index.jpg42.5353

 

اهمیت اینکه زندگی را سخت نگیریم و با آن کناربیاییم بسیار بالاست و باید به آن به چشم یک بازی بنگریم.

زندگی را بازی بگیریم!

پس همش یه بازی بود؟» بله، زندگی همه‌اش یک بازی است، اما این به معنی شوخی و بی‌اهمیت فرض کردن زندگی نیست، چون بازی اتفاقا یکی از جدی‌ترین موضوعات دنیاست.

ما در این بازی همه بازیگریم و نمی توانیم منکر لذتی شویم که برد و باخت های این بازی برایمان به همراه دارد. باخت به خودی خود شیرینی ندارد، اما تلخی اش شیرینی برد را چند برابر می کند.

زندگی ما پر از بازی های مختلف است؛ درس و مدرسه و کنکور، آشنایی و عاشقی و ازدواج، رفاقت و دوستی و جدایی، همه و همه بخش های جدی زندگی ما هستند که اگر آنها را بازی فرض کنیم.

می توانیم بهتر از عهده آن بربیاییم. حتی از دست دادن یک عزیز. برای داشتن آرامش و موفقیت بیشتر، زندگی را بازی بگیرید، نه شوخی!

بگذارید جور دیگر برایتان توضیح بدهم. تا به حال به کودکان در حال بازی، نگاه کرده اید؟ آنها در نقش مادر و پدر یک خانواده خیلی جدی عروسک ها را می خوابانند، در ظروف پلاستیکی غذا درست می کنند و به گلدان های مصنوعی آب می دهند.

این که در حال بازی هستند را فراموش می کنند و غرق نقش های خود می شوند، اما فرق شان با ما که بازی زندگی را واقعی گرفته ایم، این است که کمی بی کینه تر، کمی آرام تر و کمی مهربان ترند.

اگر غذایشان شور شود می توانند خیلی راحت آن را بخورند و به هم لبخند بزنند. اگر از هم برنجند، می توانند خیلی زود فراموش کنند و دوباره مشغول بازی شوند.

این که می گویم زندگی را بازی بگیرید، آن هم در این روزگار که عادت کرده ایم ساده ترین چیزها را بیش از حد جدی بگیریم، یعنی آن را به خوبی بازی کنید. بازی قوانین مشخص خود را دارد.

باید و نبایدهایش معلوم است و می تواند از روی قوانین آن براحتی مورد قضاوت و داوری قرار بگیرد. بازی اگر دچار هرج و مرج شود، دیگر زیبایی ندارد.

بازی زندگی هم خیره سری را برنمی تابد و اگر بخواهی به قواعدش بی توجه باشی، شکستت می دهد. پس باید با دقت بازی کنی.

هر بازی، میدان و محدوده خاص خودش را دارد، بازی فوتبال در یک زمین مستطیل بزرگ سبز رنگ انجام می شود و بازی پینگ پنگ روی یک میز! قبل از بازی حتی اگر بازی کاملا دوستانه باشد، باز هم باید تحت تعلیم یک مربی بود و حتی مابین کار زیر نظر او مشکلات را بررسی و ضعف ها را برطرف کرد. بازی زندگی هم بدون مربی و راهنما و بدون خطا و جبران آن ممکن نیست.

وقتی می گویم زندگی را بازی کنید، ناخودآگاه یاد یکی از بازی های خاطره ساز در فوتبال می افتم که خیلی خوب است اگر در زندگی مان چندتایی مثل آن را ایجاد کنیم.

سال ها قبل شاید روزهایی که هنوز من و شما فوتبال را دنبال نمی کردیم، ایران برای ورود به جام جهانی باید از سد استرالیا می گذشت.

اما تا دقایق پایانی بازی را باخته بودیم که در چند دقیقه با تلاش بازیکنان ما نتیجه بازی تغییر کرد و ما توانستیم صعود کنیم.

شاید مهم ترین چیزی که در بازی های زندگی در هر سن و سالی باید بیاموزید، این است که بازی باخته را ببرید تا دقایق آخر دست از تلاش برندارید و به خود و توانایی های تان باور داشته باشید.

لزوم رسیدن به این توانایی تزریق امید به تمام لحظات زندگی است حتی وقتی احساس می کنید آخر خط است و کار از کار گذشته، فراموش نکنید که شاید بتوان در دقایق آخر به صعود و گذر از خط پایان فکر کرد پس هرگاه احساس کردید بازی را باخته اید، به دقایق آخر و حتی وقت اضافه هم امید داشته باشید.

اشکال زندگی خیلی از ما این است که می خواهیم بازی زندگی را جدی بگیریم و آنقدر درگیر داشته ها و نداشته هایش شویم که فرصت لذت بردن و یک نفس عمیق در هیاهوی کارهای تمام نشدنی را از دست می دهیم.

یکی دیگر از ویژگی های بازی این است که وقتی را برای استراحت در میان آن تعیین می کنند. قرص های آرامبخشی که در بعضی خانه ها وجود دارد و خواب هایی که وابسته به داروی خواب آور شده است.

تنها دلیلش این است که نمی خواهیم به رسم کودکان زندگی را خیلی جدی بازی کنیم و از آن لذت ببریم. پس یادمان نرود برای داشتن آرامش و موفقیت بیشتر، زندگی را بازی بگیرید، نه شوخی!

ندا داوودی – چاردیواری(ضمیمه دوشنبه – روزنامه جام جم)