18

همانطور که در مطلب قبل توضیح دادیم ترس در همه ی افراد امری عادی است. کودکان نیز همیشه از مسائلی ترس دارند اما اینکه چگونه در هنگام ترس با کودک خود برخورد کنیم مسئله ای است که اهمیت بسیار زیادی دارد و می تواند تاثیر مهمی در رفتار وی داشته باشد.

بچه که بودم همیشه از گیاهی که جلوی در خانه سبز شده بود می ترسیدم. می دانستم که این فقط یک گیاه است و مادر بارها این مساله را برایم تکرار کرده بود اما حالت عنکبوتی شکلش دلم را می لرزاند و ترجیح می دادم هرگز از کنارش رد نشوم…

 

دلم می خواست مادرم به جای توضیح این مساله بیلچه ای برمی داشت و آن گیاه را از ریشه می کند. حالا که فرزنددار شده ام وقتی پسرم می گوید: «مامان! روی دیوار سوسکه» و لکه روی دیوار را نشانم می دهد، می دانم بهتر است به جای تکرار این مساله که «نه مامان! سوسک نیست و فقط لکه است»، دستم را آرام روی آن بکشم. کودکان ما با تر س های زیادی روبرو هستند که برخورد نامناسب ما با آنها می تواند باعث نهادینه شدن یا گسترش آن ترس در وجودشان شود. در گفت و گویی با دکتر حسین پورشهریار، روان شناس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در رابطه با ترس های دوران کودکی و نحوه صحیح برخورد با آنها پرسیدیم.

 

 

لطفا بفرمایید چه ترس هایی در دوران کودکی طبیعی و چه ترس هایی غیرطبیعی محسوب می شود؟

 

قبل از اینکه ترس ها را به ۲ نوع طبیعی و غیرطبیعی تقسیم کنیم بهتر است بگوییم از نظر تحولی ترس هایی وجود دارد که از ابتدای زندگی هستند و تا آخر عمر هم ادامه می یابند مثل ترس از صدای بلند. همان طور که یک فرد بزرگسال نسبت به صدای بلند واکنش نشان می دهد یک نوزاد هم با شنیدن این صدا چشمانش را می بندد، عضلاتش را جمع می کند و اگر دستش باز باشد آن را مشت می کند… برخی از ترس ها با افزایش سن به صورت طبیعی ایجاد می شوند یا از بین می روند. برخی ترس ها هم در ابتدا هستند و با توجه به توانمندی های فرد به مرور کم می شوند. این ترس ها طبیعی محسوب می شوند اما ترس هایی که نیستند و یکدفعه ایجاد می شوند و ترس هایی که دیر از بین می روند از جمله ترس هایی هستند که نگران کننده اند و باید درمان شوند. به این ترس ها ترس ثانویه می گوییم و شامل ترس از تاریکی، تنهایی و مکان ها و موقعیت های خاص است.

 

دلیل بروز ترس های ثانویه چیست؟

 

ما در موقعیت هایی که احساس ناامنی کنیم، می ترسیم و وقتی متوجه دلیل آن می شویم، از دلیلش می ترسیم. اگر تاریکی باعث این احساس شود از تاریکی می ترسیم و… اما گاهی نمی دانیم که از چه چیزی احساس ناامنی می کنیم. اسم این ترس اضطراب است. ویژگی عجیب این ترس ها این است که خیلی سریع به موضوع های جدید ربط پیدا می کنند. یعنی فردی که از رانندگی می ترسد، کم کم از خیابان هم می ترسد و از ماشین های دیگر هم وحشت پیدا خواهد کرد.

 

بله، گاهی می بینیم کودک از مانتویی که به چوب لباسی آویزان شده وحشت دارد. دلیل این ترس، هم همان ناامنی است؟

 

بله، همان طور که گفتم تاریکی، تنهایی و مکان ها و موضوع های خاص در کودکان باعث ایجاد احساس اضطراب می شود. به عنوان مثال، اضطراب جدایی ممکن است باعث شود کودک از صدای هواکش آشپزخانه یا هود یا مانتوی مادر که به چوب لباسی آویزان است و شکل خاصی پیدا کرده بترسد یا کودکی از باز کردن در کمد بترسد چون داخل آن تاریک است و…

 

و چطور باید با آنها برخورد کنیم؟

 

مهم این است که در این شرایط واکنش ما واکنش هیجانی نباشد. اگر ترس کودک ما را خیلی نگران یا عصبانی کند، خطرناک است و ممکن است باعث تقویت این ترس ها در کودک شود. باید به کودک اجازه دهیم ترسش را ابراز کند و بعد بدون اینکه خیلی با او حرف بزنیم و سعی کنیم با حرف، ترسش را کم کنیم عملا او را در موقعیت آرامش قرار دهیم. مثلا اگر کودک از تاریکی می ترسد به جای توضیح دادن این مساله که تاریکی ترس ندارد، می توانید همراه او به اتاق بروید و وقتی ترسش شروع شد به او نشان دهید، می تواند برق را روشن کند. اگر می ترسد از آلوده شدن پاهایش در دستشویی و با این همه پایش خورد به کف دستشویی به جای آنکه مدام بگویید اشکال ندارد یا آب بگیر، خودتان پایتان را کف دستشویی بزنید و آب بگیرید و بگویید مشکلی نیست! اینکه کودک ببیند این مسائل چندان نگران کننده نیستند موثرتر است.

 

چرا نباید واکنشمان هیجانی باشد؟

 

چون نه فقط ترس، بلکه هر واکنشی که رنگ و بوی هیجانی داشته باشد مسری است! فکر کنید هوا تاریک می شود یا در خانه اید و برق می رود، اولین واکنش مادر این است که دخترم نترسی، یعنی قاعدتا باید بترسی! پس خودمان ترس را القا می کنیم. او تجربه ای ندارد و چشمش دنبال واکنش ماست. باید به او نشان دهیم که این مساله ترس ندارد.یا فرض کنید در خانه اید و زنگ در زده می شود. اگر مادر بگوید: «ای وای کیه؟» یا یک دفعه از جا بلند شود و به سمت آیفون بدود تا ببیند چه کسی پشت در است، انگار که اتفاق عجیبی افتاده، این حس را القا می کند که ترسیده ! با این کار کودک نگرانی را می آموزد. در یک اتفاق غیرمنتظره مهم است که ما فقط تعجب می کنیم یا به هم می ریزیم. گاهی ما اضطراب را جایگزین تعجب می کنیم. نباید کاری کنیم که جایی که کودک باید تعجب کند، مضطرب شود و بترسد و جایی که باید نگران شود به هم بریزد. نباید به کودک نشان دهیم این دنیا ناامن و پیش بینی ناپذیر است.

 

لطفا از اشتباه هایی برایمان بگویید که معمولا والدین حین برخورد با ترس کودک مرتکب آن می شوند.

 

در بیشتر مراجعانم می بینم وقتی کودکی دچار ترس می شود والدین نگرانند اما سعی می کنند نگران نبودنشان را به کودک منتقل کنند در حالی که کلامشان پر از نگرانی است. جالب است بدانید توضیح شفاهی نترسیدن اثری وارونه روی کودک دارد مثل اینکه کودکم پرخاش کند، من سرش داد بزنم که داد نزن! او قبل از اینکه محتوای کلام من را درک کند، شکل کلام را درک می کند. به جای حرف زدن در مورد ترس ها باید به کودک نشان دهیم دنیا، امن است. قبل از نوجوانی مداخله برای درمان ترس کودکان کاملا باید غیرمستقیم باشد. بهترین اقدام این است که اضطراب والدین کنترل شود تا کودکان اول از والدین نترسند و احساس کنند کنار آنها دنیا امن است.

 

سلامت آیا می توان فرمولی ساده برای کنترل هیجان به والدین آموزش دهید؟

 

برای کنترل هیجان یک فرمول ساده وجود ندارد. باید تمرین کنیم. فرصت ها را شناسایی و هیجاناتمان را کنترل کنیم. قرار نیست واکنش هیجانی نباشد بلکه باید کنترل شده باشد. وقتی عصبانی هستیم باید اول خود را آرام کنیم بعد به جای داد زدن با جملات آرام با فرزندمان صحبت کنیم. گاهی والدین می گویند: «یعنی وقتی عصبانی هستیم داد نکشیم و بگوییم آفرین که خطا کردی؟» نه! باید بگوییم خطا کردی و او را محروم کنیم اما واکنش هیجانی خودمان را ضریب دار نکنیم! اگر می خواهیم کودکانمان ترس های بیمارگونه نداشته باشند، لازم نیست همیشه مهربان باشیم بلکه باید مادر و پدر پیش بینی پذیر و مطمئنی باشیم. اگر مهربان هم بودیم که چه بهتر!

 

ممکن است ترس نشانه بیماری باشد؟

 

بله، ترس ها گاهی نشانه ای از مشکل دیگری اند. مثلا ترس از تغییرهای ناگهانی و واکنش های تند نشانه اختلال هایی مثل اوتیسم است البته به شرطی که مجموعه دیگری از نشانه ها هم وجود داشته باشد. در این شرایط درمان ترس دیگر هدف اصلی نیست.