13

خشم و عصبایت حسی است که در همه ی افراد وجود دارد. در برخی این حس کم و در برخی افراد خشونت و عصبانیت بسیار زیاد است ، به طوری که خشونت قسمتی از شخصیت آنها می شود. در این مطلب قصد داریم انواع تیپ های افراد خشن را برای شما شرح دهیم.

تیپهای بدنی و كژ رفتاری

بسیاری از نظریه پردازان در تبیین زیست شناختی كژ رفتاریها، تیپ بدنی و شخصیت را به هم مرتبط می دانند، حتی از زمان بقراط تیپهای مختلف بدنی و ارتباط آن با شخصیت فرد مورد توجه بوده است . امروزه نیز می توان ، تیپ شناسی را در نظریه برخی از اندیشمندان پیدا كرد، ما در اینجا به تیپ شناسی بدنی كرچمر، ویلیام شلدون و تیپ شناسی زیستی پنده اشاره می كنیم .

تیپ شناسی كرچمر

امیل كرچمر، روانپزشك آلمانی سه تیپ بدنی را از هم مجزا كرد (۱۹۲۵)

۱ـ لاغر اندامان : كه دارای اندامی بلند و لاغر، باریك و ظریف بدنی سخت با دست و پاهای بالنسبه بلند هستند. آنها قسمت اعظم كژرفتاران را تشكیل می دهند، مخصوصاً مرتكب سرقت ، جعل ، كلاهبرداری و خیانت در امانت می گردند.

۲ـورزشكاران : كه دارای استخوانبندی محكم و قامتی متناسب می باشند. از نظر كیفیت تبهكاری بعد از لاغر اندامان قرار دارند، بزهكاری آنان بیشتر اعمال خشونت و پرخاشگری است .

۳ـ فربه تنان : دارای قامتی كوتاه یا متوسط ، پهنای زیاد بدن ، تنومند، سری پهن ، چهره ای گرد هستند. تعدادشان در میان كژرفتاران بالنسبه كمتر است و بزهكاری آنها دیررس و توأم با فریبكاری می باشد.

تیپ شناسی ویلیام شلدون

در سال ۱۹۴۰ ویلیام شلدون زیست شناس آمریكایی ، سامانه ای مفید از گروه بندی افراد ارائه داد كه در آن سه تیپ بدنی شامل آندومورف (چاق )، مزومورف (عضلانی ) و اكتومورف (استخوانی ) تقسیم كرد. او پس از تحقیق و بررسی به نتایج زیر دست یافت ، كسانی كه بدنی عضلانی دارند احتمال كژرفتاری آنان از همه بیشتر است ، (۶۰ درصد مزومورف و ۳۰ درصد آندومورف ) افراد چاق معمولاً مهربان و آسایش طلبند، ولی كسانی كه استخوانی باشند بسیار حساس و تا اندازه ای گوشه گیرند. در سال ۱۹۶۵ بر اساس نتایجی كه در مقایسه بین پانصد پسر جوان بزهكار با ۵۰۰ جوان معمولی انجام شد، معلوم گردید از نظر آماری درصد چشمگیری از جوانان بزهكار از تیپ عضلانی هستند.

تیپ شناسی زیستی پنده

نوع دیگری از تیپ شناسی زیستی جنایی كه در خور ذكر است ، بر خلاف تیپ شناسی های قبلی مبتنی بر سرشت بدنی نیست ؛ بلكه اساس آن را طرز عمل غدد بسته تشكیل می دهد. از آن جمله است تیپ شناسی زیستی «پنده » (۱۹۵۰) ایتالیایی ، با محتوایی بسیار پیچیده كه منجر به تأیید روابط بین شكل جنایت و تیپ زیستی می شود. این تیپ شناسی ، آنگاه به شرح مزاج هیپرتیروئیدی یا تیروئیدی پركار و هیپوتیروئیدی كم كار می پردازد

مزاج تیروئیدی پركار خاص فردی است كه دارای قد بلند است . به علاوه چهره و ابروها خیلی رشد كرده ، فوق العاده هیجانی ، دچار خشم فراوان ، مضطرب ، گرفته و عبوس ، خسته ، خیلی باهوش ، فعال و پر جنب و جوش و دارای حركاتی غیر ارادی ، ناپایدار و خشن است . این نوع مزاج در بین دزدان و جنایتكاران عاطفی بیشتر یافت می شود. به عكس مزاج تیروئیدی كم كار دچار نقیصه هوشی ، بی قید، فاقد تصمیم و خواب آلود است . دی تولیو مشاهده كرد كه فرد هیپوپاراتیروئیدی نافرمان ، یاقی و سركش ، فحاش و هتاك است .

ناهنجاری های كروموزومی و كژرفتاری

هر یك از ما زندگی را با سلول كوچكی به نام تخم آغاز می كنیم . تخم ، سلول اولیه ای است كه از تقسیم و تكثیر آن ، آدمی به وجود می آید. تخم دارای هسته است ، در درون هسته عوامل تعیین كننده وراثت قرار دارند كه به آنها كروموزوم می گویند. انسان سالم دارای ۲۳ جفت كروموزوم است .۲۲ جفت كروموزوم كه تعیین كننده منشهای ارثی به غیر از جنس (نرو ماده ) است و «اتوزوم » نامیده می شود. یك جفت دیگر را كروموزوم جنسی می گویند. كروموزومهای جنسی در مردان به صورت XY و در زنان XX است .

كروموزومهای جنسی خاستگاه رفتار جنایی نیست ؛ اما در عوض كروموزومهای اضافی ممكن است تبهكاری را در پی داشته باشد. كروموزوم جنسی اضافه ممكن است از نوع XXY یا XYY باشد.

الگوی كروموزم اضافی X : این الگوی كروموزومی كه اغلب با عقب ماندگی ذهنی همراه است ، نشانگان كلاین فلتر نیز نامیده می شود و در مردان وجود دارد و به عنوان ناهنجاری كروموزومی مورد توجه است . فورسمن در یك مطالعه جامع نتیجه گرفت مردانی كه دارای كروموزم اضافی X هستند، در محاكم قضایی بیشتر دیده می شوند؛ ولی این ارتباط آنقدر مستدل و قوی نیست كه جنبه پیش بینی داشته باشد و بتوان به كمك آن الگوی رفتاری شخص را در آینده پیش بینی نمود در مجموع اینان در دو مورد توافق وجود دارد. یكی شروع زودرس كژرفتاری و تمایل به تكرار آن و دیگر اینكه خلافهای جنسر در بین این افراد كمی بیشتر است .

به طور كلی افرادی كه دارای نشانگان كلاین فلتر هستند، رفتاری ناسازگار و میل به ارتكاب جرم دارند. میانگین هوشی آنان پایین تر از معدل حد متوسط هوشی افراد عادی است و در میان آنها اختلالات روانی و نارساییهای جسمانی دیده می شود. بررسیهای وسیع برخی از پژوهشگران نشان داده است كه نفوذ و قدرت نشانگان كلاین فلتر در ایجاد حالت ضد اجتماعی و كژرفتاری تا حدود ۳۶% بوده و جرم مبتلایان به این نشانگان بیشتر جرایم جنسی ، آدمكشی و دزدی است .

الگوی كروموزوم اضافی Y : برخی از پژوهشگران بر این عقیده اند افرادی كه تبهكار به دنیا می آیند دارای الگوی كروموزوم XYY هستند. در سال ۱۹۶۷، ریچارد اسپك كه متهم به كشتن هشت پرستار در شیكاگو شده بود، دارای این نوع كروموزوم بود. پس از كشف این قضیه ، پژوهشهای گوناگونی در آمریكا و انگلستان صورت گرفت تا معلوم گردد آیا میان كروموزوم اضافی و كژرفتاری رابطه ای وجود دارد یا نه .

ویژگیهای روانی و جسمانی دارندگان كروموزوم اضافی Y را می توان چنین برشمرد: سطح هوش پایین ، (در حدود ۶۰ و حداكثر ۸۰)، میل و آمادگی ارتكاب جرم ، حركات عصبی ، ناپایداری و بی ثباتی در امور، عدم مقاومت در برابر سختی ها و مشكلات ، احساس كمبود عاطفی ، زود خشمی و عصبانیت ، بی گذشتی و قساوت ، ناتوانی در پیش بینی امور و دور اندیشی ، سرپیچی از هنجارهای اجتماعی ، سوء قصد علیه اموال دیگران ، میل شدید به تجاوزات جنسی ، سوءقصد علیه اشخاص و ارتكاب قتلهای فجیع ، غیر عادی بودن رفتارها، بی ارادگی و بالاخره ستیزه جویی . این افراد دارای قد بسیار بلندی در حدود ۸۰/۱ می باشند. موهای سرشان به طور زودرس ریزش دارد. چشمانشان بینایی معمولی را از دست می دهد و نزدیك بین می شوند؛ عوارض پوستی ، ناراحتی های مجرای ادرار و اختلالات روانی كه آنان را آماده ارتكاب تبهكاری می كند، نیز در نزد آنان بسیار دیده می شود.

جذابیت و كژرفتاری

برخی از جرم شناسان ، ویژگیهای جسمانی مانند شكل ظاهری و چهره فرد و ارتباط آن با ساختمان بدنی و كژرفتاریها و طرز برخورد دادگاهها نسبت به این مجرمان را مورد مطالعه قرار داده اند. استافیری (۱۹۶۷) دریافت كه نوع ساختمانی بدنی تأثیر مهمی در قضاوت دارد و معمولاً مزومورفها(افراد عضلانی و قوی ) كه جذاب و زیبا هستند، بیشتر مورد نصیحت قرار می گیرند و سختگیری برای آنها كمتر است . كاویور و هاوارد (۱۹۷۳) با تأكید بر ظاهر و سیمای افراد به این نتیجه رسیدند كه هم مجرمان سیاهپوست و هم مجرمان سفید پوست آمریكایی نسبت به غیرمجرمان جذابیت و زیبایی كمتری دارند، حتی كاركنانی كه در كانونهای اصلاح و تربیت مقیم هستند، نسبت به كل

جمعیت چهره زشت تری دارند. تامپسون (۱۹۹۰) تخمین زد كه در هر سال به طور متوسط ۲۵۰ هزار مجرم و متخلف زشت و نازیبا در زندانها وجود دارند، شاید غیرجذاب بودن (زشت بودن چهره ) در ایجاد جرم و یا احتمالاً افزایش مجازات توسط دادگاهها نقش داشته باشند. تحقیقات نشان داده است كه كودكان زیبا و جذاب همواره موارد توجه بزرگترها بوده و ارزش های منفی كمتری نسبت به كودكان غیر جذاب یا زشت دارند. حتی وقتی كه رفتارهای خلاف و ضد اجتماعی نیز انجام می دهند.

این نظریه كه ظاهر غیر جذاب و زشت با كژرفتاری مرتبط است ، جراحان ترمیمی را واداشت تا با مطالعه بر روی زندانیانی كه از نظر ظاهری ناهنجاریهایی داشتند بررسیهای انجام دهند. در سال ۱۹۷۰، ۴۲۵۰ نفر از زندانیان را براساس ویژگیهای جسمانی و روانی جدا كرده و به چهار گروه تقسیم كردند. یك گروه فقط تحت جراحی پلاستیك قرار گرفت . گروه دوم تنها مشاوره و گروه سوم هم جراحی پلاستیك و هم مشاوره دریافت كرده بودند و گروه چهارم كه به عنوان گروه كنترل در نظر گرفته شده بود، این اعمال درست قبل از آزاد شدن از زندان انجام گرفت . نتیجه نشان داد كه این افراد یك تصور جدید از خود داشتند مجرمانی كه تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، طی یكسال پیگیری كمتر از مجرمانی كه جراحی نشده بودند مجدداً به جرم دست زدند. جالب توجه است كه گروهی كه تنها مشاوره دریافت كرده بودند به اعمال خلاف و جرم دست زدند. اگر چه نتایج این بررسی خیلی روشن و دقیق نیست اما تصور می شود كه اصلاح ظاهر و اندام باعث اصلاح پذیرش دیگران قرار می گیرد. این احتمال نیز وجود دارد كه افراد وقتی از نظر ظاهری عیب و نقصی نداشته باشند نیاز كمتری برای دفاع یا ثابت كردن ارزش خود دارند. در نتیجه این افراد كمتر به كژرفتاری یا رفتار پرخاشگرانه كه درنتیجه ناچیز شمردن آنان و یا مبارزه برای خود است ، دست می زنند.

ناهنجاریهای جزیی بدن

در سالهای اخیر، نظریه جالبی درباره ارتباط بین ناهنجاریهای جزیی بدن و شخصیت افارد مطرح گردید. برخی تحقیقات بر روی ناهنجاریهای جزیی بدن مثل : گوشهای غیر طبیعی ، گوشهای دارای انحنا و افتاده ، انگشتان خمیده ، انحراف چشمها، پرمویی ، پنجه های پای به هم چسبیده ، زبان شیاردار و ارتباط آنها با ناهنجاریهای چون : اختلالات یادگیری ، بیش فعالی ، اسكیزوفرنی ، پرخاشگری ، تهاجمی بودن و بی عرضه و بی مهارت بودن ، تأكید زیادی شده و به این نتیجه رسیدند كه ممكن است ناهنجاریهای جزیی بدن كه به طور خلاصه (mpas) خوانده می شوند با برخی ویژگیهای رفتاری خلقی (شخصیتی ) كودكان در ارتباط باشند. این ارتباط در میان تعداد زیادی از پسران پیش دبستانی كه دارای ناهنجاریهای جزیی بدن بودند مشاهده گردید.

نظر دیگر بر این است كه عوامل تراتوژنیكی عوامی كه هنگام رشد جنین و در اوایل دوران بارداری ایجادی می شود بر سیستم اعصاب مركزی اثر می گذارند و در نتیجه باعث بوجود آمدن مشكلات رفتاری ، و اختلالات رشدی می گردند. در مطالعه ای كه توسط برنان ، مدنیك و كندل انجام شده آزمودنیهایی را كه مشكلاتی هنگام تولد داشتند و دچار Mpas بودند، مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند كه این افراد بیش از كسانی كه چنین اختلالاتی را نداشتند، در بزرگسالی مرتكب جرم شدند. این یافته ها نشان می دهد كه اختلال در شد طبیعی سیستم اعصاب می تواند خطر «ریسك كردن » افراد را برای انجام رفتار خشونت آمیز بالا ببرد. برای گسترش چنین نتیجه ای تحقیقات بیشتری لازم است .