حتما از کودکی تا به امروز برای‌تان این سوال پیش آمده است که چرا در شرایط مشابه، متفاوت از جنس مقابل‌تان عمل یا فکر می‌کنید. تفاوت‌های بزرگی بین مغز زنانه و مردانه وجود دارد. مردها تمایل دارند در تحلیل سیستم‌ها بهتر عمل کنند (نظم‌ دهنده‌های بهتر)، در حالی‌که زن‌ها مایل هستند در خوانش احساسات دیگران موفق‌تر باشند (تکیه‌گاه‌های بهتر). بارون کوهن ثابت می‌کند این تمایز برخاسته از بیولوژی و نه فرهنگ است.

تعداد سلول‌ها

– مردها 4 درصد سلول مغزی و حدود ۱۰۰ گرم بافت مغز بیشتر از زنان دارند. برای خیلی از زن‌ها سوال است که چرا مردها نیاز به بافت بیشتری از مغز برای انجام کارهای مشابه دارند.

ارتباط‌ های سلولی

– هر چند به نظر می‌رسد یک مرد سلول‌های مغزی بیشتری داشته باشد، اما گزارش شده است که زنان ارتباط‌های شاخه‌ای بیشتری بین سلول‌های مغزی دارند.

اندازه جسم پینه‌ای

– گزارش‌ها نشان می‌دهد، مغز یک زن جسم پینه‌ای (بخشی از مغز که وظیفه آن پیوند دو نیمکره راست و چپ است) بزرگ‌تری دارد و این یعنی زن‌ها می‌توانند اطلاعات را سریع‌تر از مردان بین دو نیمکره مغز مبادله کنند. مردها به چپ‌ مغز بودن متمایل‌ترند در حالی‌که زن‌ها دسترسی فوق‌العاده‌ای به هر دو سمت دارند.

زبان

– برای مردان، زبان در اکثر موارد محدود به نیمکره‌ غالب (معمولا طرف چپ) است، اما گروه زیادی از زنان قادر به استفاده از هر دو طرف برای زبان هستند. این قابلیت به آن‌ها برتری ویژه‌ای می‌دهد. اگر زنی در بخش جلویی نیمه چپ مغزش دچار ضربه شود، ممکن است هنوز بتواند بخشی از قابلیت زبانی‌اش را از بخش جلویی نیمکره راست بازیابی کند. مردانی که آسیب مشابه را در سمت چپ مغز دارند احتمال‌‌شان برای بازگشت کامل، کم‌تر است.

اندازه سیستم کناره‌ای

– این دستگاه عامل زندگی احساسی، فعالیت‌ های مغزی و شکل‌ گیری خاطره‌ها در مغز انسان است. پژوهش اخیر پیرامون غرایز پیوند/جاگیری نشان می‌دهد که زنان، به‌ طور میانگین، سیستم کناره‌ای عمیق و بزرگ‌تری نسبت به مردان دارند. این ویژگی مزایا و معایب متعددی برای زنان دارد. با توجه به سیستم عمیق کناره‌ای بزرگ‌تر، زنان بیشتر تحت تاثیر احساسات‌شان قرار دارند و به‌ طور کلی بهتر از مردان می‌توانند آن را بروز دهند. آن‌ها قابلیت ارتقا یافته‌ای برای ایجاد پیوند و ارتباط گرفتن با دیگران دارند (که پاسخگوی این مسئله است که چرا زنان مراقبت‌های اولیه کودکان را به عهده می‌گیرند). زن‌ها حس بویایی دقیق‌تری نیز دارند. داشتن سیستم کناره‌ای بزرگ‌تر، زن را برای افسردگی مستعدتر می‌کند، به‌ ویژه در زمان‌های تغییرات هورمونی خاص مانند شروع بلوغ، پیش از قاعدگی، بعد از به دنیا آوردن بچه و در یائسگی. زنان سه برابر مردان دست به خودکشی می‌زنند، با این حال، مردها سه برابر زنان خودکشی موفق دارند، تا حدی به این دلیل، که مردها از شیوه‌های خشن‌تری برای کشتن خودشان استفاده می‌کنند (زن‌ها تمایل دارند با قرص اوردوز کنند، در حالی‌ که مردها ترجیح می‌دهند خودشان را دار بزنند یا با شلیک گلوله به زندگی‌شان پایان دهند.) مردها عموما کم‌تر از زن‌ها با دیگران در ارتباط هستند و قطع ارتباط با دیگران خطر خودکشی‌های کامل را افزایش می‌دهد.

۱۰ تفاوت روان‌شناسانه جنسیتی

با این‌که شاید دل‌مان بخواهد فکر کنیم زن‌ها و مردها کاملا برابرند (به‌ استثنای تفاوت‌های آشکار فیزیکی یا تولید مثلی)، می‌دانیم که تفاوت‌های بنیادی روان‌شناسانه در این بین وجود دارد. این تفاوت‌ها به معنای برتری یک جنس بر دیگری نیست، اما به این معنی است که شریک شما می‌تواند زاویه دیدی منحصر به‌ فرد، عقیده‌ای خاص یا توانایی‌هایی ویژه در دنیا داشته باشد که ریشه در جنسیتش دارد. در اینجا بعضی از حقایق جذاب و شاید جالب در رابطه با این تفاوت‌ها را بر پایه تحقیقات عصب‌ شناسانه می‌خوانید.

1) مردها در جهت‌یابی بهترند

– تفاوت بارز مغزی در زنان وجود دارد که می‌تواند توضیح‌ دهد چرا مردها (در برابر زن‌ها) عموما در حوزه‌های خاصی برتری دارند و در دیگر حوزه‌ها دست‌ و پا می‌زنند. به دلیل بزرگ‌تر بودن قشر جداری و آمیگدال، مردها به‌ طور کلی در خواندن نقشه، وظایف فضایی-زمانی و ریاضیات بهتر عمل می‌کنند.

2) زن‌ها در برقراری ارتباط بهترند

– لُب پیشین (بخش جلویی مغز که مسئول حل مشکلات است) و سیستم کناره‌ای در مغز زنان اکثرا نسبت به همتاهای مردشان بزرگ‌تر است، که از قرار معلوم به زن‌ها امتیاز برتری در حل مسائل و احساسات را (در برابر مردان) می‌دهد.

3) زنان و مردان اطلاعات را در نسبت‌های متفاوتی پردازش می‌کنند

– مغز مردانه ماده خاکستری بیشتر و مغز زنانه سلول‌های سفید بیشتری دارد. ماده سفید اساسا سرعت مخابره تمام پیام‌های عصبی را بالا می‌برد که در نهایت به زنان این امکان را می‌دهد تا افکار را با سرعت بیشتری نسبت به همتایان مرد خود پردازش کنند.

4) پسرهای آبی‌ پوش

– از همان لحظه‌ای که مردها متولد می‌شوند، جداسازی نقش جنسی آغاز می‌شود. این کار معمولا با چیز کوچکی مانند یک پتوی آبی یا الگوها و تم‌های رنگی مردانه متفاوت دیگر (برای مثال دایناسورها، کامیون‌ها و …) شروع می‌شود. اجتماعی شدن مردان به این سمت که نه‌ تنها یک رنگ خاص را دوست داشته باشند، بلکه به شیوه‌ای خاص رفتار کنند در طول زندگی‌شان با آن‌ها می‌ماند. البته این ریشه‌ مفاهیم مردانگی و زنانگی است که برساخته‌های اجتماعی است و نه دستاوردهای بیولوژیکی.

5) زیبایی در رنگ صورتی

– مانند مردان که اجتماعی شدن‌شان را با رنگ آبی آغاز می‌کنند، خانم‌ها به‌ طور سنتی با رنگ صورتی وارد اجتماع زنان می‌شوند. دختران کوچک زندگی‌ هایشان را با این رنگ که نماد لطافت است، آغاز می‌کنند. این پیام‌ها در طول زندگی‌شان از طریق انواع مختلف انتشارات رسانه‌ای، شیوه‌های فرزند پروری و بسیاری عوامل موثر دیگر در محیط روزانه‌شان، به‌ طور مداوم تکرار می‌شود.

6) مردها و رابطه جنسی

– نظری به قدمت یک عصر وجود دارد که شهوت یک مرد بارها قوی‌تر از شهوت یک زن است. با این‌ که موضوع همیشه این نیست و تحقیق‌ها نشان داده که ضرورتا این خود نیروی جنسی نیست که در مردان قوی‌تر است، بلکه آرامشی است که هنگام ابرازش دارند. این می‌تواند به طبیعت اولیه تولیدمثلی مردان در برابر زنان بازگردد. این حقیقت ساده که اسپرم مردها در برابر تخمک زنان، به‌ شدت بی‌تناسب است؛ دلیلی است بر این‌که زن‌ها به‌ طور طبیعی در بروز تمایلات جنسی‌شان گزیده‌تر عمل می‌کنند.

در این باره بیشتر بخوانید: بررسی پاسخ های جنسی متفاوت زنان و مردان

7) زن‌ها و رابطه جنسی

– زن‌ها تمایل دارند به ارتباط عاطفی موجود در فعالیت جنسی، ارزش بیشتری بدهند. هر چند علت اجتماعی یا بیولوژیک داشتن این پدیده هنوز مورد بحث است، واقعیت این است که اکثر زن‌ها دوست دارند پیش از آنکه تسلیم نیازهای جنسی‌شان شوند، از طریق عاطفی ارتباط برقرار کنند.

8) مردها از جانب منطق حرف می‌زنند

– مردها اغلب وقتی داخل گفت‌ و گویی می‌شوند از منطق استفاده می‌کنند. بحث زیادی پیرامون این مسئله است که تا چه حدی در این جریان طبیعت و تا چه حد تربیت نقش دارد. اما مردها عموما یاد گرفته‌اند (از کودکی) که احساسات‌شان را آزادانه بروز ندهند، چون این آسیب‌پذیر بودن‌شان را نشان می‌دهد و می‌تواند به‌ عنوان علامتی از ضعف تعبیر شود.

9) زن‌ها از جانب احساس حرف می‌زنند

– زن‌ها بیش‌تر از زاویه دید احساسی صحبت می‌کنند. این موضوع به دلیل هورمون‌های مغزی است که البته آموزه‌های اجتماعی هم در آن دخیل است. تصوری کلیشه‌ای از زن در میان عموم وجود دارد که گریه کردن، همدردی کردن، خندیدن و … را برای زنان آسان‌تر کرده‌ است؛ بدون آنکه احساس کنند قضاوت می‌شوند (مانند حسی که همتایان مردشان احتمالا در موقعیتی مشابه خواهند داشت).

10) واکنش به استرس

– مردها به دلیل رویکرد «صفر یا صدی» در مواجهه با استرس شناخته شده‌اند و تلاش می‌کنند به‌ تنهایی با شرایط استرس‌زا مواجه شده و آن را برطرف کنند. اما مطالعات نشان‌ داده است زن‌ها «کج‌دار و مریز» عمل می‌کنند؛ برای مثال، گروه‌های اجتماعی تشکیل می‌دهند یا به آن‌ها می‌پیوندند تا در تامین منابع کمک کنند. معمولا زن‌ها شبکه‌های حمایت اجتماعی بزرگ‌تری دارند که به نظر می‌رسد برای آزاد‌ کردن استرس و راهنمایی در مواجهه با عوامل استرس‌زا کمک‌ کننده باشد. به نظر رفتار«کج‌‌دار و مریز» به‌ واسطه عناصر روانی و نقش‌های اجتماعی و فرهنگی تثبیت شده باشد. زن‌ها به‌ طور کلی در بروز احساسات‌ و ارتباط با دیگران برای حل موقعیت‌های مختلف پراسترس بازتر عمل می‌کنند، در حالی‌که به نظر می‌رسد مردها ترجیح می‌دهند خودشان به‌ تنهایی با مسائل کنار بیایند.

منبع: دکتر سلام