29

یکی از مهم ترین مشکلاتی که امروزه جامعه ی بشری با آن مواجه است ، مسئله خشم در افراد می باشد. در بسیاری از مواقع خشم دلیلی مشخص دارد اما در برخی موارد نیز هیچ دلیلی برای آن نیست و به نوعی پدیده ای ناشناخته محسوب می شود.

هدف این مقاله پاسخ به سؤالات فوق است، از اینرو بخشی جداگانه را در پاسخگویی به سؤالات فوق اختصاص می دهد.

تعریف خشم:

خشم بنابر تعریف برانگیخته شدن عواطف جریحه دار شده است. اگر چه نقطهٔ آغاز این برانگیختگی عواطف و احساسات ماست اما دامنهٔ تأثیر آن به فکر و بدن ما نیز سرایت می کند. به عبارت دیگر خشم همهٔ ابعاد وجود ما را در بر می گیرد.

علل و ریشه های خشم:

علل فیزیکی: عدم تعادل هورمونی می تواند منجر به خشم شود. پرکاری غدهٔ تیروئید و ترشح بیش از حد هورمون تیروکسین از عوامل رایج بروز خشم و عصبیت است. خانم ها در دوران قاعدگی به علت بر هم خوردن تعادل هورمونی در معرض عصبانیت قرار می گیرند. از جمله عوامل دیگر رایج می توان به خستگی اشاره کرد. هر چه سطح خستگی شخص بیشتر باشد، امکان تجلی خشم فراتر می رود. شایان ذکرست که زیگموند فروید خشم را یکی از گرایشات (Drive) ذاتی انسان می داند. برای فروید خشم جزئی از تار و پود وجود ماست. ما همانگونه که در حالت طبیعی با دست و پا به دنیا می آییم، با خشم نیز زاده می شویم.

علل شخصیتی:

برخی اشخاص بیشتر از افراد دیگر واکنش خشم را بروز می دهند. از اینرو، روانشناسان معتقدند که خشم می تواند ریشه در شکل گیری خاص شخصیت افراد داشته باشد. اشخاصی که از حساسیت های بالاتری برخوردارند و به اصطلاح زودرنج اند، طبیعتاً بیشتر خشمگین می شوند. بنابراین در این حالت باید به درمان حساسیت شخص پرداخت. همچنین افرادی که درجهٔ اضطراب بالایی دارند، بیشتر عصبانی می شوند.

عجز (Frustration): عجز یکی دیگر از عوامل رایج شکل گیری خشم است. هنگامی که به صورت مرتب موانعی غیرقابل عبور در مسیر حرکت مان ایجاد می شود به گونه ای که دیگر قادر به برطرف کردن آنها نیستیم، خشمگین می شویم. بنابراین در این حالت باید به چاره جویی چگونگی برخورد خود با این عوامل بپردازیم زیرا که خشم ما در واقع نه علت بلکه معلول این عوامل است.

بی عدالتی: پر واضح است که نمایش ظلم، استثمار و پایمال کردن حقوق انسان ها، خشم ما را برمی انگیزاند.

روابط جریحه دار شده: بخش عمده ای از خشم، ریشه در روابط آسیب دیده ما با دیگران دارد. برای درمان خشم باید آن روابط اصلاح گردند.

تظاهرات خشم:

به هنگام عصبانی شدن، چهره برافروخته می شود و فرکانس گفتار تغییر می کند. گاه نفس های شخص تندتر می شود. کلام فرد عصبانی بوضوح قابل تشخیص است. اگر این تجلیات جزء مظاهر طبیعی خشم باشند، می توان به تجلیاتی اشاره کرد که در ظاهر قابل تشخیص نیستند اما در واقع مؤید خشم شخص اند. از جمله این عوامل می توان به غیبت کردن اشاره کرد. غیبت را می توان انتقامی ظریف و زیرکانه دانست که ریشه در خشم فرو خورده فرد دارد. زمانی که نمی توانیم آشکارا ناراحتی خود را به دلایل گوناگون ابراز کنیم، به غیبت متوسل می شویم. در واقع غیبت می تواند ابزار ابراز خشم ما باشد. گاه نیز خشم خود را با بیان شوخی ها و جوک هایی ابراز می کنیم که در آنها فرد مورد خشم ما به باد تمسخر گرفته می شود. همانگونه که گفته شد این نوع تظاهرات در وهلهٔ اول از دید دیگران معرف خشم نیستند اما به واقع طرق متفاوت ابراز عصبانیت ما هستند.

عملکردهای رایج پیرامون خشم:

انکار: بسیار دیده شده است که اشخاص عصبانی منکر عصبانیت خود هستند. این واکنش گرچه ظاهراً گاه خبر از تعادل عاطفی ما در مقابل دیگران می دهد اما معرف حقیقت نیست و توسل دائم به آن می تواند صدمات بسیاری به ما وارد کند. خشم فرو خورده می تواند به زخم معده، فشار خون بالا، ترس و اضطراب شدید و گاه حملات قلبی منجر شود.

سرکوب: در این واکنش شخص خشم خود را به لایه های تحتانی روح و روان خود منتقل می کند زیرا که نمی تواند با آن روبرو شود. علاوه بر تأثیرات جانبی بسیار مخرب بالا، خشم سرکوب شده می تواند در دراز مدت به کینه و تلخی عمیقی منجر شود که نگرش فرد را نسبت به خود و محیطش به طرز منفی تحت تأثیر قرار دهد.

انفجار مستقیم (خشم فعال): مهمترین قربانی این واکنش است که مورد خشم ما واقع می شود. گاه آسیب های فیزیکی و روحی روانی آن هرگز از خاطره پاک نمی شود. انفجار خشم همانند آتشفشانی است که مواد مذاب آن جز ویرانی اطراف خود ثمره دیگری به بار نمی آورد.

خشم منفعل: همانگونه که ذکر شد خشم می تواند خود را در تمسخر دیگری، ترور شخصیت و همچنین انتقادهای ظریفی که در پی ضربه زدن به شخص اند بروز دهد.

برخورد مناسب با خشم:

راه کارهای زیر تا حد قابل توجهی می توانند به برخورد مناسب با خشم بپردازند.

پذیرش: پذیرش نقطهٔ آغاز برخورد با خشم است. منظور از پذیرش آن است که در وهلهٔ اول واقعیت وجود خشم را در خود رد نکنیم.

تمدید خشم: پس از پذیرش عصبانیت خود، باید به خشم قدری زمان بدهیم. این عمل همچون سرد کردن ماشینی است که تازه جوش آورده است. راههای پایین آوردن تدریجی نقطهٔ جوش خشم در اشخاص مختلف متفاوت است. برخی دوش بگیرند، عده ای پیاده روی می کنند. برخی دیگر هیزم خرد می کنند. برخی موسیقی گوش می دهند و ….. به عبارت دیگر، این مرحله ما را آمادهٔ ارزیابی صحیح خشم خود می کند.

ابراز: پس از پایین آمدن قابل توجه نقطهٔ جوش و ارزیابی علل خشم، باید ناراحتی خود را با شخصی که از او عصبانی شدیم در میان بگذاریم. پایین آمدن سطح خشم به ما کمک می کند که ضمن ابراز ناراحتی به سخنان شخص دیگر گوش دهیم و به عبارتی تفسیر او را نیز از وقایع دریابیم. می توان ناراحتی خود را در فضایی توام با احترام بیان کرد.

ارزیابی خشم: در این مرحله ما به بررسی علل و ریشه های خشم خود می پردازیم. خوب است که از خود بپرسیم چرا عصبانی شدم؟ آیا زود نتیجه گیری نمی کنم و درگیر قضاوت عجولانه نشدم؟ آیا انتظارات معقولی دارم؟ آیا چیزی در من وجود دارد که حس ترس و حقارت مرا بالا می برد و در نتیجه مرا خشمگین می کند؟ به عبارتی دیگر آیا نقطهٔ آغاز خشم من دیگری است و یا مسائل درونی خودم. مرحلهٔ ارزیابی وسعت دید ما را نسبت به خشم افزایش می دهد.

نتیجه گیری:

خشم را بجای انکار و سرکوب باید پذیرفت و ابراز کرد. ابرازی سازنده که در آن هدف نه تخریف دیگری بلکه بیان و رفع آسیب های عاطفی است.