11

امروزه به خاطر تغییر سبک زندگی ها و همچنین رفتار های مردم ، افسردگی به یکی از اصلی ترین و شایع ترین اختلالات روحی روانی بین افراد جامعه تبدیل شده است ، به طوری که اگر شما نیز در مقابل آن مقاومت نکنید احتمال اینکه دچار افسردگی شوید ، بسیار زیاد است.

باعث می شود تا به غذاهای فست فودی معتاد شویم و به خودمان بگوییم که وقت کافی برای آشپزی در خانه نداریم. حتی ممکن است به خودمان تلقین کنیم که آدم های دوروبرمان از ما و دغدغه های زندگی مان چیزی نمی دانند و به همین خاطر نمی توانند هم صحبت های خوبی برای ما باشند و به همین دلیل آنها را یک به یک از دایره زندگی مان حذف کنیم. با همین بهانه های ساده است که ما محیط ذهنی خودمان را برای رشد افسردگی آماده می کنیم و هر چقدر فکر کنیم که به سمت پیشرفت در حرکت هستیم، اما با از دست دادن فرصت های واقعی زندگی، راهی به سمت افسردگی می رویم.

تحقیقات نشان داده اند استفاده از فست فودها باعث افزایش احتمال افسردگی می شوند، دلیلی که تحقیقات پزشکی به آن اشاره می کنند، کم شدن ویتامین B و افزایش ویتامین های چرب است. اما تحقیقات روانشناسی به گونه ای دیگر با این مساله برخورد می کنند؛ آنها تاکید می کنند پروسه ای که فرد برای تامین غذا و موفقیت در آن طی می کند، احساس سرزندگی به شخص هدیه دهد و او را حداقل تا یک روز به مرحله ای از شادمانی می رساند که جایی برای افسردگی باقی نمی گذارد.

تحقیقات می گویند افرادی که دست از ورزش کردن برمی دارند، حتی اگر این ورزش کردن، پیاده روی سبک عصرگاهی باشد، احتمال افسردگی را بیشتر می کنند و ممکن است سریع تر از حد تصور به دام افسردگی بیفتند. می گویند با پایین آمدن فعالیت بدنی، به جایی می رسیم که اصولا حرکت کردن برایمان سخت می شود و نمی توانیم در مقابل اتفاق های ساده، عکس العمل های درست نشان دهیم و به همین خاطر از زندگی خسته می شویم.

تحقیقات می گویند یکی از نشانه های ساده افسردگی، دوری کردن از آدم هایی است که تا دیروز نسبت به آنها احساس مهر و احترام داشته ایم. درواقع آدم هایی که برای ما نگران می شوند، دست و پای ما را می بندند و نمی توانیم همان طور که می خواهیم نسبت به اطراف عکس العمل نشان دهیم.

با این وجود، تحقیقات دلایل منطقی تری نیز به زبان می آورند. نمونه اش آنکه کم خوابی و پرخوابی از اصلی ترین نشانه های مرتبط با افسردگی است. مثلا REM یا همان حرکت سریع چشم ها، مرحله ای است که فرد پیش از رسیدن به خواب عمیق از آن عبور می کند و تحقیقات می گویند دوره ابتدایی رسیدن به این مرحله در خواب آنقدر کم می شود که فرد احساس خستگی می کند. نکته جالب اینجاست که زمان نماز صبح یکی از دوره هایی است که جلوی افسردگی را می گیرد. چراکه فرد را بیدار می کند و جلوی ورود به مرحله قابل توجهی از REM را می گیرد. « به طور متوسط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول می کشد تا یک فرد معمولی به خواب رود. پس در عرض ۴۵ دقیقه وارد مراحل سه و چهار خواب شده که این مراحل عمیق ترین مراحل خوابند یعنی بیشترین تحریک برای بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است. حدود ۴۵ دقیقه پس از مرحله چهارم است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (REM) فرا می رسد. هر چه از شب می گذرد، دوره های REM طولانی تر و مراحل سه و چهار کوتاه تر می شود. بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبک تر شده و رویای بیشتری می بیند (یعنی خواب REM بیشتر می شود). پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع می پیوندد، از طرفی دیدیم که یکی از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب REM و خواب دیدن زیاد است. از این جهت یک مبنای مهم در تولید داروهای

ضد افسردگی ایجاد داروهایی است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند.»

افسردگی، طبیعی است

مهم است که بدانیم افسردگی از رایج ترین بیماری های موجود است و تمام انسان های روی زمین به صورت ناآگاهانه یا شاید آگاهانه با این بیماری دست و پنجه نرم کرده اند. این احساس معمولا پس از یک اتفاق عذاب آور پیش می آید. مثلا پس از روزهای سوگواری برای یکی از عزیزان، طلاق یا از دست دادن شغل. اما این احساس در این برهه طبیعی به نظر می رسد و ممکن است چند هفته یا چند ماه بعد هم به فکر و صحبت کردن راجع به آن رویداد تلخ بپردازیم و سعی کنیم که با آن کنار بیاییم. اما گاهی نیز پیش می آید که این دوره بحرانی تمام نمی شود و افسردگی در ما باقی می ماند. حتی گاهی پیش می آید که از افسرده شدن مان بی اطلاع می مانیم. این احساس ناخوشایند آنقدر به تدریج در ما اتفاق می افتد که با تنبلی یا بی اراده بودن اشتباهش می گیریم. ما اغلب به دردهای فیزیکی و جسمی، سردردهای مداوم یا بی خوابی توجه نمی کنیم، گاهی اوقات این نشانه های فیزیکی می تواند علامت اولیه افسردگی باشند.

نکته عجیبی که در این میان وجود دارد، این است که برخی عوامل به شدت افسردگی را تشدید می کنند. نمونه اش ژن های شماست. اگر یکی از والدین شما شدیدا افسرده باشد، شما هشت برابر بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستید! اما کمتر پیش می آید که از سرماخوردگی خودتان به عنوان یکی از عوامل تشدید افسردگی اسم ببرید. در حالی که درباره شرایط فیزیکی که باعث تشدید افسردگی می شوند، این موارد را نام می برند؛ اغلب افسردگی وقتی بروز می کند که ما از نظر فیزیکی بیمار باشیم. این امر نه تنها برای بیماری های تهدید کننده زندگی مثل سرطان و بیماری قلبی صادق است بلکه در مورد بیماری های مزمن، مثل آرتروز یا برونشیت نیز صدق می کند. حتی جوان تر ها ممکن است بعد از ابتلا به عفونت های ویروسی مثل سرما خوردگی ، آنفلوانزا یا تب غده ای دچار افسردگی شوند.

احساس تنهایی نیز از عوامل تشدیدکننده است. اگر ما تنها باشیم و نگرانی های فکری و جسمی داشته باشیم، احتمال ابتلا به افسردگی در ما بیشتر می شود.

زنان بیشتر از مردان مستعد افسردگی هستند. به این علت که مردان کمتر دستخوش احساسات می شوند، احساسات خود را سرکوب می کنند یا آنها را با خشونت بیان می کنند.

 

مراقبت از خود و دیگران

لابد از خودتان می پرسید که چطور می توانید به خودتان کمک کنید تا این مراحل افسردگی را به سلامت از سر بگذرانید و درگیر مشکلات طولانی مدت نشوید. توصیه پزشکان به شما، باز کردن ذهن تان است و اجازه دادن به آدم هایی که قصد کمک به شما را دارند. برای نمونه می توانید در برنامه ریزی های روزانه تان، زمانی را برای معاشرت با دوستان یا خانواده در نظر بگیرید و اگر کسی در دوروبری هایتان وجود دارد که تجربه چنین دورانی را داشته، از او کمک بخواهید. از او بخواهید تا روند زندگی روزمره اش را با شما درمیان بگذارد و سپس قدم در راه درمان خود بگذارید. اما از سوی دیگر، ممکن است مرحله ای از بیماری را می گذرانید که نسبت به تمام افراد دوروبرتان بی اعتماد شده اید و به سادگی تن به معاشرت با آنها نمی دهید. در این حالت، اجازه بدهید پزشک معالج درباره وضعیت شما تصمیم بگیرد. اهمیت دارد که درست درباره وضعیت خودتان به پزشک توضیح دهید و موقعیت خودتان را بغرنج تر یا ساده تر جلوه ندهید. در موقع مراجعه به دکتر سعی کنید توصیف های ساده را در جملات تان بگنجانید و قیدهای توصیفی و تاکیدی را حذف کنید.

از سوی دیگر، اگر می خواهید به فردی که به چشم شما مبتلا به بیماری افسردگی است، کمک کنید، می توانید تنها به این واقعیت توجه کنید که وظیفه شما این است که شنونده خوبی باشید. البته شاید سخت تر از چیزی باشد که به چشم می آید. شما ممکن است بارها و بارها مجبور شوید به دوست یا یکی از اعضای خانواده تان بگویید که «اوضاع بهتر می شود» یا آنکه ممکن است بارها و بارها مجبور به شنیدن یک مطلب باشید. در این مواقع پیشنهاد یا نصیحت نکنید حتی اگر پاسخ به نظرتان بسیار روشن و شفاف باشد. معمولا افراد افسرده دست از کار روزمره می کشند، به آنها کمک کنید تا حرف بزنند و کمک کنید به کارهای عادی و روزمره خود بپردازند. مراقب باشید به موقع و به اندازه غذا بخورد و مواد اعتیادزا را از او دور کنید. آخرین مرحله، زمانی است که فرد از آسیب رساندن به خودش صحبت می کند. در این هنگام با دکتر صحبت کنید. اگر او شما را همراهی نمی کند، خودتان به دکتر مراجعه کنید و از او درباره روش های کمک به فرد افسرده بپرسید. اما درعین حال توجه کنید که باید به دوست یا هم خانه تان کمک کنید تا درمان را بپذیرد، او را از مصرف دارو یا دیدن مشاور یا روانکاو مایوس نکنید.