۳) حل مشكلات و مسائل توسط افراد خلاق از اصالت خاصی برخوردار است.

۴) افراد خلاق انعطاف پذیر هستند و در ارائه راه حل و اندیشه بكر و بدیع آمادگی بسیار دارند(گلیفورد ۱۹۵۹) آنها با استفاده از این ویژگی ،توانایی تعقیب و دستیابی به راه حل مشكل را از راه های مختلف دارا هستند.

۵) افراد خلاق به استقلال و ناهمنوایی تمایل دارند و در مواردی كه دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت كنند به سرپیچی از آنها تمایل نشان می دهند به این سبب اعمال مدیریت در مورد افراد خلاق بسیار دشوار است (كانجرو پیترسن ۱۹۸۴) آنها اگرچه به دستور گرفتن از دیگران اعتقاد ندارند، نیاز مبرم به مورد پذیرش واقع شدن دارند، زیرا این احساس برای آنها آرامش خاطر دلپذیری را ایجاد می كند. ضمنا آگاهی به این مطلب كه اندیشه هایشان مورد قبول واقع شده ،اتكاء به نفس زایدالوصف در آنان ایجاد می كند.

۶) افراد خلاق ، مسائل پیچیده را به مسائل ساده ترجیح می دهند و با علاقمندی بسیار برای یافتن راه حل می كوشند.

۷) بر اساس نظریه وایت (۱۹۶۹) افراد خلاق علی رغم استنباط دیگران ، بسیار فعال نبوده،با مقایسه با دیگران از هوش و ذكاوت خارق العاده نیز برخوردارنیستند.هوش یكی از پیش نیاز های خلاقیت است و پایین بودن درجه هوشی فرد معمولا به پایین قرار گرفتن ویژگی خلاقیت منجر می شود ،اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن شخص نمی كند.كرتاگنبرگ(۱۹۷۲) بر این عقیده است كه افراد دارای هوش پایین عموما از نظر خلاقیت نیز ناتوانند و خلاقیت در افراد دارای هوش كمی بالاتر از میانگین بیشتر مشاهده شده است .در این مورد گرتزل(۱۹۶۲) معتقد است كه اشخاص باهوش و ذكاوت خوب در مدارج تحصیلی ،بسیار خوب عمل می كنند ولی شاهد كیفی كه دلالت بر خلاقیت آنها بكند بسیار كم است.به طور خلاصه پژوهشگران به یك رابطه یا همبستگی نسبتا كم بین هوش و خلاقیت دست یافته اند(آناستاری و شیفر ۱۹۷۱،گتزل و جكسن،۱۹۶۲).

۸) مسائل و وضعیت هایی را می بیند كه قبلا مورد توجه قرار نگرفته است و فكرهای بكری را ارائه می دهد.اصولا یك فرد خلاق بی تفاوت از كنار مسائل نمی گذرد و محیط پیرامون را همیشه با دقت مورد توجه قرار می دهد.

۹) ایده ها و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط می دهد و آنها را بر مبنای مزیتشان مورد بررسی قرار می دهد.چراكه ارائه فكر مشكل نیست بلكه ارائه فكر و ایده های سودآور،مفید،باصرفه و… مشكل خواهد بود.

۱۰) معمولا چندین شق (بدیل) برای هر موضوع معین دارند،به عبارتی سلاست فكر دارند.یكی از مهمترین ویژگی افراد خلاق داشتن سلاست فكر است به طوری كه همزمان در مورد یك مساله چندین فكر و راه حل را داشته باشد.

۱۱) نسبت به پیش فرضهای قبلی تردید می كنند و محدود به رسم و عادت نمی شوند.از طرف دیگر تداوم حیات سازمانها به بازسازی آنها بستگی دارد،بازسازی سازمانها از طریق هماهنگ كردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشها ی حصول این اهداف انجام می شود ،بدون بازسازی ،سازمان نمی تواند دوام زیادی بیاورد و بازسازی هم جز از طریق نوآوری كه خود ثمره خلاقیت است ،میسر نیست.بنابراین سازمان ها برای ادامه حیات و بقای خود به بازسازی از طریق خلاقیت نیازمندند،خلاقیت در سازمان كار نیروهای خلاق است این نیروهای خلاق در تمام سازمانها به وفور یافت می شوند. هنر مدیر موفق در این سازمان شناسایی و از وجود آنها برای بهبود و بازسازی سازمان استفاده نماید ،ویژگیهایی كه در این مقاله به آنها اشاره شد می تواند راهگشای بسیاری از مدیران باشد چه بسا بعضی از این ویژگیها در نگاه اول به عنوان یك ضعف ممكن است به حساب بیاید.

مدیران امروزی ما باید به این نكته توجه داشته باشند كه موانعی برای بروز خلاقیت وجود دارد كه بحث مفصلی را می طلبد و پرداختن به آنها خارج از این مقاله است اما مهمترین آنها عبارتند از :

۱) عدم اعتماد به نفس ،

۲) ترس از انتقاد و شكست ،

۳) تمایل به همرنگی و همگونی ،

۴) عدم تمركز ذهنی و…

باید این نكته را قبول كنیم كه همگی ما عادت زده ایم بنابراین مدیریت سازمان باید همیشه از بروز ایده ها و فكر های جدید استقبال نماید و افراد خلاق را تشویق كند.برای اینكه خلاقیت به وقوع بپیوندد، باید چنان نگرشی وجود داشته باشد تا از پیشنهادهایی كه مبتنی بر تغییر شرایط موجودند،استقبال كند،یك نگاه سرد یا بهت زده رئیس به زیردستی كه پیشنهادی ارائه كرده است به وی می فهماند كه دیگر از این نوع پیشنهادها ندهد.جدای از اینكه نظر مدیریت و زبان و ظاهر درباره خلاقیت چیست ؟ طرفداری می كند یا مخالفت ملاك اصلی برای پیشنهاد دهنده ،آن چیزی است كه مدیر در عمل انجام می دهد،نه سخن او. متاسفانه در نظام اداری ما كم نیستند مدیرانی كه خود را عقل كل می دانند و كارمندان را افرادی كه مجبورند دستورات غیر منطقی آنها را اجرا كنند.این مدیران یكی از مهمترین موانع خلاقیت و نوآوری در نظام اداری هستند باشد كه ان شاء ا… در برنامه سوم توسعه كه یكی از مهمترین محورها ی آن تحول اداری است به این نكات نیز توجه شود و شایسته سالاری كه همیشه غریب بوده این بار به آشنایی برای همه تبدیل شود.