اعمال خشونت از جمله رفتار هایی است که تاثیرات و نمود های آن بر تمام اطرفیان و خانواده فرد خشن تاثیر خواهد گذاشت. همانگونه که محلت و عطوفت بیش از حد پیامد های مخربی را در بر خواهد داشت اعمال خشونت نیز تاثیرات منفی بسیار زیادی در پی دارد. در این مطلب قصد بررسی علل و پیامد های اعمال خشونت در خانوده را داریم. با دکتر سلام همراه باشید. خانواده، یک گروه خویشاوند است که در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامعه، مسؤولیت اصلی را به عهده دارد. با آنکه با گسترش شهرنشینی و روند رو به رشد صنعتی شدن در بسیاری از کشورها، ساختار، کارکرد و  اقتدار خانواده ها دگرگون و تا حدی کمرنگ شده است، ولی هنوز خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، در تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد، رشد و تربیت فرزندان، اجتماعی کردن آنها، تثبیت جایگاه و منزلت اجتماعی، مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالمندان و فراهم آوردن امنیت اقتصادی و روانی اعضای خود نقش بارزی را ایفا می کند. در این میان، رفتارِ توام با خشونت، با ویژگی های مختص به خود، می تواند بر این نقش صدمه وارد کند و در ساختار روابط میان اعضای خانواده و رسیدن به اهداف فوق گسست ایجاد کند.

بررسی خشونت

دانشمندان حقوق، تعریف های متفاوتی از خشونت خانوادگی ارایه کرده اند. تا سده ی پیشین، تعداد زیادی از حقوقدانان، خشونت خانوادگی را مترادف با خشونت در برابر همسر تعریف می کردند. پس از جنگ دوم جهانی و راه اندازی ریفورم های خانوادگی در برخی از کشور های تأثیرگزار جهان، این تعریف گسترده تر گردیده است.

خشونت نمود های مختلفی را شامل می شود؛ نام دیگر خشونت خانوادگی، خشونت داخلی است که معنای نوعی دیکتاتوری و سلطه را به خود اختصاص می دهد. این نوع سلطه به معنای حاکمیت اجباری فیزیکی و روانی یکی از اعضا بر سایر اعضای خانواده می باشد که شامل: تحقیر، توهین، برخورد های فزیکی و محدود سازی آزادی‌ها برای قربانی ها می باشد.

امروز ما در جهان شاهد خشونت‌های خانوادگی در فرهنگ های مختلفی استیم. مثلاً آخرین ارقام مرکز تحقیقاتی به نام (مرکز نظارت بر خشونت‌ های داخلی) نشان می دهد که ۳۰ میلیون از شهروندان امریکا از انواع خشونت‌های خانوادگی رنج می برند، که ۱۰٪ نفوس آن کشور را تشکیل می دهد. مروج ترین نوع خشونت را لت و کوب زنان در خانواده توسط مردان تشکیل می دهد.

علل و عوامل ایجاد کننده

تا بحال فرضیه ها و نظریات زیادی در باب خشونت مطرح شده اند. رهبران دینی، فیلسوفان، روانشناسان، جامعه شناسان و عدۀ کثیر دیگر، نظریات و راهکارهایی درین حوزه ارایه کرده اند. بطورمثال، بسیاری از رهبران دینی، مردم را به تساهل و مٌدارا فراخوانده اند. ولی از سوی دیگر، تعدادی از فیلسوفان از منظر دیگری به این موضوع پرداخته اند. در پاسخ به این پرسش که آیا انسان ذاتاً خشونت گراست و یا در طلب صلح، «جان لاک»، فیلسوف مشهور انگلیسی معتقد است که انسان قبل از ورود به جامعۀ مدنی، در وضعیت طبیعی بسر میبرد. درین وضعیت، انسان در صدد حفظ جان و دارایی خود بر می آید و متوجه میشود که باید رعایت جان و مال دیگران را نیز بکند. لاک میگوید: «وضع طبیعی، دارای قانونی طبیعی است که آن را کنترل و هدایت و همه را موظف به رعایت آن میکند. این قانون که همان عقل است، به همه انسانها، که به خواست خود با آن مشورت می کنند، می آموزد که همه با هم برابرند و هیچ کس نباید به زنده گی، سلامت، آزادی یا دارایی دیگران آسیبی برساند، زیرا همه انسانها آفریده و مخلوق یک سازنده و فرزانۀ مطلق بوده و خدمتگزار یک پیشوا و فرمان فرما هستند، و توسط فرمان او و برای اجرای اوامر او به این دنیا آمده اند.

عوامل ایجاد خشونت کدامند؟

فرهنگ و اجتماع:

نوع نگاه به زن در جوامع مدرن و جوامع سنتی، واضحاً متفاوت است. در حالیکه در جوامع مدرن، تلاش زیادی برای دستیابی زنان به حقوق شان صورت گرفته و نوع نگاه، به تدریج انسانی تر گشته، نوع نگاه مردسالارانه و نوع رویکرد استوار بر استبداد، هنوز در جوامع سنتی به قوت خود باقیست. توانمندی این طرز تفکر، به رسوم و عنعناتی شکل بخشیده است که به زن، به عنوان «جنس دوم» و در مواردی دارایی مرد ۱۰ مینگرد. ازدواج های اجباری، قبل از وقت، بد دادن و موارد مشابه دیگر، ریشه درین نوع طرز فکر دارند.

در جوامعی که فرهنگ گفت و شنود و بحث دو طرفه و تبادل نظر دموکراتیک وجود نداشته و یا قوت ندارد، روابط نابرابر قدرت نیز عامل اعمالِ خشونت از جانب اشخاصِ دارای قدرت بیشتر نسبت به اشخاص دارای قدرت کمتر روا میشود ۱۳.

اختلافات ناموسی:

با آنکه گسترش شهرنشینی و صعنتی شدن در جوامع نوین، از شدت رفتارهای خشونت بار علیه اعضای خانواده و بخصوص زنان، بعلت اختلافات ناموسی کاسته است، ولی این مورد، در جوامع شرقی و سنتی از لحاظ فرهنگی، نمود بیشتری دارد. درین جوامع، زنها و فرزندان، جزء عزت و شرف مرد دانسته شده است؛ در حالیکه در مناطق شهر نشین، معمولاً دفاتر مشخص دولتی به عمده اختلافات زن و شوهر رسیده گی میکنند. در مناطق عقب مانده و یا در حال توسعه، رفع این اختلافات از طریق شخص قدرتمند خانواده و یا بزرگان ذی نفوذ انجام می شود و بدینوسیله خشونت علیه اعضای دیگر خانواده را که در اکثر موارد زنان اند، توجیه میکند.

اقتصاد: 

چه از لحاظ فرهنگی و چه بر اساس عقاید و باور ها، مرد خانواده می بایست شرایط زندگی را برای اعضای خانواده خود فراهم نماید و حتی در دین نیز از این موضوع به عنولن نفقه یاد شده است و اختیاراتی برای زن تعیین شده در صورت عدم تامین این نیاز ها توسط مرد بتواند از وی جدا شود. حتی فقه اسلامی به زن اجازه داده است تا در صورتی که نخواهد در بیرون از منزل شغلی داشته باشد و یا حتی اگر میل نداشته باشد، می تواند به طفلش شیر ندهد و در اینگونه موارد، شوهر باید شیر را از جای دیگر فراهم کند؛ ولی احتمال داده می شود که همچو رویکردی، وابستگی زن و فرزندانش را به شوهر بیشتر کرده و حتی در محدود کردن سهم وی در اجتماع نیز تاثیر گذار باشد.

 

 


در این باره بیشتر بخوانید: در رابطه با خشونت خانگی و پیامد های مخرب آن چه می دانید؟


 

هرگونه کپی برداری با ذکر نام دکتر سلام و لینک دهی مستقیم مجاز است