psy11

افسردگی زمینه اجتناب از احساس کردن است و بخش عمده ای از آنچه افراد افسرده به عنوان شخصیت و منش خود می شناسند ناشی از به کارگیری مکانیزم های دفاعی مخرب است که به منظور حفاظت خود در برابر هیجانات دردآور و ناراحت کننده برگزیده اند. در حالی که هیجانات علامت های مهمی از کیفیت زندگی را به ما مخابره می کنند و تلاش ما برای اجتناب از آن ها انرژی مان را به هدر می ردهد و ما را از دریافت آگاهی های حیاتی زندگی محروم
می سازد. علاوه بر آن ما با این اجتناب پذیری فقط هیجانات نامطلوب را از خود دور نمی کنیم بلکه هیجانات خوب زندگی را هم از خود می رانیم و در واقع خود را دچار بی حسی، سستی و بی حالی می کنیم.
دلیلی ندارد که از احساساتمان بهراسیم چون احساسات خود به خود دارای مرز هستند. بنابراین بهترین لذایذ و شدیدترین رنج ها هم پایدار نمی مانند. اما افسردگی می تواند عمری باقی بماند. اگر احساسات ما طبیعی و معقول باشند دیری نمی پاید که ذهن ما از آن احساسات دور یا از آن خسته می شود یا اتفاقاتی رخ می دهد که احساسات ما را دگرگون می سازد. ما همانند قایقی روی آب شناور هستیم که ممکن است امواج ما را متلاطم سازند اما اگر لنگر یا مهاری داشته باشیم در نهایت به پایداری خواهیم رسید. ما باید اعتماد داشته باشیم که می توانیم از روی امواج عبور کنیم.
ابراز احساساتی که زندانی شده اند اگر در محیطی مناسب انجام گیرد می تواند خلقیات افسرده ما را بهبود بخشد. گریستن یا فریاد کشیدن، بحث کردن یا پافشاری کردن در احقاق حق یا کشف احساسات پنهان همه و همه می توانند در بهبود روحیه انسان موثر باشند ولی برای چنین اعمالی لازم است که شرایط محیطی مناسبی را انتخاب و اطمینان حاصل کنیم که حمایت و درک لازم را به همراه خواهیم داشت.
توجه داشته باشید که میان احساس کردن هیجانات و ابراز آن تفاوت مهمی وجود دارد. ما می توانیم و باید نحوه ابراز احساسات خود را تحت اختیار داشته باشیم و رشد اجتماعی در واقع به دست آوردن همین توانمندی است. لیکن نمی توانیم وجود احساسات را درون خود مهار کنیم. این باور که احساسات ما نباید آن گونه باشد که هست باور بی اساس و خطرناکی است که مانند خوره عزت نفسمان را تخریب می کند.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد