اختلال شخصیتی ضد اجتماعی، یکی از مشکل هایی است که برخی افراد در جامعه از آن رنج می برند. افرادی که به این اختلال دچار هستند دارای رفتارهای غیر انطباقی هستند که حقوق دیگران را محترم نمی شمارند. در این مطلب قصد داریم به بررسی خصوصیات این افراد، رفتار آن ها در اجتماع و روش درمان آن ها بپردازیم.

خصوصیت این اختلال عبارتند از اعمال ضد اجتماعی و جنایتکارانه، مداوم نه به این مفهوم که شخص جنایت‌کار باشد، بلکه فرد قابلیت انطباق با موازین معمول اجتماع را دارد. این افراد ظاهر عادی دارند و در سابقه آنها مواردی نظیر نزاع، دروغگویی، فرار از مدرسه و فعالیت‌های غیرقانونی یافت می‌شود. تهدید به خودکشی و اشتغال ذهنی با بیماری‌های جسمی‌ در این افراد دیده می‌شود اما در عین حال، محتوای فکری آنها عاری از هذیان‌ها و تفکرات به دور از منطق است. این افراد راستگو نیستند و از نظر جنسی، خانوادگی و فعالیت‌های اجتماعی بی‌مبالات هستند و فاقد وجدان به نظر می‌آیند زیرا از این قبیل کارهای خود پشیمان نمی‌شوند. میزان شیوع این اختلال در مردها ۳ درصد و در زنان ۱ درصد است. به طور معمول قبل از ۱۵ سالگی آغاز می‌شود و در بین زندانی‌ها بالاست و تا ۷۵ درصد  انتقال بیماری الگوی خانوادگی دارد و در بستگان درجه اول ۵ بار شایع‌تر است.

معیارهای تشخیصی برای اختلال شخصیت ضد اجتماعی

– فریبکاری که با دروغگویی به طور مکرر، به کار بردن اسلحه‌های غیر واقعی یا گوش بری از دیگران برای کسب و لذت و منفعت مشخص می‌گردد.

– رفتارهای تکانه‌ای و عدم توانایی برای برنامه‌ریزی از قبل

– تحریک پذیری و پرخاشگری که با نزاع و حملات فیزیکی مکرر تظاهر می‌کند.

– بی‌احتیاطی نسبت به امنیت خود و سایرین.

– عدم احساسی مسئولیت به طور مستمر، که با عدم توانایی مکرر برای حفظ رفتار شغلی یا ثبات یا احترام گذاردن به تعهدات مالی تظاهر می‌کند.

– فقدان احساس پشیمانی که با بی‌تفاوتی یا دلیل‌تراشی نسبت به آزار، بدرفتاری یا دزدیدن مال دیگران تظاهر می‌کند.

– سن شخصی حداقل ۱۸ سال می‌باشد.

– شواهدی از اختلال رفتاری با شروع بیش از ۱۵ سالگی در دست است.

درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی

معمولا قبل از ۱۵ سالگی شروع می‌شود و غالباً با افزایش سن، پس از جوانی و میانسالی بهبود می‌یابد. درمان مناسب برای این بیماران غالبا روان‌درمانی است و از دارو درمانی بیشتر جهت کنترل علائمی ‌نظیر اضطراب و افسردگی استفاده می‌شود.

منبع: ویکی روان