تربیت کودک

یکی از اتفاق های که همیشه بین زوجین از گذشته تا کنون رخ داده است، صاحب فرزند شدن است. ولی از اصلی ترین موضوع های که باید به آن دقت کنند چگونگی رفتار با کودکان و تربیت آن ها می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در خصوص نحوه ی تربیت کودکان را آماده کرده ایم. با ما همراه شوید.

درصد زيادي از زوج‌ها بر اساس ميزان اطلاعاتي كه سينه به سينه و نسل به نسل به آنها منتقل شده شروع به تربيت و آموزش فرزندان خود مي‌كنند و در اين مسير پر پيچ و خم با آزمون و خطا سعي در بهترين شدن نازپرورده خود دارند. در اين راه پر فراز و فرود والدين دست به تغيير رفتار‌هاي بسياري مي‌زنند و تا جايي پيش مي‌روند كه به بن‌بست تربيتي رسيده يا بازخوردهايي غير از آنچه دلخواه و دلچسب بوده دريافت مي‌كنند‌.
غافل از اينكه اين همه آزمون و خطا كردن و راه را نيمه رفتن و برگشتن تمام ساختار رواني كودك را به هم ريخته و اين سرآغازي مي‌شود براي شكل گرفتن كلاسترهاي شخصيتي متفاوت در كودكي كه مثل يك لوح سفيد به دنيا آمده و در اين پيچ و خم‌ها بزرگ شده و شكل مي‌گيرد كه جامعه نمود آن را در بزرگسالي شاهد خواهد بود.

اولين گام والدين قبل از فرزنددار شدن ياد گرفتن و آموزش پدر و مادر شدن است. شش سال اول دوران زندگي كودكان مهم‌ترين دوران براي شكل‌دهي شخصيت آنهاست. بنابراين سعي كنيد بعد از ازدواج و قبل از تصميم به فرزندآوري حتماً آموزش لازم را براي به يدك كشيدن نام بلند آوازه پدر و مادري ببينيد.
اين مسئله از جنبه‌هاي جسماني شروع شده تا جنبه‌هاي رواني را در برمي‌گيرد. بيش از جنبه‌هايي كه نمود بيروني دارند بخش پنهان و درون كودكان يا همان بخش رواني حائز اهميت است. والدين با بروز كوچك‌ترين مسئله قابل مشاهده‌اي كودكانشان را به بالين دكتر رسانده و طلب ياري و مساعدت از دكتر مي‌كنند اما براي اصلي‌ترين بخش كه پنهان و دور از نظر است تدبيري نمي‌انديشند.
در خيلي از موارد جنبه‌هاي رواني كودك است كه بر بخش‌هاي جسماني وي اثر گذاشته و وي را با مشكلاتي جدي مانند جويدن ناخن، شب ادراري، ناسازگاري و پرخاشگري رو به رو مي‌سازد. پس سعي كنيم در زمره والدين آگاه قرار بگيريم تا از هدر رفتن نيرو و زماني كه صرف مي‌كنيم جلوگيري شود. يادگيري اصول و مهارت‌هاي «والدين بودن» كار سختي نيست اما به زمان زيادي احتياج دارد.
متأسفانه تا به امروز تلاشي براي دروني كردن مفهوم آموزش والد‌گري صورت نگرفته و والدين در حالي كه خودشان نا آگاه بوده و نياز به آموزش داشته‌اند، هر آنچه در چنته داشته‌اند را براي آموزش و پرورش كودكان به كار گرفته‌اند و سعي بر اين شده آنچه موجود است طرح‌واره‌اي شود براي ايجاد شخصيتي به ظاهر جديد اما در باطن برگرفته شده از پدر يا مادر و در باقي كار، به عهده سيستم بالاتري مثل معلم و مدرسه نهاده شده، اما همگي نتيجه را مفيد و بدون نقص مي‌خواهند.
مراحل تقريباً شبيه به توليد يك محصول باكيفيت است كه مواد اوليه موجود 70 درصد محصول را پوشش مي‌دهد. پدر و مادر بودن سهم بزرگي است از زندگي و آينده فردي كه به جهان هستي پا مي‌گذارد كه خود در آينده همين روند را طي خواهد كرد.
فرق والدين در نوع سخت‌گير، آسان‌گير و بي‌تفاوت جايي مشخص خواهد شد كه كودك در رفتار و تصميمش احساس تزلزل كرده و عزت نفس و اعتماد به نفسش را از دست مي‌دهد. ارمغان چنين دنيايي براي كودك شك و ترديد است و در كل جايي را براي خود در نظر نمي‌گيرد.

تربیت کودک
اين كودك دائم به دنبال اين است كه كار اشتباهي انجام ندهد، شكست نخورد، اگر شكست خورد به دنبال تجربه‌هاي جديد هرگز نمي‌رود، سعي در گرفتن تأييد ديگران دارد و رفته رفته به دنبال تجربه‌هاي تكراري رفته و سعي مي‌كند از اين راه پذيرفته شود. اين كودكان به شدت از مورد قضاوت قرار گرفتن ترس دارند و در كنار اين ترس كم‌كم ترس بي‌موضوع يا همان اضطراب آغاز مي‌شود.
اين كودكان دو بخش شخصيتي را در خود تجربه مي‌كنند؛ بخش اول كودكي است كه به سوي بازي‌هاي فردي گرايش پيدا كرده و از هر خطري دوري مي‌كند و تنها به زندگي ادامه مي‌دهد و از سوي ديگر شخصيتي ممكن است شكل بگيرد كه به سمت بهترين بودن پيش مي‌رود و همه كارها را بايد به نحو احسن انجام داده و خودش را به بهترين شكل ممكن جلوه مي‌دهد. اين دسته از كودكان در ادامه مسير زندگي كمال‌گرا خواهند شد كه ضمن برخورداري از برخي ويژگي‌هاي خوب در عين حال برخي مشكلات و آسيب‌ها را براي شخص به وجود مي‌آورد.
در پس كمال‌گرايي هميشه پنهان‌كاري خوابيده است و در كنار اين پنهان‌كاري كودك مي‌آموزد براي بهترين بودن و جلب نظر اطرافيان به هر راهي متوسل شده و دست به هر كاري بزند‌. ديگران به مثابه يك پله براي او عمل مي‌كنند و از هر شخصي به اندازه‌اي كه بايد استفاده مي‌كند.
شايد در آينده به مقام‌هاي بالايي دست پيدا كند اما اين زندگي كه براي وي از طريق والدين شكل گرفته بدون آنكه خود بداند آرامشي براي او در بر نخواهد داشت. شايد در ظاهر بسيار موجه جلوه كند اما دائماً با ديگران براي برتر بودن دست به جنگ و ستيز مي‌زنند. عامل اصلي همه اين نابهنجاري‌ها فقدان همان علم پدر و مادري است كه كودك در مراحل رشد رواني- عاطفي با آن دست و پنجه نرم مي‌كند‌.
در جامعه كنوني ما با افرادي روبه‌رو هستيم كه از نظر جسماني كاملاً به بلوغ رسيده‌اند و در سنين بالايي قرار دارند اما در مراحل پايين رشد رواني- عاطفي متوقف شده و در سن دو يا سه سالگي باقي مانده‌اند. اين عدم تناسب بين جسم و روان باعث به‌وجود آمدن بزرگ‌ترين معضلات اجتماعي مانند بزهكاري يا اعتياد مي‌شود.

منبع: روزنامه جوان