ar1233789449136051

تا چه حد به خودباوری رسیده اید و اعتماد به نفستان تا چه میزان رشد یافته است این خودباوری و اطمینان خاطر را چگونه به دست آورده اید و راههای رسیدن به عزت نفس کدامند چگونه می توان ان را افزایش داد!

چقدر خودتان را باور دارید یا چقدر برای خودتان ارزش قائل هستید؟ آیا شده فکر کنید کسی در میان گفت وگوهای روزانه به شما تذکر بدهد که احترام خودتان را نگه دارید؟آیا اصلا درست است که ما برای خودمان حریم احترامی بسازیم؟ آیا این خودخواهی نیست که به خود اهمیت بدهیم؟ احترام به خود یا دوست داشتن خودمان فقط در یک صورت دچار لغزش و فرورفتن در باتلاق خودشیفتگی نمی شود که در چارچوب مفهومی به نام عزت نفس قراربگیرد. اگربیش از حد به خودتان ایراد می گیرید یا به طور کامل احساس خوبی درباره خودتان ندارید باید سریع دست به کار شوید و برای افزایش عزت نفستان اقدام کنید زیرا نداشتن عزت نفس موجب می شود غمگین باشید، جرأت امتحان کردن چیزهای جدید را نداشته باشید، نتوانید دوستان خوبی پیدا کنید و محیط مدرسه و جامعه برایتان غیرقابل تحمل می شود. علاوه بر این زمانی که باید تصمیمات مهم و سختی بگیرید با مشکلات زیادی مواجه می شوید.

1- به خودتان احترام بگذارید

شما درنظر خودتان که هستید؟ شما موجودی هستید که خداوند پس از آفرینش نوعتان بر خود آفرین گفت. وقتی خود را موجودی محترم و در نتیجه ارزشمند بدانید از ارزش های انسانی خود حراست خواهید کرد و این یعنی روح عزت نفس. این ما هستیم که به خود و دیگران می گوییم چقدر قابل احترامیم. منظور از احترام به خود هم این نیست که ما خود را کامل و صددرصد بی عیب و نقص بدانیم بلکه منظور این است که از خود دیدگاهی واقع بینانه داشته باشیم. بدانیم که معصوم نیستیم. خطا می کنیم اما می توانیم خطایمان را تکرار نکنیم و آن را جبران کنیم. می توانیم از خود مراقبت کنیم، به خود علاقه مند باشیم و خود را برای غلبه بر مسائل و مشکلات زندگی شایسته بدانیم.

2- ویژگی های منحصربه فرد خودتان را پیدا کنید

خودتان رابشناسید. فهرستی از کارهایی که در انجام دادن آن تبحر دارید تهیه کنید. می توانید هر چیزی را به فهرست اضافه کنید؛ ازجمله نقاط ضعفتان که هم خود شما آنها را می دانید و هم افراد دیگر شاهد آن بوده اند. زمانی که فهرست را کامل کردید سعی کنید جنبه مثبت هر کدام از این خصوصیات یا مشکلات را پیدا کنید، مثلا: نامرتب ام/ وسواس ندارم/ خجالتی هستم/ معتدل ام/ ساکت هستم/ معمولا استرس دارم/ با دقت فکر می کنم و… . حالا فهرست را در مکانی مناسب و قابل رویت نصب کنید. نقاط قوت جدید و آنچه را که فهرست را بهبود می بخشد کم کم به این فهرست اضافه کنید تا در آینده ای نزدیک راهی برای پرورش استعدادها یا توانایی هایتان در آن زمینه پیدا کنید. در ارزیابی خودتان واقع گرا باشید. نه خود را دست کم بگیریدو نه دست بالا که موجب سرزنش کردن خودتان شود. وقتی نسبت به ویژگی های خودتان آگاهی داشته باشید به قضاوت درستی از خودتان هم می رسید.

3- بی دلیل عذرخواهی نکنید

برای بهتر مفهوم شدن این موضوع یک مثال می زنیم: گاهی سخنرانانی را دیده اید که در ابتدای حرف زدن شان از مخاطبان به خاطر اینکه وقت آنها را گرفته اند عذرخواهی می کنند. این نمونه ای از اشتباهات رایج ما در تشخیص تواضع از غرور و خودبینی است. شما یا سخنران مدعو یک مجلس هستید یا نیستید. اگر هستید سخنرانی خود را در بهترین شکل خود انجام دهید. اگر نیستید یا واقعا خودتان را در مقام سخندانی نمی بینید بهتر است سخنرانی نکنید. در چنین شرایطی عذرخواهی معنی ندارد. پزشکی را تصور کنید که بر بالین بیمار خود حاضر شود و بعد، از بابت بی لیاقتی خود در درمان عذرخواهی کند. عذرخواهی های نابجا به همین اندازه بی معنی اند. همین عذرخواهی های نابجا و نادرست نفس ما را به سوی ذلیل شدن پیش می برد. مگر اینکه مطمئن باشید کار بدی انجام داده اید و وظیفه دارید عذرخواهی کنید.

4- به حفظ شأن خود حساس باشید

حضرت امیرالمومنین(ع) از جلوی دکان قصابی ای می گذشتند. قصاب گفت: گوشت های خوبی آورده ام. حضرت فرمودند: الان پول ندارم که بخرم. گفت: من صبر می کنم. حضرت فرمودند: من به شکم ام می گویم که صبر کند. در حکایت دیگری مردی خدمت حضرت صادق (ع) آمد و از روزگار شکایت کرد که چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود که بخواهم چیزی بگیرم. خواستم شرح حالم را بگویم که دعایی بفرمایید. فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان. چیزی هم می گویم و آن این است: هر گرفتاری ای که داری جلوی مردم بازگو نکن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی. امیرالمؤمنین همیشه می فرمودند: در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشرویی تو باشد و بی نیازی تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزت ات باشد. یادمان نرود عزت مؤمن در بی نیازی او به مردم به حس غنای درونی او برمی گردد نه اینکه مردم به کمک یکدیگر نیاز نداشته باشند.

5- وارد گود شوید

عزت نفس با عمل، تأیید و تقویت می شود. خوبی، خوبی می زاید و بدی، بدی. اگر خود را با رفتارهای عزت منشانه عادت دهیم خواهیم دید که از درون هم روزبه روز به عزت نفس ما افزوده می شود. عزت نفس در ما و دیگران به شکل های متفاوتی ظاهر می شود اما به طورکلی عزت نفس را می توان در حالت چهره، رفتار، صحبت و حرکت اشخاص مشاهده کرد. برخورد باز و راحت با انتقادها و پذیرش اشتباهات، نمونه هایی از شکل عزت نفس است. دروغ، ریاکاری و پنهانکاری در افراد دارای عزت نفس سالم وجود ندارد. اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْکِذْبُ عَجْزٌ ؛ از آن جهت انسان باید راستگو باشد که راستی برای انسان عزت است (در اینجا راستی مبنای عزت قرار گرفته) و دروغ گفتن عجز و ناتوانی است. آدم ناتوان دروغ می گوید اما آدم قوی هرگز دروغ نمی گوید.

6- خود را بی جا سرزنش نکنید

شاید برای بعضی از ما تنبیه بی دلیل کردن خود به عادتی غیرقابل ترک تبدیل شده باشد. اما وقت آن رسیده که کمی حواسمان را جمع کنیم و ببینیم بسیاری از این عادت ها جز ضرر بیشتر برای ما نتیجه ای ندارند. فایده این رفتارها جز اینکه ما دائما خود را ملامت کنیم چیست؟ سرزنش کردن های مداوم به ما تلقین می کند که افراد ضعیفی هستیم. به ما می گوید هیچ وقت موفق نمی شویم. ما را مقابل مشکلات ناتوان نشان می دهد و واقعا هم به ناتوان شدن ما منجر می شود. روش درست برخورد با اشتباه این است که واقع بینانه آن را بپذیریم و مسئولانه درصدد جبران آن برآییم. پس به جای سرزنش کردن به دنبال درس گرفتن و جبران اشتباهمان باشیم. درست است که هیچ کس کامل نیست اما می شود همیشه به سمت کمال در حرکت بود. ما وقتی خودمان را برای یک اشتباه مدام سرزنش می کنیم در واقع توان خود را برای جبران آن اشتباه و از بین بردن عوارض آن کم کرده ایم.

چطور خودشیفته نشویم؟

تفاوت کاملا مشخصی بین عزت نفس با اعتماد به نفس کاذب و غرور وجود دارد. عزت نفس یعنی باور صادقانه و آگاهانه به تمام آنچه هستید و ارزشمند دانستن خود با هدف رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خودتان. اساسی ترین فرق این دو جماعت در صادق و کاذب بودن در روایت کردن از خودشان است.

آدم با عزت نفس به خوبی خودش را می شناسد، نقاط ضعف و قوت خودش را می داند. از خود ارزیابی ای منطبق بر واقعیتی دارد که این ارزیابی واقع بینانه، نه او را به سمت خود کم بینی می برد نه خودبزرگ بینی. از انتقادها، شجاعانه استقبال می کند چون قصد پیشرفت و بهبود شخصیت یا عملکرد خود را دارد. خود را در بوق و کرنا نمی کند. هم با خود و هم با دیگران صادق است، شجاع است، قوی است و هدفمند. اما فرد مغرور و خودشیفته دقیقا در نقطه مقابل این فرد قرار می گیرد. کلمه غرور در ریشه به معنای فریب است.آدم مغرور یعنی آدم فریب خورده؛کسی که فریب بزرگ نمایی کاذب خودش را می خورد. آدم مغرور نه با خودش روراست است نه با دیگران، ترسو و ضعیف است و بیش از هدفمند بودن همیشه در معرض خطر درون ضعیفی است که او را به این رفتار وادار می کند.

کسی که عزت نفس دارد به خوبی می داند که هیچ کس کامل نیست پس نه خود را به خاطر نقاط قوتش دست بالا می گیرد و نه به خاطر نقاط ضعفش دست کم. در حالی که روایت کاذب افراد مغرور از خود و درونشان آنها را وادار می کند تلاش کنند که عیب های درونی خود را با بزرگ نمایی مخفی کنند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هیچ کسی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می یابد. آنها همیشه نگران سوزن خوردن به بادکنکی هستند که از خود ساخته اند. بنابراین مراقب باشید برای رسیدن به عزت نفس روی لبه های خودشیفتگی و غرور و اعتماد به نفس کاذب سر نخورید. اعتماد به نفس کاذب هرچه بالاتر برود گاهی به ضرر فرد است اما عزت نفس هر اندازه بالاتر برود به نفع شخص است.

این دودها به چشم خودتان می رود!

از کوزه همان برون تراود که در اوست. عزت نفس یک نیاز حیاتی برای همه ماست. چطورمی شود به چیز ارزشمندی برسیم بدون اینکه خود را لایق رسیدن به آن و لااقل به همان اندازه باارزش بدانیم؟ چطور می شود از درون احساس کوچکی و ضعف کنیم و در بیرون به بزرگی و قوت برسیم؟ برای دادوستد های عظیم زندگی، برای گذشتن از موج های بلند مشکلات و برای جهش های بلند موفقیت باید به اندازه کافی بزرگ شد و این بزرگ شدن و بزرگ بودن و بزرگ ماندن از درونی که ضعیف و حقیرش بدانیم برنمی آید. آدم با عزت نفس از هر چیز که آدمی را خوار کند به دور است. همه گناهان در خوار کردن و ظلم به نفس مشترک هستند. پس عجیب نیست که امام علی(ع) می فرمایند: هر که نفسش برایش عزت یافت، خود را با گناه خوار نمی کند. کسانی که عزت نفس بالایی دارند معمولا استقلال رأی دارند و در زندگی تصمیمات بهتری می گیرند؛ مثلا همرنگ شدن با جماعت آن هم به خاطر احساس ضعف درونی برای این افراد مطلقا قابل قبول نیست. چند نفر را سراغ دارید که به خاطر ترس از همراهی نکردن با دوست و رفیق یا طرد شدن از گروه، به دام سیگار و مواد مخدر یا هزار و یک بزهکاری گرفتار شده اند؟ چند نفر را می شناسید که از سر ناتوانی در گفتن یک نه قاطع، اختیار زندگی خود را به دست کسانی داده اند که سرانجامش به خاک سیاه نشستن بوده است؟ اگر شما عزت نفس داشته باشید، ملاک تصمیم های شما، فکر و نظر دیگران نمی شود. وقتی ببینید دوستان شما کار احمقانه یا خطرناکی انجام می دهند دیگر به خاطر فکری که آنها درباره شما می کنند، نگران نمی شوید یا بابت پذیرفته شدن در گروه آنها از آن کار آنها کورکورانه تقلید نمی کنید.

عزت نفس هر کجا که باشد بذر شجاعت، قدرت، استقلال، استقامت، اصلاح و واقع بینی می کارد و موفقیت و پیشرفت درو می کند. در داستان عاشورا به نظر می رسد هیچ مطلبی به اندازه عزت نفس به رخ کشیده نشده است. فریاد حضرت سیدالشهدا که در روز عاشورا فرمود: مرگ از پذیرفتن ننگ برتر است، هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ امام حسین یا شعار مردن با عزت از زندگی با ذلت بهتر است، همگی اهمیت عزت نفس را نشان می دهد تا جایی که ایشان جان خود و یارانش را فدای آن کرد.