images

سر و کار داشتن با زنان افسرده مرا به این باور رسانده است که افسردگی زمانی به وجود می آید که کارکردهای علامت دهنده هیجان ها مختل شده باشند. اگر خودم را جای یک مُراجع یا درمانجو بگذارم به نظرم منطقی می رسد که افسرده شدن بهتر از پذیرفتن این حقیقت است که رابطه ام با فرد با ارزش ومهم زندگی در من احساس غمگینی عمیقی به وجود آورده است. یکی از زنان افسرده ای که من به درمان او مشغول بودم و در صفحات بعدی این کتاب به خوبی با او آشنا خواهید شد حاضر به پذیرش این حقیقت نبود که در دوران کودکی مادرش به او بی توجهی کرده بود. برای این زن سرزنش کردن خود بابت این سوء رفتاری که در مورد او اعمال شده بود از راه دادن این احتمال به ذهن خود که مادرش او را دوست نمی داشته قابل تحمل تر بود.
از حقایق تصدیق نشده چیزهایی هستند که من آنها را نقاط کور می نامم. نقطه کور عبارت است از چیزی در مورد یک رابطه مهم که تمایلی به دیدن آن نداریم.
در هنگام تعلیم رانندگی به ما یاد می دهند که مواظب نقاط کور باشیم تا احیانا تصادف نکنیم. زمانی که به اندازه کافی تجربه و مهارت در رانندگی کسب کردیم چیزهایی را که در نقاط کور ما قرار
می گیرند به صورت شهودی احساس می کنیم مثلا ممکن است بگویم: آن مینی ونی که در پشت چراغ قرمز کنار بود کجاست؟ بدون آن که ماشین را دیده باشیم یک حس قوی به ما می گوید که چیزی در کنار ماشین ما هست. نقاط کور روان شناختی نیز همین طور هستند. اغلب نقاط کور روانی ما چیزهایی هستند که در عین حال هم از آنها آگاهی داریم و هم از وجودشان بی خبریم. به نوعی احساس می کنیم که چیزی در آنجا وجود دارد که باعث افسردگی ما شده است اما اگر به دقت توجه نکنیم آن را پیدا نخواهیم کرد.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد