770

انسانها بیشتر به من می گویند که بنظر می رسد هر آنچه را که می خواهم بدست می آورم. با خنده  به آنها می گویم که معمولا چیزی را بدست می آورم که دلم می خواهد; ولی علت بهتری برای این موفقیت وجود دارد. هر چه بیشتر مهارت هایم را در جهت بدست آوردن اهدافم توسعه می دهم و یاد می گیرم که چطور اعتماد بنفس بیشتری داشته باشم, بیشتر آمادگی اینرا را پیدا می کنم که چیزهایی را که می خواهم بدست آورم. نکاتی را که به شما کمک می کند در بدست آوردن چیزهایی که می خواهید بهتر شوید و در طی این مسیر اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید را مطالعه کنید.

بدانید چه چیزی را می خواهید, نه اینکه چه چیزی را نمی خواهید.

اگر تصمیم گرفتید که به تعطیلات بروید و نقشه را با خودتان اینطور مرور کنید, “من نمی خواهم به دلاویر بروم, من نمی خواهم به وایومینگ بروم, من نمی خواهم به آیداهو بروم…” و الی آخر, هرگز هیچ جا نخواهید رفت. برای اینکه این تعطیلات به وقوع بپیوندد باید جایی را که می خواهید بروید, با کسی که می خواهید بروید, طوری که می خواهید بروید و معیارهای دیگر را تعیین کنید. تحقیقات نشان می دهد که وقتی یک نفر هدفش را مثبت تعیین می کند, احتمال بیشتری دارد که به آن هدف دست بیابد.

خودتان را بهتر بشناسید.

وقتی سعی می کنید آنچه را که می خواهید با اعتماد بنفس بدست آورید باید این سه پرسش کلیدی را از خودتان بپرسید. پرسش اول این می تواند باشد, “آیا آنچه که می خواهم بدست آورم تحت کنترل من است؟” چقدر کنترل بروی هدفتان دارید؟ در مشاوره زوجین, من از یکی از زوجین شنیدم که می گفت می خواسته برای راضی کردن طرف مقابل شادتر باشد. پاسخ من این بود, “نمی توانی!” به طور قطع همه ما می خواهیم کسی را که دوست داریم شاد باشد اما در واقع هیچ کنترلی بر درون آنها نداریم. بنابراین از آن شخص پرسیدم, “اگر همسرتان شاد باشد چه نفعی برای شما دارد؟” و پاسخ اش خودش را هم شگفت زده کرد; “من هم شادتر خواهم بود.” “در واقع باید این هدف واقعی آن فرد باشد!,” من پاسخ دادم. اطمینان حاصل کنید آنچه را که می خواهید تحت کنترل خودتان است و لازم نیست که برای دریافت آن به فرد دیگری تکیه کنید.

دومین پرسش این است که, “از کجا بفهمم که به این هدف رسیده ام؟” مطمئن شوید که این پاسخ سطحی نباشد بلکه کاملا با تمام حواس پنج گانه تان آنرا درک کنید. زمانی از دوستی که می خواست از بحرانی در زندگی اش عبور کند پرسیدم, “در طی این بحران انتظار داری که چه اتفاقی برایت بیفتد؟” به من گفت, “من می خواهم وقتی از بحران خارج می شوم فرد بهتری شده باشم.” گرچه هدف ارزشمندی داشت, اما به شدت مبهم بود. چطور بهتر؟ بهتر در چه زمینه ای؟ همانطور که این سوالات را می پرسیدم و خروجی برایش روشن ترمی شد, او تقریبا دیگر می توانست طعم و مزه محصول نهایی را کاملا بچشد. در نتیجه, حس اعتماد به نفس بیشتری برای رسیدن به آن هدف در خودش پیدا کرد.

پرسش سوم مرتبط با محیط پیرامون مان است. نه اینکه چطور “سیاره مان را سبز نگه داریم” بلکه بروی این مفهوم که چطور خروجی کارتان بروی شما و اطرافیان تان تاثیر خواهد گذاشت. من داستانی درباره مربی زندگی شنیده ام که با مشتری اش قبل از سفر تفریحی اسکیتش به کلورادو صحبت کرده بود. مشتری از او می خواست راههای دستیابی به اعتماد به نفس بیشتر در حین اسکی را به او بیاموزد. مربی زندگی ترفندهایی را به او یاد داد تا اینکه احساس اعتماد به نفس بیشتری در سرازیر شدن از آن تپه های سفید و نرم و شکننده داشته باشد. مشکل اینجا بود که, او با استخوان ترقوه شکسته و مچ چای ترک خورده برگشت. اسکیت باز تازه کاری بود که سراشیبی که بالاتر از سطح مهارتش بود را اسکیت کرده بود. متاسفانه, او و مربی زندگی اش به این پرسش بنیادی که نشان دهنده این است که مشتری در وهله اول نیاز دارد مهارت انجام آنکار را کاملا بدست بیاورد تا اینکه حس اعتماد بنفس بیشتری داشته باشد توجه نکردند. به جنبه های منفی خروجی کارتان کاملا توجه کنید و قبل از اینکه ادامه دهید تمام جوانب را خوب بسنجید.

قدم هایتان را برنامه ریزی کنید و اینرا محاسبه کنید که چه بهایی برایتان خواهد داشت.

این حرف های کلیشه ای را بدون شک شنیده اید: شهر روم یک روزه بنا نشد. یک فیل را لقمه لقمه باید خورد, واقعیت این است که, هر کاری وقتی به قدم های سنجیده ای تقسیم شود امکان پذیر می شود. وقتی برای رسیدن به هدفتان قدم های عملی در نظر می گیرید و به منابعی که برای رسیدن به آنجا نیاز دارید فکر می کنید, دارید خودتان را در واقع در آن موقعیت های ریسکی احساس می کنید. اینکار فقط به همین چیزها محدود نمی شود, دارید ترس از ناشناخته ها را در مقابل شرایط کنترل شده که خودش به منبع و ظرفیتی برای تان تبدیل می شود کاهش می دهید. بله, ترس خودش یک منبع است. اینکار باعث می شود که متوقف شویم و در مورد استراتژی ها, تعهد ها و منابع مان مجددا فکر کنیم. وقتی با ترس مواجه می شویم, از این موقعیت آماده تر و با اعتماد به نفس بیشتری خارج می شویم.

انعطاف پذیر باشید و آمادگی فراتر از آنچه که می خواهید بدست آورید را داشته باشید.

انعطاف پذیری, برای آنچه که می خواهید بدست آورید و حس اعتماد به نفس تان ضروری است. اگر واقعا چیزی برای بدست آوردن دارید, می دانید که توانایی بدست آوردن آنرا دارید, وقتی متوجه این موضوع می شوید که به چیزی که می خواستید دست پیدا کنید, بدست آوردن آن شما را به زحمت نخواهد انداخت, و منابع کافی برای بدست آوردن آنرا دارید, پس برای انجام هر کاری که می خواهید در این پروژه انجام دهید چراغ سبز خواهید داشت اما یک چیز را باید مد نظرتان قرار دهید–به اینکه چطور باید آنرا بدست آورید مسلح نیستید. ممکن است که فکر کنید نتیجه نهایی دقیقا شبیه به چیزی است که در بار اول آنرا تصور کردید و آنرا دقیقا بر طبق برنامه بدست خواهید آورد. اما همیشه اینطور نیست. گاهی اوقات جهان تاثیر خودش را بروی طرح تان می گذارد و شما باید آنرا مجددا تنظیم کنید.

اگر با موانعی برخورد کردید, به آن به چشم فرصتی نگاه کنید تا یک قدم به عقب برگردید و ارزیابی مجدد داشته باشید: آیا این خروجی جدید ارزشش را دارد؟ هنوز هم در کنترل من است؟ آیا منابع کافی برای انجام اینکار دارم یا اینکه نیاز به کمک خارجی دارم؟ آیا هدف تغییر شکل داده است و محصول نهایی هنوز چیزی است که من می خواهم اما به شکل متفاوتی؟ در حال حاضر از عواقب داشتن چنین هدفی که در گذشته از آن مطلع نبودم آگاه هستم؟ این خروجی چه منفعتی برای من خواهد داشت؟ اگر بعد از این سوالات باز هم آن چراغ سبز را می بینید, ارزش دارد که از بین موانع با سرسختی و اعتماد بنفس عبور کنید. اگر این سوالات نمی تواند رضایت خاطرتان را برآورده کند شاید علامتی باشد برای اینکه از نو با خروجی جدید و در سطحی متفاوت شروع کنید.

منبع-http://genie.ir