18

سرطان این روزها به گونه ها و شکل های مختلف وجود دارد که بسیاری از انواع این سرطان ها باعث مرگ افراد می شوند ، راهکاری که برای پیشگیری از این بیماری، ایده آل به نظر می رسد ، استفاده از مواد طبیعی برای جلوگیری از سرطان است.

 

سازمان بهداشت جهانی (WHO)، چهارم فوریه هر سال، برابر با پانزدهم بهمن را روز جهانی سرطان نامگذاری کرده است و هرساله کارشناسان نهاد بین المللی مبارزه با سرطان، در چنین روزی با بررسی نتایج حاصل از اقدامات صورت گرفته در سال های قبل و آمارهای موجود، راهکارهای جدیدی را برای مقابله با این خطر بزرگ، به متخصصان و متولیان امور سلامت کشورهای مختلف ارایه می دهند. در همین راستا چند سالی است که جمله طلایی «پیشگیری همواره از درمان، موثرتر و کارسازتر است» سرلوحه کار این سازمان قرار گرفت و آموزش تمام سطوح سنی، چه در مرحله پیشگیری و چه در زمان ابتلا پررنگ تر و اساسی تر از گذشته مد نظر و مورد تاکید این نهاد است.

همان طور که آگاه هستید، تشخیص به موقع و شروع سریع فرآیند درمان این بیماری از راه های مختلفی که وجود دارد، در کاهش مرگ و میر ناشی از پیشرفت و متاستاز احتمالی (گسترده شدن بیماری به دیگر اعضای بدن) بسیار مهم و موثر است، تمرکز اولیه متخصصان نیز بر آموزش افراد، پیرامون آشنایی با نشانه های اولیه ابتلا به این بیماری و تاکید بر مراجعه به موقع و فوری بیماران به پزشک متخصص بود. اما در چند سال اخیر، با توجه به هزینه های سرسام آور درمان این بیماری و مصایب گوناگون آن، جوامع گوناگون پزشکی به سمت عملی تر کردن جمله اصولی و کاملا موجه فوق، گرایش بیشتری پیدا کرده و در راستای نیل به آن، یعنی در جهت تقویت روش های پیشگیری از ابتلا به انواع سرطان، تمرکز اصلی خود را بر پایه دو هدف اصلی قرار داده اند.

هدف اول کم کردن یا حذف کردن عامل های شناخته شده سرطانزای محیطی موجود در جوامع و کشورهای مختلف و هدف دوم اشاعه هرچه بیشتر آموزش های متنوع و مداوم برای افزایش آگاهی ها و بالا بردن سطح دانش عمومی جامعه نسبت به آشنایی با آلاینده های گوناگون، چگونگی احتراز از برخورد با فاکتورهای محیطی سرطانزا یا شناخت و جلوگیری از انجام رفتارهای پرخطر در این زمینه است. مسلم است که دستیابی به این اهداف کلان و پراهمیت، جز با کمک ارگان ها، سازمان ها و حتی وزارتخانه های مختلف و همکاری آنها با یکدیگر به هیچ وجه امکان پذیر نیست. نقص یا ضعف در هر کدام از دو هدف یاد شده نیز می تواند دستیابی صد درصدی به هدف دیگر را تحت الشعاع خود قرار دهد و آن را بی ارزش کند. بسیار ساده اندیشانه است اگر گمان بریم که با چند مقاله در روزنامه یا آگاهی قشر محدودی از جامعه پیرامون مواد سرطانزا یا حتی در بهترین شرایط غیرمحتمل، یعنی آگاهی تک تک افراد جامعه از تمامی مطالب اساسی، بدون فراهم بودن محیط یا غذای سالم به هدف خود برسیم.

آنچه در وهله اول باعث شد بحث این هفته را به این موضوع اختصاص دهیم و در نظر اول از بحث اصلی خود کمی دور شویم، آمارهای رو به رشد ارایه شده در روزهای اخیر است حاکی از بالا رفتن میزان ابتلا به این بیماری در ایران، همگام با برخی دیگر از کشورهای توسعه نیافته (!) و البته برخلاف نرم جهانی (که حاکی از نزولی شدن چندین ساله و در برخی موارد چنددهه ای این آمار در بسیاری از کشورهای توسعه یافته یا رو به توسعه است) در کنار ناظر بودن صرف متولیان امر (به معنای واقعی کلمه) و بی توجهی حیرت آور در زمینه مسایلی است که تاثیر آنها در بالا رفتن احتمال ابتلا به انواع سرطان، امری است اثبات شده. می دانیم که یکی از مهم ترین و اساسی ترین عامل ها در زمینه ابتلا به انواع سرطان، نوع تغذیه است. البته این مساله بارها هم در خلال بحث های مختلف این ستون و هم به طور مستقل، قبلا بحث و بررسی شد اما لازم به یادآوری است که اهمیت این عامل در پیشگیری از سرطان، به قدری است که می توانیم آن را بعد از ژنتیک، به عنوان یکی از دو یا سه عامل اصلی ابتلا به سرطان بدانیم. در نتیجه تغذیه سالم همواره به عنوان یکی از رئوس کاری سازمان بهداشت جهانی و انجمن مبارزه با سرطان مطرح است. چقدر جای افسوس دارد که در ایران فقط چند نفر انگشت شمار از شعار اصلی این نهاد در سال ۲۰۰۹ باخبر باشند و نه تمام جامعه آموزشی و به ویژه دوستان آموزش وپرورشی یا مربیان محترم بهداشت مدارس.

محور اصلی هدف سال ۲۰۰۹ این نهاد با شعار «من دوران پویا و تندرستی کودکی خود را دوست دارم» بر پایه آموزش و آشنایی والدین و مربیان مدارس با تغذیه سالم و انتقال اطلاعات از این طریق به کودکان در جهت اصلاح انحراف احتمالی ذایقه از سمت خوراکی های مضر به سمت غذاهای سالم، از سنین پایین است و همین مساله یکی دیگر از عللی است که بحث این هفته را با مبحث همیشگی این ستون هم راستا می کند، یعنی اهمیت آموزش تغذیه سالم از کودکی. البته واضح است تا زمانی که دغدغه اصلی ما در آموزش وپرورش بحث بر سر تبدیل دوران ابتدایی از پنج سال به شش سال باشد، یا به عنوان مثال ببینیم که تعداد موافقان یا مخالفان طرح جابه جایی پنجشنبه ها با جمعه ها (! ) چند نفرند، نباید هم انتظار داشته باشیم که وقت این عزیزان برای پرداختن به مطالب پیش پاافتاده و بی اهمیتی همچون تغذیه دوران کودکی تلف شود! یا وقتی تمام هم و غم بزرگواران مسوول در حیطه بهداشت و درمان کشور در جهت یافتن راهی برای تامین ارز به نرخ مرجع در سر و کله زدن با بانک های مختلف، برای واردات مواد اولیه دارویی شرکت های سازنده دارو یا افتتاح طرح های مختلف اقتصادی متمرکز است، چطور وقتی پیدا می شود برای مصوب کردن یک برنامه مدون و راهبردی در زمینه آموزش های پیشگیرانه در این زمینه؟ بله، به درستی دلیل اصلی بالا رفتن این آمار را باید بی توجهی به دو هدف ذکرشده از جانب مسوولان دانست و نه ضعف ناشی از ناآگاهی مردم عامی در هنگام خرید سوسیس و کالباس یا عدم اطلاع کودک دبستانی از مفید بودن مصرف سبزی از کودکی.