Upset couple sit on a sofa with arms crossed during a psychotherapy; Shutterstock ID 139499255; PO: aol; Job: production; Client: drone

در زندگی مشترک گاهی اوقات بحث ها و مشکلاتی پیش می آید که زوج ها به تنهایی نمی توانند آن کشمکش و اختلاف را حل نمایند.در این شرایط زوج درمانی می تواند روشی موثر در جهت بهبود بخشیدن به روابط باشد.در این روش زن و مرد به همراه یک فرد آموزش دیده که در این زمینه تخصص کافی را دارد در خصوص حل مشکل با یکدیگر به گفت و گو می پردازند.

زوج درمانی چیست؟

یکی از مراجعات شایع به متخصصان بهداشت روانی، مشکلات ازدواج و روابط عاطفی است‎ که حل این مشکلات با زوج درمانی امکان پذیر است. هدف در زوج درمانی کمک به زنان و مردان است تا همدیگر را بهتر درک کنند و اگر تصمیم دارند و یا می‌خواهند که تغییر کنند، به آنها کمک شود تا به خواسته و هدفشان برسند. در مقاله زیر ابعاد و شیوه‌های مختلف زوج درمانی به صورت پرسش و پاسخ مورد بررسی قرار گرفته است.

زوج درمانی فقط زن و شوهر را در بر می‌گیرد. البته بچه‌ها نیز به درجات مختلف در معرض مشکلات زناشویی قرار می‌گیرند. آنها ممکن است سراسیمه و نگران شوند و مشکلاتی از خود بروز دهند که خود این مشکلات بروز کرده در بچه ها، کمک می‌کند به بهتر شدن روابط زناشویی، تا اینکه بتوانند بیشتر به بچه‌ها توجه کرده و به آنها کمک کنند.

البته درمانی که در آن والدین و بچه‌ها هر دو شرکت داشته باشند، خانواده درمانی نامیده می‌شود که بر روی روابط بین اعضای خانواده تأکید دارد، بجای اینکه فقط بر روی زوج‌ها کار کند. البته ممکن است در بعضی موارد بحث‌ها به سوی مسائل زناشویی کشیده شود که در اینجا والدین باید مراقب باشند تا بچه‌ها مورد بی توجهی قرار نگیرند.

اغلب خانواده‌درمانگران (family therapists) (درمانی که در آن والدین و بچه‌ها هر دو شرکت داشته باشند ) عمدتا با زوج‌ها کار می‌کنند و اصطلاح “زوج درمانی” (couple therapy) به تدریج جایگزین اصطلاح قدیمی‌تر”ازدواج درمانی” (marital therapy) می‌شود.

زوج درمانی ممکن است بوسیله روانپزشکان، روان شناسان، مشاوران و خانواده‌درمانگرانی که دوره‌های مخصوص این کار را دیده‌اند و تحت نظارت برای انجام آن تعلیم یافته‌‌اند، انجام شود.

فرض درمانگری که در این حوزه کار می‌کند، این است که ناراحتی و ناشادمانی که یک زوج با آن روبه‌رو هستند، چیزی بیش از مشکلات و علائم شخصی آنهاست. زوجی که به درمانگر مراجعه کرده‌اند ممکن است در مورد فاصله‌گیری عاطفی، نزاع بر سر قدرت، اشکال در ارتباط برقرار کردن، حسادت،‌خیانت و عدم ارضای جنسی و خشونت شکایت داشته باشند.

درمانگر به زوج کمک می‌کند که زندگی‌ مشترک‌شان را مورد بررسی قرار دهند و تصمیم بگیرند که چه تغییراتی لازم است. آنها سعی می‌کنند سوء‌تفاهم‌های دوجانبه، انتظارات غیرمعقول، و تصورات بیان‌نشده‌ای که باعث تداوم تعارض میان آن دو می‌شود را برطرف‌ کنند.

 

شیوه های مورد استفاده در زوج درمانی

۱) نظریه سیستم خانواده:

این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش در محیط خانواده به عنوان یک سیستم تاکید دارد و هدفش آشنایی زوجین با قواعد و الگوهایی است که ناآگاهانه در این سیستم عمل میکنند.

۲) زوج درمانی رفتاری:

در این نوع رواندرمانی، از شیوه های رفتار درمانی مانند تبادل رفتاری، تعلیم دادن نحوه برقراری ارتباط و آموزش مشکل گشایی استفاده میشود.

۳) زوج درمانی متمرکز بر عواطف:

این شیوه بر عواطف زوجین که باعث ایجاد تمارض میان آنها میشود تاکید دارد و از طریق شناساندن این عواطف،سعی بر تغییر رفتارها دارد.

۴) زوج درمانی روانپویشی:

در این شیوه فرض بر این است که رفتارهای زوجین در بزرگسالی ناشی از الگوهای رفتاری دوران کودکی آنهاست و سعی بر این است که زوجین با شناخت این موضوع احساسات فعلیشان را از احساسات و تجربیات گذشته شان نسبت به والدینشان جدا کنند.

 

1) سیستم‌ها و الگوهای خانوادگی

نظریه “سیستم‌های خانواده” زمانی نظریه غالب در این حوزه بود و هنوز هم به عنوان یک راهنمای کلی برای زوج‌درمانگرها تاثیرگذار است. این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش که محیط خانواده را ایجاد و تقویت می‌کنند، تاکید دارند. در یک زوج ناشاد، این سیستم در برابر تغییرات مقاومت می‌کند، زیرا به یک تعادل ناسازگارانه رسیده است، درست به همان صورتی که علائم شخصی ممکن است در برابر تغییرات مقاومت کنند، زیرا باعث می‌شوند تعادل عاطفی فرد حفظ شود. زوج ممکن است به طور ناآگاهانه قواعدی برای خودشان گذاشته باشند که درست عمل نمی‌کند. درمانگر به زوج کمک می‌کند که از وجود این قواعد و الگوها آشنا شوند تا بتوانند آنها را تغییر دهند.

هنگامی که دو نفر به خوبی چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی، ارتباط برقرار نمی‌کنند، هر یک از آنها ممکن است فکر کند که طرف مقابلش اصول معینی را پذیرفته است، در حالی که این طور نیست. برای مثال شوهر فکر می‌کند زنش پذیرفته است که او تا هر زمانی که فکر می‌کند ضروری است، می‌تواند سر کار بماند، اما زن فکر می‌کند که شوهرش بدون اظهار این مسئله، پذیرفته است که در هنگام شام در خانه باشد. این وعده‌های اظهارنشده سوء‌تفاهم‌انگیز که ناشی از مشکل ارتباطی طرفین است، ممکن است امور جنسی، وضعیت مالی خانواده یا تعداد فرزندان را در برگیرد. درمانگرانی که بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده عمل می‌کنند، اغلب از مفهومی به نام “پیوند دوسویه” استفاده می‌کنند، موقعیتی که هنگامی ایجاد می‌شود که طرفین یک زوج، پیام‌های متناقض به هم می‌فرستند، پیامی که آن را بیان می‌کند و پیام متناقضی که از طریق ارتباط خاموش عاطفی اظهار می‌کنند. زوج اگر بخواهند تا رابطه خود را حفظ کنند،‌ نباید این تناقض را بپذیرند یا به مقاصد پنهانی آن پاسخ دهند.

درمان بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده برای آشکار کردن و حل کردن مشکلاتی از این نوع طراحی شده‌ است.

 

درمانگرها در زوج درمانی:

درمانگرها نفر سومی‌هستند که به مشکلات زوج‌ها گوش می‌دهند تا این که آنها افکار و احساسات خود را بیان کنند و همچنین به آنها کمک شود تا زمینه مشکلات و مسائل خود را روشن و معین کنند.

 

نقش درمانگرها در زوج درمانی :

۱) مشکلات و این که زن و شوهر آنها را چگونه می‌بینند؟

۲) تاریخچه ای از ارتباطات خود

۳) و تاریخچه زندگی فردی هر کدام از طرفین (زوج‌ها)

این کار، درمانگر را قادر می‌کند تا تفاهم بیشتری را برقرار سازد و ارزیابی‌های خود از موقعیت را به بحث بگذارد و بالاخره، راهکارها و نوع درمان را مشخص کرده و پیشنهاد دهد. درمانگر ممکن است مانند یک آرامبخش عمل کند به گونه ای که کوشش کند تا کج فهمی‌ها و سوءتفاهم‌ها در روابط بین زن و شوهر مشخص شود که نتیجه این امر، نگاه جدیدی است که آنها به رفتار و احساسات خود پیدا می‌کنند تا بتوانند مشکلات خود را راحت تر حل کنند.

 

نگرانی‌های رایج در مورد زوج درمانی

سوال: من فکر می‌کنم مشکلات شخصی ام موجب تنش در زندگیمان می‌شود، آیا من به تنهایی باید از یک درمانگر کمک بگیرم یا هر دو با هم؟

مشکلات شخصی مانند اعتماد به نفس پایین، بیماری، استرس کاری و غیره … بر روی شریک زندگی و روابط بین آنها تأثیر می‌گذارد. پس معمولاً بهتر است هر دو زوج در جستجوی کمک برآیند تا این که هر زوج قادر شود، مشکلات زوج دیگر را درک کند و درمانگر نیز مشکلات را از هر دو دیدگاه بشنود و بررسی کند و سپس وی می‌تواند درمان فردی یا زوج درمانی را پیشنهاد دهد.

 

اگر من به کمک احتیاج داشته باشم، به این معنی است که من دیوانه یا روانی ام؟ 

جستجوی کمک برای مشکلات شخصی یا مشکلات زناشویی به معنی بیماری‌های روانی نیست. آن به معنی بالغ شدن و یا آماده شدن برای اداره کردن مسائل و مشکلات است، که اگر بدون حل باقی بماند ممکن است به استرس‌های قوی تر و یا از هم پاشیدن زندگی منجر شود.

 

2) زوج درمانی شناختی رفتاری

فرایند زوج درمانی شامل زن و شوهر، و یک فرد آموزش دیده و متخصص در این زمینه است‎

 

زوج درمانی رفتاری

رفتاردرمانی زوجها سه نوع کمک را برای آنها فراهم میکند: تبادل رفتاری، تعلیم دادن ارتباط، و آموزش مشکل گشایی. در تبادل رفتاری، به هر یک از زوجین کمک میشود تا یک تغییر مطلوب در رفتار طرف مقابل را تعیین کند و طرفین موافقت میکنند با یکدیگر همکاری دوجانبه داشته باشند. درمانگر آنها را تشویق میکند تا آخر به این تعهد خود وفادار بمانند و نسبت به هم احترام نشان دهند.

آموزش ارتباط به زوج نشان میدهد تا چگونه به حساسیت های یکدیگر گوش دهند و نیازهایشان را بدون اتهام زدن به یکدیگر بیان کنند.

در آموزش مشکل گشایی، زوج یاد میگیرند چگونه موضوعاتی را که تعارض ایجاد میکنند، شناسایی کنند، راه حلهای اختصاصی را پیدا کنند، به مذاکره بپردازند و مصالحه کنند.

درمانگران رفتاری، چه در حین جلسات درمانی و چه در تمرینهای خانگی ممکن است تکالیفی را برای زوجین تجویز کنند که الگوهای ناسازگارانه را برای آنها روشن میکند. مثلا ممکن است به زن گفته شود انتقادش از همسرش را تشدید کند تا زمانی که شوهر او را به چالش بکشد. اگر زوج در حال متارکه هستند، درمانگر ممکن است که مرد را متعهد کند که ۴ یا ۵ شب در هفته برای شام به خانه بیاید.

بسیاری از رفتاردرمانگرها همچنین تلاش دارند طریقه واکنش نشان دادن زوجین به رفتار نامطلوب را اصلاح کنند. آنها ممکن است از شیوه بازسازی شناختی استفاده کنند که در آن، تفسیر هر یک از طرفین از رفتارهای طرف مقابل تغییر داده می شود. زوجین می آموزند که از کلماتی مانند «همیشه» و «هرگز» استفاده نکنند، پیش از متهم کردن دیگری شواهد را بررسی کنند، و عواقب زندگی براساس فرضیاتی پوشیده را که به درستی آنها اطمینانی نیست، مورد ملاحظه مجدد قرار دهند (مانند این عقیده که شما هرگز نباید در برابر همسرتان خشمگین شوید).

 

3) زوج درمانی با تمرکز عاطفی

نوع دیگری از درمان که از روان درمانی مراجع مدار کارل راجرز و نیز از نظریه سیستمهای خانواده الهام میگیرد، و بیش از رفتار بر عواطف متمرکز میشود، درمانگر به زوج کمک میکند که تا به عنوان پیش شرط درمان، عواطفی را که تعارض آنها را برمی انگیزد، شناسایی کنند تا بتوانند الگوهای رفتاری دردسرآفرین را متوقف کنند. آنها آسیب پذیری هایشان را بیان میکنند و احساسات پذیرفته نشده شان را بروز میدهند، بعد موقعیت آنها در پرتو این احساسات مورد بررسی مجدد قرار میگیرد تا راه حلهای جدیدی به دست آید.

اغلب حل مشکل زوج به قطع کردن یا رهایی از الگوها یا چرخه های پاسخ های انعطاف ناپذیر منوط می شود. برای مثال یک طرف خشمگین، منتقد و شکایت گر با یک الگوی مداوما تکرار شونده، با طرف مقابلی که حالت تدافعی و انزواجو دارد، مواجه میشود.

درمانگر به طرف عصبانی کمک میکند تا ناتوانی اش در مورد ارتباط برقرار کردن به صورت غیرتهاجمی- به گوش دادن به نگرانیهای طرف مقابل و پاسخ دادن به آنها با حمایت را، درک کند.

زوج درمانی متمرکز بر عواطف ممکن است زوج را تشویق کند که به مشکلاتشان در قالب نیازهای دلبستگی، چارچوبی دوباره ببخشند. وعده نظریه دلبستگی این است که ایجاد پیوند عاطفی ایمن با شخص دیگر، نیازی اساسی برای بقا است که پایگاهی در جهان برای فرد فراهم میآورد. از هنگام نوزادی، همه ما به دیگرانی نیاز داریم که به ما اهمیت دهند و به نیازهای ما با حساسیت پاسخ دهند. 

الگوهای دلبستگی معمولا در ابتدا در رابطه میان والد و کودک ظاهر می شوند و بعد در طول زندگی اغلب تکرار میشوند. دلبستگی ایمن هم باعث راحتی می شود و هم فضایی برای کاوش مستقل را باز میگذارد.

هنگامی که دلبستگی نامطمئن و ناایمن است، افراد ممکن است خشمگین و اگر پاسخی به آنها داده نشود افسرده و نومید شوندآنها ممکن است دلبستگی تحریف شده پیدا کنند که شکل یک اتصال از سر اضطراب به دیگری را، به خود بگیرد؛ یا ترکیبی از هر دو حالت تشکیل دهد.

پیوند دوگانه در این حالت به این صورت درمی آید: «بیا پهلوی من، به تو نیاز دارم» و «تو خطرناکی، از من دور شو.» زوجهایی که به دنبال کمک درمانی میروند، دچار «آسیب دلبستگی» هستند، بحرانی که ممکن است شامل بی وفایی، فریبکاری مالی، خشونت، کلمات تند و برخورنده یا خیانت آشکار باشد.

یکی از طرفین ممکن است در هنگام لحظه های بحرانی مانند از دست دادن شغل یا بیماری وخیم احساس کند از لحاظ عاطفی نادیده گرفته شده است.

ممکن است تهدید به طلاق یا متارکه مطرح باشد. در روند درمان، ابتدا طرف آسیبدیده ممکن است با خشم یا اندوه واقعه را بیان کند، در حالی که طرف مهاجم آسیبهایی را که وارد کرده است کم جلوه میدهد یا حتی تدافعی به خود میگیرد. رواندرمانگر طرف آسیب دیده را تشویق میکند که به جای خشمگین شدن، ناراحتی و ترس خود را نشان دهد، و طرف مهاجم را تشویق میکند تا مسوولیت کارهایش را بپذیرد و شرمندگی خود را نشان دهد. بعد برای طرف آسیب دیده ممکن است تقاضای مراقبت و تسلایی را بکند که در هنگام حادثه به او داده نشده بود، و طرف مهاجم ممکن است بر خود غلبه کند و به تسلی دادن آسیب دلبستگی طرف مقابل کمک کند.

 

4) زوج درمانی روان پویشی

درمانگرهای روانپویشی معتقدند شیوهایی که زوجهای بزرگسال با یکدیگر رفتار میکنند، به شدت تحت تاثیر الگوهایی است که در دوران کودکی آنها تثبیت شده است درسهایی که اغلب به صورت ناخودآگاه در خانواده ای که در آن بزرگ شده اند به آنها آموخته شده است. درمانگر بر امیال ناخودآگاه و واکنشهای دفاعی که آنها نیز عمدتا ناخودآگاه هستند، تاکید دارد. واکنشهای دفاعی مانع ابراز کامل این امیال میشوند یا آنها را به سوی دیگر منحرف میکنند.

زوج درمانگران روان پویشی، توجه خاصی بر «همانندسازی فرافکنانه» دارند، واکنشی دفاعی که شامل نسبت دادن امیال و تکانه های خود شما به طرف مقابلتان می باشد و به نحوی پاسخ هایی را برانگیزد که شما را متقاعد کند، این نسبت دادن درست است. شوهری که نمیتواند وابستگی و ضعف خود را تحمل کند و با انعطاف ناپذیری و سلطه جویی به عنوان بیانی از قدرت سعی میکند به جبران مفرط این خصوصیت خود بپردازد. این رفتار شوهر ممکن است به رفتار وابسته و انفعالی در همسرش بیانجامد که او میتواند هم با آن همذات پنداری کند و در عین حال از آن احساس تلخکامی کند.

به عقیده روان درمانگران روان پویشی، چنین الگوهای مکملی اغلب از روابط دوران کودکی با والدین سرچشمه میگیرد. اگر همه چیز درست پیش برود، زوجین موفق میشوند که این احساسات نسبت به یکدیگر را از احساسات و تجربیات گذشته شان نسبت به والدین خودشان جدا کنند.

 

فرد و زوج

علایم روانی شخصی و مشکلاتی که زوجین با آن روبه رو هستند به شیوه ای پیچیده با هم مرتبط هستند. اغلب چرخه ای معیوب پیش میآید که در آن رابطه طرفین به وسیله انزواجویی و تحریک پذیری شخص افسرده، رفتار تهاجمی و تکانشی فرد مبتلا به مانی (شیدایی)، نیاز به اطمینان بخشی مداوم ناشی از اضطراب و مانند اینها به خطر میافتد. تعارض میان هر یک از زوجین این علایم را تشدید میکند تا زمانی که گفتن اینکه این چرخه از کجا آغاز شده است، مشکل میشود.

زوج درمانگرها ممکن است بر کنشهای اختصاصی متمرکز شوند که علایم فردی را تشدید کند، یا ممکن است آنها یکی از زوجین را به یک درمانگر جایگزین معرفی کنند. همچنین میتوان به زوجین با درمانهایی مانند آموزش آرامش بخشی، شیوه های رفتاردرمانی مانند قراردادن در معرض عامل تنش و پیشگیری از پاسخ، یا درمانهای شناختی مانند ساختاردهی مجدد شناختی، یاری رساند، و در حالی که درمان پیشرفت میکند و اطلاعات به درمانگر ارایه میشود، تغییرات را تحت نظارت قرار داد.

در اغلب موارد زوج درمانی و درمان فردی با هم ترکیب میشود. همچنین در صورتی که خشونت خانوادگی شدیدی وجود داشته باشد، ممکن است زوجین را به صورت جدا از هم درمان کرد.

گردآوری: گروه سلامت سیمرغ

منبع: سیمرغ