کار کردن

بیشتر افراد درک درستی از تعادل میان کار و زندگی خود ندارند. این موضوع باعث می شود تا استرس و فشارهای کاری به خانه آورده شود. همچنین برخی از افراد فکر می کنند که نباید هیچ حرفی در مورد کار در خانه زده شود و این دو را کاملا از هم جدا می دانند. در این مقاله به تعادل میان زندگی و کار پرداخته ایم. پیشنهاد می کنیم حتما این مقاله را مطالعه کنید و از دست ندهید. با ما همراه شوید.

بیشتر افراد درک درستی از اصطلاح «تعادل میان کار و زندگی» ندارند. برخی از آن ها، استرس و فشارهای کاری را به خانه می آورند و برخی دیگر فکر می کنند نباید کلمه ای از کار در خانه مطرح شود و کار و زندگی را کاملا از هم جدا می دانند؛ اما در واقع، شخصیت خود را به دو قسمت تقسیم می کنند. برخی به صورت ناخودآگاه کار را در مقابل زندگی شخصی قرار می دهند و آن را مقدم می دانند.

برخی دیگر وقتی سر کار هستند، احساس می کنند از زندگی عقب مانده اند، آن ها کار را همچون شیطانی می بینند که برای شکنجه دادن آن ها به وجود آمده است؛ اگر شما هر چیزی را که مربوط به کارتان است منفی و زجرآور می دانید، زندگی تان تحت فشار انتظارات غیرواقعی از لذت قرار دارد و تعادلی بین کار و زندگی تان وجود ندارد.

الگوهای توزیع تعادل

برای ایجاد تعادل میان زندگی و کار، بهتر است در جنبه های مثبت و منفی هر دو تجدیدنظر کنیم. ابتدا به الگو های توزیع تعادل میان افراد مختلف می پردازیم.

الگوی اول: بیشتر افراد در این دسته قرار می گیرند. این ها افرادی هستند که تمام تلاش خود را می کنند تا خستگی های کاری خود را در خانه جبران کنند.
اگر در زمان کار، حس بدی دارید و مدام تحت فشار این حس هستید و با پایان ساعت کاری این احساس از بین می رود، عملکردتان در کار پایین می آید و حس ناخوشایندتان به مرور افزایش می یابد. این افراد برای رهایی از این حس ناخوشایند، به زمان هایی تکیه می کنند که سر کار نیستند. آن ها در کارشان کوتاهی می کنند تا به زندگی شخصی خود برسند.
تمام توجه و حواسشان در محل کار به زندگی شخصی، تفریحات و خوش گذرانی معطوف است تا حس ناخوشایند کار را از بین ببرند.

الگوی دوم: دسته دوم نقطه مقابل افراد دسته اول هستند. این اشخاص تمامی وقت خود را صرف کار می کنند. حتی زمانی که در حال استراحت هستند به کار می اندیشند و زندگی شخصی را فدای کار می کنند. این دسته از افراد به احتمال زیاد در کار موفق اما در زندگی شخصی بازنده هستند.

الگوی سوم: اگر جزو گروهی هستید که در زندگی و کار حس خوبی دارید و وظایف خود را در هر دو به خوبی انجام می دهید، به خود افتخار کنید، چون کمتر از پنج درصد مردم در این دسته قرار دارند.

راه حلی ساده برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی

یک راه حل ساده برای 95 درصد دیگر وجود دارد تا به شرایط تعادل واقع بینانه بین کار و زندگی برسند. در ابتدا بهتر است کار و زندگی خود را به صورت یک کل واحد در نظر بگیرید. رقابتی را که در ذهن خود بین این دو به وجود آورده اید، از بین ببرید و احساستان را نسبت به هر دو، متعادل کنید؛ یعنی حس شکنجه ای راکه کار به شما می دهد، بهبود ببخشید. مشاهده خواهید کردکه انرژی مثبت به آرامی در شما افزایش می یابد.

برای از بین بردن حس ناخوشایند در محل کار، از خود بپرسید برای چه کار می کنم؟ کار در زندگی من چه معنایی دارد؟ جواب این سوال به شما کمک می کند تا برای آینده خود برنامه ریزی بهتری داشته باشید و حس یک پارچگی بین کار و زندگی ایجاد کنید. اکنون از برنامه خود برای بررسی زندگی تان در محل کار، اوقات فراغت و روابط خود استفاده کنید و ببینید آیا آن ها با یکدیگر همخوانی دارند؟ در این چارچوب جدید تنها تعادل مهم نیست؛ بلکه همسویی آن ها هم اهمیت دارد.

موارد زیر باعث روشن شدن برخی مسائل برای شما خواهد شد:

* برخی از جنبه های کار شما زجرآور نیست: نگاهی دوباره به کار خود بیندازید، متوجه خواهیدشد کارتان سرشار از نکات مثبت است؛ مثلا خلاقیت برای شما اهمیت ویژه ای دارد،کارتان این امکان را می دهد تا خلاقیت خود را بروز بدهید.

* مسائل مهم کاری شبیه مسائل مهم زندگی است: برای مثال در زندگی برای «دوستی» ارزش بسیاری قائل هستید، کار این فرصت را به شما می دهد تا دایره دوستانتان را گسترش دهید. ارزش های شما در تمامی تعاملاتتان رعایت می شود و باعث ایجاد یک پارچگی و اتحاد بین کار و زندگی تان خواهدشد.

* کار و زندگی پشتیبان هم هستند: برای مثال همان سخاوتی را که در مواجهه با دوستانتان از خود نشان می دهید اگر در محل کار در مقابل ارباب رجوع هم نشان دهید، بدون شک در کار پیشرفت می کنید یا اگر همان تلاشی را که در حل مشکلات کاری تان دارید، در حل مسائل زندگی هم به کار ببرید، در زندگی احساس خوشبختی بیشتری خواهید کرد.

کار کردن

مهم آن است که شما در یک سمت (زندگی یا کار) احساس خود را سرکوب نکنید و در سمت دیگر، آن را به صورت غیرقابل کنترل مثل دو الگوی اول و دوم نمایش ندهید. اجازه دهید هر دو جنبه های مثبت و منفی خود را به طورهمزمان به شما نشان دهد. یک الگوی واقع گرایانه برای تعادل بین کار و زندگی به صورت زیر است:

* زندگی بدون اضطراب: حال که با استفاده از راهکارهای جدید از تعادل به همسویی بین کار و زندگی رسیدید، می توانید شرایط فعلی خود را بهبود ببخشید؛ برای مثال می توانید شرایط زجرآور کاری خود را با به یادآوردن نکات مثبت آن به شرایط خوشایند تبدیل کنید. اگر در کارتان هیچ نقطه مثبتی پیدا نمی کنید، بهتر است تلاش کنید کاری باب میلتان پیدا کنید.

اگر به کارتان اعتیاد پیدا کردید و مدام در حال کار هستید، بهتر است به خود یادآوری کنید که هدف از کار، رسیدن به زندگی بهتر است نه آن که زندگی کنید تا کار کنید. در این شرایط بهتر است به مرخصی اجباری بروید. مدتی از محیط کار دور باشید، به مسافرت بروید و در زمانی که در مرخصی نیستید ساعاتی را به تفریحات مورد علاقه تان اختصاص دهید و به هیچ عنوان از آن ساعات، برای کار استفاده نکنید.

منبع: آی سبک