parenting

تربیت فرزندان تنها به چشم گفتن و به موقع انجام دادن تکالیف ختم نمیشود؛ بلکه وظیفه ی ما این است که آن ها را طوری تربیت کنیم تا در زندگی بعد از ازدواج نیز به موفقیت برسند و زندگی آرامی را سپری کنند. کودکان و نوجوانان آنچه را میبینند انجام میدهند نه آنچه که شما به آن ها میگویید و نصیحت میکنید؛ حال تصور کنید شما مدام جنگ دارید و دعوا میکنید؛ البته گاهی فرزندان میدانند در زندگی مشترک نباید رفتار والدین خود را دنبال کنند ولی نمیدانند چه الگوهای دیگری را جایگزین آن کنند.
عوامل متعدد و به‌‌هم‌تنیده‌ای در ناموفق بودن ازدواج و بروز پدیده طلاق در جوانان نقش دارند و این عوامل آنچنان روی هم تاثیرگذارند که شاید نتوان یک عامل را جدای از سایر عوامل به بحث گذاشت. در «فرزندپروری» این هفته تنها به گوشه‌ای از عوامل مرتبط با رشد و بلوغ هیجانی و فکری کودکان و نوجوانان که ممکن است در شکل‌گیری اختلافات زناشویی در آینده موثر باشند، می‌پردازیم.
ایجاد دلبستگی ایمن
یکی از عوامل مهمی که در بلوغ احساسی و فکری افراد در دوران کودکی و نوجوانی تاثیرگذار است، دلبستگی کودک به والدین یا مراقبان اولیه است. دلبستگی کودکان تحت‌تاثیر عوامل متعددی مانند سرشت اولیه، شیوه مراقبت والدین و فرزندپروری و عوامل محیطی قرارمی‌گیرد و الگوی اولیه‌ چگونگی ارتباط کودک با دیگران را در آینده شکل می‌دهد. در یک دلبستگی ایمن، کودکان ضمن اینکه از والدین عشق می‌گیرند، متوجه محدودیت‌ها نیز می‌شوند و آنها را هم می‌پذیرند و در روابط بین‌فردی داد و ستد سالمی را تجربه می‌کنند، اما وقتی شکل دلبستگی به دلیل الگوی فرزندپروری نادرست یا سایر عوامل، ناایمن می‌شود؛ فرد از همان کودکی دچار اضطراب، ناامنی، بدبینی و ناتوانی در روابط بین‌فردی می‌شود و همین الگوی نادرست می‌تواند بعد از ازدواج باعث ناتوانی در حل مسائل بین‌فردی و شکست در زندگی زناشویی شود. هرچند دلبستگی در طول رشد تغییر می‌کند ولی احتمال ادامه الگوهای شبیه دوران کودکی در سنین بالا زیاد است و برای غلبه بر اشکالات آن در بزرگسالی حتما باید از متخصصان روان‌درمانگر در این حوزه کمک گرفت. والدین وظیفه دارند از زمان تولد فرزند و حتی پیش از آن جهت چگونه ایمن کردن دلبستگی فرزندان آموزش ببینند و حتی زمانی بچه‌دار شوند که آمادگی‌های لازم را در این زمینه کسب کرده باشند.
ازدواج بعد از بلوغ فکری و هیجانی
سن ازدواج از عوامل مهم دیگری است که می‌تواند در موفق یا ناموفق بودن در زندگی مشترک و طلاق زودرس تاثیرگذار باشد. مطالعات نشان داده احتمال طلاق در ازدواج‌های سنین پایین به‌خصوص در دوران نوجوانی و جوانی بیشتر است. نوجوانان برای به‌دست آوردن الگو و تکمیل هویت، با همسالان و دوستانشان ارتباط برقرار می‌کنند و به‌تدریج و با کامل شدن رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی مغز به بلوغ کافی در شیوه ارتباطات بین‌فردی دست می‌یابند. گرایش به جنس مخالف در این سن هم نیازی فیزیولوژیک و هورمونی و هم یک چالش رشد فکری است که برای شناخت خود و جنس مخالف ایجاد می‌شود و به هدایت و نظارت از طرف بزرگ‌ترها نیاز دارد. در همین سنین به‌تدریج استقلال و جدایی از خانواده نیز تمرین می‌شود.
ازدواج، انتخاب فرد برای برقراری رابطه سالم و طولانی‌مدت دوطرفه است که به بلوغ اجتماعی، هیجانی، شناختی و سایر جنبه‌های مغزی نیاز دارد. این بلوغ هنوز در دوران نوجوانی کامل نشده و به همین دلیل، ازدواج‌های زودرس که در آن مغز هنوز در حال تمرین روابط عمیق است، ممکن است بر پایه‌هایی بنا شود که پس از بلوغ، تغییر کرده و ادامه رابطه را دچار مشکل کند و طلاق زودرس اتفاق بیفتد. دوران نوجوانی از نظر زیستی تا حدود 20 سالگی طول می‌کشد اما بلوغ روانی و هیجانی گاهی تا اواسط دهه 20 ادامه می‌یابد.
والدین ضمن گرفتن آموزش اصول فرزندپروری در دوران کودکی و نوجوانی وظیفه دارند زمینه‌های رشد روابط بین‌فردی و رسیدن به استقلال خانواده را در محیطی امن، گرم و صمیمی برای فرزندان‌شان فراهم کنند تا شاهد انتخاب‌های ماندگارتر در زمینه‌های مختلف شغلی، تحصیلی و ازدواج از سوی فرزندان خود باشند.
تقویت مهارت‌های بین‌فردی و روابط اجتماعی
عامل دیگری که در ازدواج موفق فرزندان تاثیرگذار است، رشد مهارت‌های زندگی فردی و اجتماعی است. مطالعات نشان داده افرادی که پیش از ازدواج روابط بین‌فردی عمیق و موفق و احساس خوشبختی و رضایت از زندگی دارند، بعد ازدواج نیز احساس رضایت بیشتری خواهند داشت. مهارت‌های زندگی شامل توانایی‌های درک کامل از خود و دیگران، ارتباط موثر و مناسب با افراد، حل مساله و شیوه برخورد با استرس، تفکر نقادانه و تحلیلگر، شناخت و تنظیم هیجانات و … است.
در زندگی پرتنش و پرسرعت امروزی، باید مهارت‌های زندگی تقویت شود. درصورت نقص در این مهارت‌‎های بین فردی، احتمال طلاق حتی اوایل زندگی مشترک بالا خواهد رفت. این مهارت‌ها یک‌شبه به‌دست نمی‌آید و لازم است خانواده و مدارس از همان دوران کودکی به‌طور جدی، تاثیرگذار و مداوم، این آموزش‌ها و اجرای آنها را دنبال کنند. فرزندانی که در طول زمان به این مهارت‌ها دست‌یابند، انتخاب‌های درست‌تری خواهند داشت و از قدرت بالاتری برای حل مشکلات و کنار آمدن با آنها برخوردار خواهند بود.
ایجاد الگوی مناسب در زندگی فرزندان
الگوی مناسب و رابطه بین پدر و مادر و اطرافیان از عوامل مهم دیگر رشدی است که بر سرنوشت ارتباط فرزندان با جنس مخالف تاثیر می‌گذارد. وقتی پدر و مادر نتوانند روابط عاطفی گرم و صمیمی و چگونگی برخورد درست با مشکلات را در حضور کودکان و نوجوانان به نمایش بگذارند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند، فرزندشان رابطه درست و ماندگاری را با همسر خود تجربه کند. توصیه می‌شود در صورت وجود هر گونه اشکال در روابط زن و شوهر و خانواده با متخصص مشورت شود و در صورت نیاز، درمان روابط انجام گیرد. اختلافات زناشویی بین والدین باعث تصمیم‌گیری‌های اشتباه فرزندان می‌شود. بسیار دیده شده افراد در نوجوانی و جوانی برای فرار از شرایط نابسامان زندگی دست به ازدواج زودرس می‌زنند که فرجام آن شکست زودرس در ازدواج است. البته گاهی فرزندان می‌دانند در زندگی مشترک نباید رفتار والدین خود را دنبال کنند ولی نمی‌دانند چه الگوهای دیگری را جایگزین آن کنند. اشتباه دیگر این است که فرد تصور می‌کند بعد از ازدواج، تغییرات بنیادی در زن و شوهر ایجاد خواهد شد، درحالی که افراد الگوهایی را که از کودکی آموخته‌اند، به راحتی تغییر نخواهند داد. تشکیل خانواده با چنین توقع اشتباهی احتمال طلاق یا زندگی مشترک باناکامی را بالا می‌برد. وقتی ناکامی در ازدواج به‌وجود می‌آید، مشکلات به فرزندان منتقل می‌شود و در نتیجه بستری نامناسب برای پرورش فرزندان آینده فراهم خواهدشد.
یک توصیه کلیدی به والدین
ازدواج یک پیشامد تکاملی است که اگر در زمان مناسب و با عبور سالم از مراحل رشدی انجام پذیرد، می‌تواند به تکامل رشدی زن و شوهر در همه زمینه‌ها از جمله رشد صمیمیت عمیق کمک کند. در غیر این صورت، باید شاهد اثر تخریبی آن باشیم که مستلزم درمان است. اگر والدین دچار اختلافات زناشویی هستند، لازم است به متخصصان و مشاوران خانواده مراجعه کنند. از طرفی، پیش و پس از تولد فرزندان به‌طور مداوم آموزش چگونگی عبور آنها از مراحل رشد جسمی روانی را بیاموزند و به اجرا بگذارند تا زمینه برقراری پیوندهای عمیق عاطفی و ازدواج پایدار در فرزندانشان تقویت شود. در این میان وظیفه متولیان سلامت این است که خانواده‌ها را در این آموزش مهم تنها نگذارند و بر شیوه آموزش آنها نظارت داشته باشند.

منبع: سلامت