depressionst

 

متاسفانه علاوه بر اطلاع رسانی های مهم در زمینه پیشگیری از آسیب های اجتماعی ناشی از طلاق، ازدواج، اعتیاد، بیکاری باز هم شاهد افزایش مبتلایان به این موارد هستیم که زمینه ابتلا به انواع مشکلات روحی و روانی از جمله افسردگی را در میان هموطنانمان فراهم می آورند روز به روز به آمار قربانیان اختلالات روانپزشکی در خانواده های ایرانی افزوده می شود .راه حل های پیشگیرانه برای چاره جویی دراین زمینه کدامند؟

وقتی عدد و آماری داده می‌شود باید یک دانش همه‌گیر شناختی وجود داشته باشد ولی متاسفانه از آنجایی که در کشور ما همه‌گیر شناختی به صورت سیستماتیک وجود ندارد؛ اطلاعات و اعداد و ارقامی که داده می‌شود را باید همان فردی که این آمار را اعلام کرده توضیح دهد و نسبت به آن مسوول است. به همین دلیل کسانی که از نحوه این آمارگیری اطلاع ندارند؛ نمی‌توانند بگویند آمار اعلام شده درست یا غلط است.

«حدود 21 درصد جمعیت ایران به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند.» این خبری است که ایرنا از زبان دبیر علمی سی و سومین کنگره انجمن علمی روان پزشکی ایران منتشر کرده است. با یک حساب سرانگشتی اگر جمعیت کشور را 80 میلیون نفر درنظر بگیریم؛ با توجه به درصد اعلام شده بیش از 16 میلیون نفر از جامعه به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند و نیازمند به خدمات درمانی‌اند! در این کنگره از سوی دکتر محمد اربابی بیشترین بیماری‌های روحی-روانی بین مردم اضطراب و افسردگی معرفی شد. اگر چنین آماری صحیح باشد آیا نباید نگران باشیم که 16 میلیون نفر در کشورمان از بیمارهای روانی رنج می‌برند؟ حالا سوالی که مطرح می‌شود این است که تا چه حد می‌توان به این اعداد و ارقام اعتماد کرد؟ این آمار و ارقام چطور به دست آمده‌اند؟

کسی که آمار می‌دهد؛ خودش مسوول است

دکتر هوشنگ باقری، متخصص اعصاب و روان در پاسخ به اینکه آیا آمار 16 میلیون نفر مبتلا به بیماری‌های روانی در کشور صحت دارد، گفت: «وقتی عدد و آماری داده می‌شود باید یک دانش همه‌گیر شناختی وجود داشته باشد ولی متاسفانه از آنجایی که در کشور ما همه‌گیر شناختی به صورت سیستماتیک وجود ندارد؛ اطلاعات و اعداد و ارقامی که داده می‌شود را باید همان فردی که این آمار را اعلام کرده توضیح دهد و نسبت به آن مسوول است. به همین دلیل کسانی که از نحوه این آمارگیری اطلاع ندارند؛ نمی‌توانند بگویند آمار اعلام شده درست یا غلط است.»

مقایسه جوامع با هم غلط است

دکتر حسن حسینی، جامعه‌شناس و آسیب‌شناس نیز معتقد است مقایسه‌کردن جوامع با یک دیگر درست نیست می‌گوید: «هر کشور و افراد جامعه آن خصوصیات خودشان را دارند. اگر شما جامعه ایران را با جامعه آلمان، آمریکا، فرانسه و… مقایسه کنید جامعه‌ای بیمار است؛ اما اگر با کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان، عراق و… مقایسه کنیم جامعه ما نسبتاً حالت طبیعی دارد. باید در آمارهای اعلام‌شده ببینیم در مقایسه با کجا آن را به‌دست آورده‌اند؟ من به‌عنوان یک آسیب‌شناس اجتماعی بعد از سال‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که مقایسه کردن یک جامعه با جوامع دیگر غلط است. چون از سرتا پای آمار و اطلاعات به‌دست آمده غلط می‌شود. مثلا در جامعه‌ای امکان برگزاری کنسرت وجود ندارد و نمی‌توان ایران را با جامعه‌هایی از نوع کشور اسکاندیناوی، کانادا، ایتالیا و… مقایسه کرد.»

ساختار جوامع با هم متفاوت است

وی با اشاره به این موضوع که روانشناسان و روانپزشکان با توجه به یک سری قواعد استاندارد جهانی آمار و ارقام به‌دست می‌آورند، گفت: «من متخصص روانپزشکی و روانشناسی نیستم و معیارهایی که این اشخاص برای به‌دست آوردن آمار و ارقام استفاده می‌کنند با معیارهای اندازه‌گیری آسیب‌شناس‌ها متفاوت است. آنها باتوجه به یکسری پرسش‌نامه‌های استاندارد، سؤالات استاندارد و رفتارهای استاندارد در سطح جهانی به نتیجه‌گیری می‌رسند. مثلاً به این نتیجه می‌رسند مردم ایران نسبت به سایر کشورها، مردمی‌اند که آنقدرها شاد به نظر نمی‌رسند و دلتنگ‌تر و افسرده‌ترند. اگر بخواهیم براین اساس نگاه کنیم، ساختارهای جامعه ما با ساختارهای جامعه‌های دیگر فرق می‌کند.»

باید خودمان را با زمانه وفق دهیم

به گفته این آسیب‌شناس: «جامعه‌های دیگر تاریخی را طی کردند که ما هنوز کاملاً طی نکرده‌ایم. جامعه‌های دیگر نویسندگان و متفکرانی داشته‌اند که ما شاید کمتر داشته‌ایم. با این شرایط نمی‌توانیم خودمان را با سایر کشورها مقایسه کنیم و از استانداردهای آنها آمار بگیریم و شرایط را مورد ارزیابی قرار دهیم. کشور ما شرایطی دارد که کشورهای دیگر ندارد. در عین حال آنها شرایطی دارند که کشور ایران آن شرایط را ندارد. به همین دلیل ساختارها متفاوت است و این ساختارهای متفاوت نیز به تاریخی که از سر کشورمان گذشته و در آینده گذرانده می‌شود بستگی دارد.»

اعلام آمار و ارقام تا به‌حال دردی دوا کرده است؟

حسینی، راهکاری که ارائه می‌دهد سه مرحله دارد؛ اول طرح مساله و چرایی آن، سپس به‌دست آوردن راهکار و در نهایت به‌دست آوردن راه حل‌هایی که بتوان آن راهکار را به‌درستی اجرا کرد: «عدد و آمار و ارقام مهم نیست. وقتی یک پدیده و تکرار آن دیده می‌شود باید سؤال شود چرا؟ بعد باید دنبال پاسخ آن چرا باشید و تحقیقات در این زمینه ادامه پیدا کند و از زاویه‌های مختلف مورد به لحاظ تاریخی، ساختار اجتماعی، اقتصادی و… بررسی قرار گیرد. مثلاً آمارهایی درباره طلاق، ازدواج، اعتیاد، بیکاری و… هر سال اعلام می‌شوند. سال‌های سال است که این معضلات وجود دارند. میزان آن هم بالاتر از سال قبل می‌شود. باید همه پزشکان، روانپزشکان، مشاوران، جامعه‌شناسان، آسیب‌شناسان، روانکاوان و… به شکل جدی دور هم جمع شوند، همفکری کنند و علت را بجویند. اول از همه باید علت را به‌دست آورد بعد راهکار را یافت و بعد اجرایی کرد. اعلام این ارقام و درصدها مگر تا به حال دردی را دوا کرده؟»

 

روزنامه صبح نو