3- نحوه برخورد با یک شخص کنترل کننده

3-1) بدانید که این درست است که بگوییم “نه.”
یک فرد تا زمانی که به او اجازه می دهید، بر شما نفوذ خواهد داشت.
شما باید “نه” را برای محافظت از رفاه خود بگویید. به آینه نگاه کنید و برای تمرین با خود بگویید: “نه من نمی توانم به شما کمک کنم،” یا “نه، این راهکار شما برای من جواب نمی دهد.” شما باید برای خودتان سرپا باشید و بدانید که مستحق این احترام به خود هستید.

شما نباید در مورد گفتن “نه” احساس گناه کنید . این حق شماست که آن را انجام دهید.شما می توانید مودبانه بگویید: “نه” . وقتی یک دستکاری کننده فکر و ذهن از شما می خواهد
کاری انجام دهید، سعی کنید بگویید: “من دوست دارم، اما در ماه های آینده خیلی مشغول هستم”، یا، “متشکرم از اینکه پرسیدید، اما نه”.

3-2) مرزها را تنظیم کنید.

وقتی فرد کنترل کننده همه چیز را نادرست میبیند و فرو می ریزد، تلاش میکنند تا همدردی شما را به دست بیاورد تا بتواند از آن برای بهبود نیازهای خود استفاده کند. در این مورد، کنترل کننده به احساس “بی یاوری” تکیه می کند و به دنبال کمک های مالی، احساسی یا سایر انواع کمک از شما خواهد بود.

مراقب نگرش ها و نظریاتی مانند این حرفها باشید: “تو تنها کسی هستی که من دارم” و “من هیچ کس دیگری برای صحبت کردن ندارم” و غیره. شما ملزم و یا متعهد به دیدار با نیازهای این فرد در همه زمان ها نیستید. اگر چنین شخصی می گوید “من هیچ کس دیگری برای صحبتکردن ندارم”، سعی کنید با این نمونه های خاص جواب دهید:

“یادت میاد دیروز موقعی که علی آمد و تمام مدت بعداز ظهر داشتید با هم حرف می زدید؟ و امید گفت که هر زمان که تو به یک گوش شنوا نیاز داشتی او بیش از همه خوشحال خواهد شد که به تلفن تو گوش بدهد. پس افراد دیگری هم بغیر از من هستند؛ من خوشحال خواهم شد که برای پنج دقیقه با تو صحبت کنم، اما بعد از آن یک قرار ملاقات دارم که نمی توانم از دستش بدهم. ”

3-3) دست از سرزنش خودتان بردارید.
فرد کنترل کننده، سعی خواهد کرد تا شما را ناراحت کند. به خاطر داشته باشید که شما در حال کنترل شدن در مورد داشتن احساس بد درباره خودتان هستید و درواقع مشکل، شما نیستید. هنگامی که شروع به داشتن احساس بدی در مورد خود می کنید، آنچه اتفاق افتاده را مشخص کنید و احساسات خود را تحت بررسی داشته باشید.

از خودتان بپرسید: “آیا این شخص برای من احترام قائل است؟ آیا این شخص یک درخواست و انتظاراتی از من دارد؟ آیا این یک رابطه ی یک طرفه است؟ آیا در این رابطه احساس خوبی دارم؟ اگر پاسخ به این سوالات “نه” باشد، احتمالا مشکل این رابطه کنترل و نفوذ، است، نه شما.

3-4) مطمئن رفتار کنید.
کنترل کنندگان افکار، اغلب حقایق را پیچیده و تحریف می کنند تا خودشان را بیشتر جذاب نشان بدهند. آنها خود به هنگام پاسخ دادن به یک تحریف واقعی، به دنبال روشن شدن هستند. به آنها توضیح دهید که این به این معنی نیست که شما چگونه حقایق را به یاد می آورید و فقط برای شناخت بهتر، کنجکاو هستید.

از این فرد سوالهایی ساده درمورد زمانی که شما هر دو برای یک مسئله موافق بودید، از چگونگی اعتقاد بر این رویکرد و غیره، بپرسید. هنگامی که دوباره در یک زمینۀ مشترک قرار می گیرید، این را به عنوان نقطه شروعی جدید و نه به عنوان پیچاندن فرد دیگر حساب کنید. شاید او نیز متوجه اشتباهش در رابطه بشود. برای مثال:شخص نفوذگرمی گوید: “تو هرگز در این جلسات به من احتیاج نداری؛ تو فقط به دنبال اهداف خودت هستی و مرا تنها می گذاری تا سرمن کلاه بگذارند.”
شما پاسخ دهید: “این درست نیست. من فکر میکردم که تو آماده بودی تا با سرمایه گذاران درباره ایده های خودت صحبت کنی. اگر فکر می کردم جایی اشتباه کرده ای، حتما وارد میشدم، اما فکر کردم کار خودت را به خوبی انجام داده ای. ”

3-5) به خودت گوش کن
بسیار مهم است که به خودتان گوش دهید و اینکه در مورد وضعیت خود چه احساسی دارید. آیا شما برای انجام کارهایی برای این فرد، که دوست ندارید انجام دهید، احساس سرکوب، فشار و اجبار دارید؟ آیا به نظر شما رفتار او بی وقفه به شما فشار وارد می کند، به طوری که پس از یک نوع کمک از طرف شما، از شما انتظار کمک و پشتیبانی بیشتری دارد؟ برای پاسخ دقت کنید، چون پاسخ های شما باید به عنوان یک راهنمای واقعی در مورد ادامه ارتباط شما با این شخص در آینده
مورد استفاده قرار گیرد.

3-6) کاستن از احساس گناه
یکی از چیزهای کلیدی که هنگام فرار از بار احساس گناه باید در ذهن داشته باشید، این است که هرچه زودتر آن را در نطفه شفاف کنید، بهتر است. رویکرد “بازگشت به فرستنده” را به محض احساس گناه انجام دهید و اجازه ندهید تفسیر یک فرد از رفتار شما، وضعیت را تعیین کند. این رویکرد شامل برداشتن و پس فرستادن آن چیزی است که آنها گفته اند و این گفته ها به آنها اجازه می دهد تا آنها بی احترام، بی پروا، غیر واقعی یا نامهربان باشند.

اگر آنها می گویند: “شما برای همه کارهای سختی که برای تو انجام داده ام اهمیتی قائل نیستی”، سعی کنید بگویید: “من مطمئن هستم که برای کار سختی که برای من انجام داده ای اهمیت قائلم. من چندین بار آن را گفته ام. ولی حالا به نظر می رسد که تو به اندازه کافی درک نمی کنی که من چقدر به آنها اهمیت می دهم.” وقتی یک کنترل کننده تلاش می کند تا به شما احساس گناه بدهد، معمولا دراین گونه موارد می گوید: “مهم نیست،” یا می گوید: ولش کن، به آن نپردازیم.”

3-7) تمرکز را روی شخص کنترل کننده قرار دهید.
به جای اجازه دادن به فرد کنترل کننده برای پرسش و تقاضا برای خواسته خودش، سعی کنید کنترل اوضاع را خود به دست بگیرید. هنگامی که از شما درخواستی میکند یا برای چیزی غیر منطقی تحت فشار قرار می گیرید، ویا اگر شما را ناراحت می کند، از او سوالات تشریحی بپرسید.

از او بپرسید، فکر میکنی نظر من در این باره چیست؟ آیا واقعا فکر می کنی این معقول است؟ آیا این چطور به من کمک می کند یا برای من مفید است؟ فکر میکنی این باعث می شود من چه احساسی داشته باشم؟ و…….

پاسخ به هرکدام از این سوالات ممکن است منجر به عقب نشینی وی شود.

3-8) تصمیم گیری سریع انجام ندهید.
یک دستکاری کننده فکر و ذهن، ممکن است سعی کند شما را به تصمیم گیری سریع واداشته یا درخواست یک پاسخ سریع داشته باشد. به جای گرفتن تصمیم سریع، به آن شخص بگویید، “من در مورد آن فکر می کنم.” این شما را از پذیرفتن چیزی که واقعا نمیخواهید انجام دهید حفظ میکند. اگر یک پیشنهاد کم شود، و اگر شما زمانی را برای فکر کردن در نظر بگیرید، ممکن است این تفکر شما، دلیلی باشد که آن را انجام نخواهید داد. اگر آنها شما را مجبور به تصمیم گیری دوباره کرده و گفتند: “دوباره فکرکن”، بهترین پاسخ ممکن است “نه متشکرم” باشد.

3-9) شبکه پشتیبانی خود را بسازید
بر روی روابط سالم خود تمرکز کنید، و زمانی را با افرادی که باعث می شوند تا شما احساس شادی و اعتماد به نفس داشته باشید، بگذرانید. با اعضای خانواده، مربیان، شریک زندگی، و یا دوستان خود از طریق اینترنت تماس تصویری داشته باشید. این افراد می توانند به شما کمک کنند تا متعادل مانده و با خودتان خوشحال باشید. به خودتان اجازه ندهید تا منزوی شوید!

3-10) از افراد کنترل کننده و نفوذگر دور بمانید.
و در انتها و برای آخرین راه حل، اگر متوجه شدید که ارتباط برقرار کردن با یک فردکنترل کننده یا نفوذگر، برای شما دشوار یا مضر است، فاصله خود را با او حفظ کنید. وظیفه شما این نیست که او را تغییر دهید. اگر آن فرد کنترل کننده نفوذگر، یک عضو خانواده یا همکار شما است که مجبور هستید در اطراف او باشید، سعی کنید تعاملات خود را با وی محدود کنید، و فقط زمانی که کاملا ضروری است، با وی تعامل برقرار کنید.