29-27

تشکیل یک خانواده با وجود دو عضو اصلی به امکان پذیر است. زن و مرد. کم کم بعد از گذشت مدتی اعضای خانواده بیشتر می شوند و کودکان نیز عضوی از خانواده می شوند. با ورود کودک به زندگی مسولیت پدر و مادر چند برابر می شود. مهمترین مسولیت آنها نیز تربیت کردن فرزند است.


دكتر عليرضا شريفي يزدي، جامعه‌شناس و عضو پژوهشكده خانواده در اين خصوص مي‌گويد: كودك در كنار پدر و مادر، نقش‌هايي را مي‌پذيرد كه بر اين اساس همزيستي مسالمت‌آميز در يك جمع و رفتار تعامل با ديگران را آموزش مي‌بيند و در مقابل والدين هم، با رشد فرزندشان به مراحل جديدي از تكامل دست پيدا كرده و آگاه مي‌شوند كه با نسل بعد از خود، چگونه رفتار كنند. وي ادامه مي‌دهد: براي رشد بهتر كودك، هر كدام از والدين جايگاه ويژ‌ه‌اي دارند، اما از ديدگاه روانشناسي، وجود پدر از منظر‌هاي مختلفي براي فرزند، مهم تلقي مي‌شود. فرزندان در كانون خانواده مهر ورزيدن را ياد مي‌گيرند و اينجاست كه انتقال احساسات مثبت و عواطف پدرانه به عنوان يكي از مهم‌ترين ابعاد وجودي پدر خانواده و نقش او مطرح مي‌شود.
از طرف ديگر در جوامعي كه تأمين هزينه‌هاي درآمدي بر عهده پدر خانواده است آسايش مادي و تعادل زندگي آينده فرزندان در گرو وجود پدر معنا پيدا مي‌كند.
نقش خانواده
بايد توجه داشت، كودكان به الگوسازي‌هاي مردانه‌اي احتياج دارند كه در كانون خانواده و از طريق پدر، به آنها دست پيدا مي‌كنند. به عنوان نمونه، پسران همواره سعي مي‌كنند از رفتارهاي پدر، الگوبرداري كنند و اگر پدري مهربان و يا مستبد داشته باشند، در زندگي آينده و بعد از ازدواجشان رفتاري مانند پدر را پيشه مي‌كنند. همچنين دختران در معيارهاي انتخاب همسر به دنبال مردي مي‌گردند كه شباهت زيادي به رفتارهاي مثبت پدرشان داشته باشد.
حال اگر كودكي به دلايل مختلف مثل مرگ و يا طلاق، با فقدان پدر روبه‌رو شود، ممكن است از لحاظ عاطفي دچار نقصان شده و از دريافت مزايا، از يكي از منابع اقتصادي و عاطفي با محدوديت روبه‌رو شود و الگوسازي‌هاي مردانه‌اش نيز به درستي شكل نمي‌گيرد.
دكتر عزت‌اللـه كردميرزا روانشناس و مدرس دانشگاه علامه طباطبايي نيز در ارتباط با خانواده و نقش اساسي آن مي‌گويد: در هر خانواده، براي رشد صحيح فرزندان، منظومه خانواده و جو رواني حاكم بر آن، از اركان مهم به‌شمار مي‌روند. در حقيقت زماني كه سخن از منظومه خانوادگي به ميان مي‌آيد، منظور جايگاه فرزند در خانواده و ترتيب به دنيا آمدن او نسبت به ديگر فرزندان است و جو رواني حاكم بر خانواده نيز براساس اعضاي خانواده، به لحاظ هيجاني و حضور پدر يا نبودن او در محيط خانواده، سنجيده مي‌شود. وي معتقد است: براي دستيابي به شاخص‌هاي رفتار اجتماعي مناسب، حضور پدر ضرورتي جدي دارد.
به اين معنا كه با قرار گرفتن در سايه حمايت پدرانه، فرزندان ياد مي‌گيرند كه چطور مطابق فرهنگ جامعه‌شان خصوصاً در زمينه هويت جنسيتي در جامعه عمل كنند. حال اگر پدر در جو خانواده وجود نداشته باشد، نه تنها مديريت هيجان و به تبع آن مديريت رابطه اجتماعي، بلكه هويت‌يابي فرد نيز به خطر مي‌افتد.
حساس‌ترين مرحله
اساساً بخش عمده‌اي از زندگي هر فرد و مراحل رشدش، در ساختار ذهني او شكل مي‌گيرد. بنابراين هر عامل ذهني و محيطي مي‌تواند، رشد كودك را تحت‌تأثير قرار دهد. دكتر عزت‌اللـه كردميرزا در مورد ساختار ذهني كودك معتقد است: بخش مهمي از آرزوهاي كودك كه در ذهن او شكل مي‌گيرد ناشي از حضور داشتن يا حضور نداشتن پدر در خانواده و نقشي كه ايفا مي‌كند، است. هر كودكي براي آينده‌اش يك هدف تخيلي دارد و يكي از مهم‌ترين عوامل شكل‌گيري هدف تخيلي كودك كه آينده او را شكل مي‌دهد، پدر است. خلاقيت‌هاي فردي كودك، در موقعيت‌هاي مختلف تا حد زيادي تابع تأثيري است كه پدر بر وي مي‌گذارد. به عبارت خلاصه‌تر، پدر شيوه زندگي هر فرد در آينده را به‌طور جدي تحت‌تأثير قرار مي‌دهد. همچنين وي ادامه مي‌دهد: موضوعي كه نبايد از خاطر برد آن است كه بعضي مسائل هيچ‌گاه جايگزيني نخواهند داشت. اگر فرزند در سنيني قرار داشته باشد كه فقدان پدر را درك كند. هيچ‌گاه كسي نمي‌تواند اين خلأ را جبران كند و البته هيچ‌كس هم نبايد سعي بر اين داشته باشد كه نقش پدر را ايفا كند بلكه اطرافيان نزديك مي‌توانند زمينه شكل‌گيري يك رابطه هيجاني و عاطفي را ايجاد كنند و از داشتن حس ترحم نسبت به كودك يا انجام دادن كارها و مسئوليت‌هاي محوله او خودداري كنند و بر اين باور نباشند كه حال كه پدر در كنار كودك نيست، نبايد آب در دلش تكان بخورد. چرا كه چنين اعمالي كاملاً اشتباه است و جلوي رشد و شكوفايي او را در آينده خواهد گرفت. دكتر شريفي يزدي معتقد است: در خانواده‌هاي تك‌سرپرست وظيفه مهم مادر آن است كه به فرزند در كودكي توضيح دهد كه پدرت فوت كرده و يا بنابر دلايلي جدا از هم، زندگي مي‌كنيم اما همچنان پدر توست و بهتر است شرايط را طوري هماهنگ كند كه فرزند بتواند در هفته يك يا دو مرتبه با پدرش ارتباط داشته يا به منزل او برود تا به اين ترتيب وجود پدر را درك كرده و بتواند الگوبرداري درستي انجام دهد. در واقع والدين، با وجود جداشدن از يكديگر بايد كودك يا نوجوان را توجيه كنند كه به دلايلي نتوانسته‌اند ادامه زندگي بدهند و او حاصل زندگي مشترك آنهاست و هر يك از آنها سعي در خوشبخت كردن او دارند.
مديريتي كارآمد
همانطور كه گفته شد در مواقعي كه كودك يا نوجوان از نعمت پدر محروم است، مادر و اطرافيان او مي‌توانند تا حد زيادي اين محروميت‌ها را پوشش دهند.
دكتر عليرضا شريفي يزدي در تكميل شيوه‌هاي برخورد مناسب با كودك يا نوجوان محروم شد از پدر مي‌گويد: اگر كودك يا نوجوان به دليل متاركه پدر و مادر، از وجود پدر محروم شده باشد براي اينكه طلاق تأثيرات منفي بيشتري بر زندگي وي نگذارد و آينده خوبي را تجربه كند بهتر است والدين، در نشست‌هايي كه با فرزندشان دارند از نقاط ضعف يكديگر، در مقابل فرزند سخن نگويند و از او به عنوان ابزار كنجكاوي يكديگر استفاده نكنند و بدون اطلاع ديگري و فقط به خاطربه واهم انداختن طرف مقابل، فرزند را به منزل خود نبرند زيرا انجام چنين رفتارهاي غلطي، اثرات غيرقابل جبراني را بر شخصيت كودك وارد مي‌سازد. اين جامعه‌شناس ادامه مي‌دهد: در بعضي خانواده‌ها كه با فقدان پدر روبه‌رو هستند اقوام و اطرافيان سعي
‌می كنند، براي نوجوان نقش پدر را ايفا ‌كنند و به اين ترتيب او داراي شبه پدرهاي متفاوتي مي‌شود و مدام در ذهن خود اين جمله را مرور مي‌كند كه اگر پدرم بود، كسي جرأت نمي‌كرد براي من تكليف تعيين كند.
در اين مواقع بهتر است به جاي اينكه چند نفر از اقوام وارد عمل شوند و با اين كار نقشي تخريبي را بازي كنند، يكي از اقوام نزديك كه زمان و امكان ارتباط كافي در بلندمدت را با كودك يا نوجوان دارد، اين وظيفه را برعهده گيرد. براي مثال اگر كودك يا نوجوان به هر دليلي با خلأ وجودي پدر روبه‌رو است و دايي يا عمويش به عنوان الگويي مردانه و به منظور جلوگيري از ضربه‌هاي روحي و عاطفي بر او، ساعاتي از روز را در كنارش سپري مي‌كند در ابتدا بايد با كودك يا نوجوان رابطه دوستي عميقي برقرار كند و در مواردي كه احتياج به وجود پدر در كنار اوست، وارد عمل شود و بعد در قبال فرصت و محبتي كه در اختيار كودك قرار داده است، از او توقعاتي داشته باشد و به اين ترتيب مسئوليت‌دهي و مسئوليت‌خواهي را به او آموزش دهد و از محبت زياد كه كودك يا نوجوان را دچار اشباع عاطفي مي‌كند، بپرهيزد.
در دين مبين اسلام در خصوص فرزندان محروم از پدر سفارشاتي عنوان شده است. حجت‌الاسلام محمدعلي مطلبي فشاركي كارشناس مذهبي و مدير حوزه حجت‌ابن‌الحسن در اين‌باره مي‌گويد: وجود پدر از ديدگاه اسلام آنقدر مهم تلقي مي‌شود كه در روايتي آمده است زماني كه پدر، از دست مي‌رود، همه اطرافيان موظفند مراقب تربيت فرزند باشند و اين نكته جامع بودن نقش پدر را نشان مي‌دهد. همچنين در روايتي از حضرت محمد(ص) آمده است: هر فردي يتيمي را سرپرستي كند تا اينكه بي‌نياز گردد، خداوند متعال به سبب اين كار، بهشت را بر او واجب مي‌كند. همچنان كه آتش دوزخ را برخورنده مال يتيم واجب كرده است. علاوه بر اين اميرالمؤمنين، حضرت علي (ع) هم فرموده‌اند، هيچ مرد و زن مؤمني نيست كه دست محبت بر سر يتيمي بكشد مگر اينكه خداوند به اندازه هر تار مويي كه بر آن دست كشيده است اجر و ثواب اخروي و وعده بهشت را به او بدهد.