طلب لذت بیشتر موجب لذت کمتر می شود، از آنجایی که حساس سازی و هوس و طلب رابطه جنسی شما را وادار به استفاده بیشتر از رابطه جنسی می کند، تحریک بیش از حد مدار پاداش موجب یک طغیان درونی می شود. سلولهای عصبی بمباران شده با دوپامین می گویند”دیگه بسه.”

نا حساس سازی

  اگر کسی یکسره جیغ بزند، شما گوشهای خود را می گیرید. وقتی سلولهای عصبی ارسال کننده دوپامین شروع به پمپ کردن دوپامین می کنند، سلولهای عصبی دریافت کننده، “گوشهای” خود را از طریق کاهش دریافت کننده های دوپامین به نام  D2 پوشش می دهند.

در واقع دریافت کننده های D2، در برابر مصرف بیش از حد دوپامین ترمزی قرار می دهند، بنابر این از دست رفتن آنها یعنی: ” مقاومت کردن در برابر امیال سخت تر است”. نا حساس سازی همچنین شامل نزول دوپامین و مخدرها می شود و در نهایت یک نا حساس سازی یعنی (از دست رفتن ماده خاکستری مسیر پاداش، تحریک جنسی کمتر)

چرخه نا حساس سازی

چرخه نا حساس سازی از دیگر اعتیادها تقلید می کند: عیاشی > طلب (میل) > پاسخدهی بیحس به لذت > طلب > بالا رفتن عیاشی > کاهش بیشتر در دوپامین، مخدرها و دریافت کننده های دیگر > نا حساس سازی بیشتر.

چون به محض اینکه در رابطه جنسی اینترنتی، گیر افتادید هیچ چیز دیگر در اطراف شما برایتان جالب نیست. (لذتهای دیگر برای شما  محو یا بی معنی می شوند) از دیدگاه ژنهایتان، پیوسته دیوانه وار به باردار کردن ادامه دادن یک کار عالیست. قبل از اینکه این فرصت جفت گیری از دست برود.

نا حساس سازی شما را نسبت به لذت های روزانه بی حس می کند، در حالی که حساس سازی مغز شما را نسبت به هر چیز مربوط به اعتیاد به رابطه جنسی، فوق حساس می کند. در طی زمان، این مکانیزم دو لبه می تواند موجب بوق زدن مدار پاداش شما با هر اشاره از رابطه جنسی شود. در حالی که وقتی خود آن در واقعیت اتفاق می افتد آنقدر جالب توجه نمی باشد. نا حساس سازی “آسیب” نیست. سلولهای عصبی شما می توانند در یک چشم به هم زدن دوپامین  و مخدر از دست رفته را بسازند. بلکه، نا حساس سازی نمایانگر یک سیستم پاسخدهی منفی در استفاده افراطیست ( که احتمالا توسط تغییرات و ژنتیک نگهداری می شود)

اگر این دو تغییر نروپلاستیکی می توانستند صحبت کنند، نا حساس سازی زاری می کرد و می گفت “من نمیتونم به رضایت برسم” (سیگنالدهی پایین دوپامین)، در حالی که حساس سازی به پهلوی شما سیخونک می زد و می گفت “هی رفیق، من دقیقا چیزی رو که میخوای دارم” که در واقع همان چیزیست که موجب نا حساس سازی شده است. یک پاسخدهی بی حس به لذت (نا حساس سازی) ترکیب شده با مسیرهای عمیق مغز موجب طلب و  تسکین کوتاه مدت (حساس سازی) می شود، و چیزیست که بیشتر اعتیادها را هدایت می کند.

بالارفتن و سیمکشی مجدد مغز

توسعه تحمل (پاسخگویی بی حس به لذت) بدین معناست که یک معتاد نیاز به مقدار بیشتری از “مواد” خود دارد تا بتواند همان تاثیر قبلی را دریافت کند. استفاده کنندگان سنگین رابطه جنسی گاها متوجه می شوند که همچنان که تحمل آنها نسبت به ذائقه قبلی آنها افزایش می یابد (آن نوع رابطه جنسی برایشان تکراری می شود) وارد مسیرهای جدیدی در جستجوی خود می شوند تا بتوانند به تحریک شدیدتری برسند. بسیاری به جستجوی چیزهایی می روند که به آنها شوک وارد کند، شاید چیزهایی “ممنوعه” و “ترسناک” بعلاوه برانگیختگی جنسی، یک ضربه شیمیایی قویتر به فرد وارد می کند، لااقل برای آن زمان.

بنابراین، عجیب نیست که فرد با یک عکس معمولی از بازیگری تحریک کننده شروع کند و چند ماه بعد خود را در میان فیلم های دخترها یا حیوانات یا صحنه های خشن تجاوز بیابد. در ذهن داشته باشید که وقتی یک معتاد به سمت سبک های جدید ترقی می یابد یا ساعت های بیشتری را در جستجوی رسیدن به رضایت می گذارند، او در حال کنترل شدن توسط نا حساس سازی می باشد. گرایش بنیادی جنسی او تغییر نکرده است. هرچه رویدادهای مربوطه شدیدتر باشند (ارگاسم + ویدئو)، یا هرچه بیشتر تکرار شده باشند، سیمکشی قوی تر است. هر تجربه یک طعم جدید را در مغز سیمکشی می کند. اگر ذائقه جنسی شما تغییر کرده، مغز شما نیز تغییر کرده است.

بازنویسی: فرزانه پاشایی

هرگونه کپی برداری با نام دکتر سلام و لینک دهی مستقیم مجاز می باشد


بخش قبلی این مقاله: اعتیاد به مواد تنها نوع اعتیاد است؟

بخش بعدی این مقاله:  اعتیاد به فیلم مستهجن نوع 4c