28

کودکان در سنین 6 سالگی کم کم شروع به بروز برخی از رفتار های ناصحیح از خود می کنند. رفتار هایی مانند پرخاشگری ، اطاعت نکردن از پدر و مادر ، عصبانیت و … این مسائل در این سن عادی است اما اگر جلوی این مسئله گرفته نشود این موضوع باعث به وجود آمدن نا هنجاری در کودک می شود.

هر چند شدت و فراوانی این رفتارها در بین كودكان مختلف و در سنین گوناگون یك كودك فرق می كند، ولی به طور كلی می توان مشكلات رفتاری متداول بین كودكان سنین دبستان را به شرح ذیل عنوان كرد: زودرنجی و حساسیت خیلی زیاد زودرنجی یكی از مشكلات رفتاری رایج بین كودكان دبستانی است.

روان شناسان نقطه اوج حساسیت پسران را سن ۱۱ سالگی و دختران را دوره بلوغ می دانند. زودرنجی شیوه ای موثر برای جلب موافقت و تسلیم والدین است كه از طرف كودك اتخاذ می شوشد. مادام كه كودك بتواند از این شیوه در مواجهه با موفقیت های تعارض انگیز سود جوید، زودرنجی باقی خواهد بود.

دروغگویی در بین كودكان كم سن تر، دروغگویی بیشتر جنبه خیال بافی و رویااندیشی دارد و كمتر به منظور صرف فریب دیگران به كار می رود. پاره ای از دروغ های كودكان به دقیق نبودن آنان به جزئیات بزرگ جلوه دادن موضوعات و نادرستی بزرگسالان مربوط می شود.

فشار به گفتن جزئیات دقیق یك امر، غالباً كودك را تشویق به دروغگویی می كند. علاوه بر این بسیاری از كودكان دروغ گفتن را یاد می گیرند، چون آنان را از تنبیه و یا تهدید مواظبت می كند. تقلب كودكی كه تقلب می كند معمولاً تحت فشار شدید برای گرفتن نمره خوب، یا ترس از زندگی است، معلمی كه مطالب درسی و یادگیری را متناسب با توانایی ها و رغبت های كودكان تنظیم می كند، بدون تردید از تعداد و فراوانی تقلب در كلاس خود به طرز قابل ملاحظه ای می كاهد. دزدی برای عمل دزدی همیشه علت یا انگیزه ای وجود دارد.

معلمان و مربیان باید تلاش كنند تا دریابند كه كدام نیاز یا نیازهای كودكان با عمل دزدی برآورده می شود. از این رو كمك و درمان در مورد كودكی كه دست به دزدی می كند، بستگی نام به شناخت انگیزه های حاكم بر رفتار او دارد.

از نظر روان شناختی اعتراف خواستن از كودكی كه دزدی می كند و یا تهمت زدن به او در نزد دیگران، بسیار غیرعاقلانه است، زیرا با این گونه روش ها، به ندرت به ریشه اصلی و علت بنیادین می توان پی برد و این كار موجب ریختن آبروی او می شود. كم رویی و انزواطلبی تلاش معلمان در اجتماعی كردن هرچه بیشتر كودكان كم رو از اهمیت زیادی برخوردار است.

معلم آگاه باید توجه داشته باشد كه كودكان كم رو نیز دارای توانایی ها و شایستگی های ویژه ای هستند كه با راهنمایی و تشویق و به كارگیری آنها در فعالیت های گروهی تا حد زیادی می توان اعتماد به نفس آنها را افزایش داد. حسادت حسادت واكنش هنجاری است كه كودك نسبت به از دست دادن محبت واقعی، فرضی و یا تهدید به آن از خود نشان می دهد. حسادت اغلب محصول موقعیت خانوادگی است به ویژه نگرش مادر و روش های انضباطی اوست.

لذا مادران باید از توجه بیش از حد (زیاد یا كم) نسبت به فرزندان خود دوری كنند و از به كار گرفتن شیوه های انضباطی ناهماهنگ و ناهمخوان كه هر دو از عوامل تشدیدكننده حسادت هستند، بپرهیزند.

ترس به طور كلی بیشتر ترس های كودكان در سنین مختلف، ناشی از یادگیری است. می توان گفت بسیاری از ترس ها براساس «شرطی شدن عامل» ایجاد می شوند. معلم یا والدین باید از شیوه ها و وسایل مختلف، جهت كمك به كودكان در غلبه بر ترس خود استفاده كنند. نگرانی در سالهای دبستان، نگرانی درباره تكالیف درسی و امتحانات در بین كودكان بسیار رایج است و به طور كلی نگرانی ها، معمولاً آن است كه كودك آنچه را كه احتمال دارد رخ دهد به طور غیرمنطقی و اغراق آمیز بزرگ كند.

اضطراب اضطراب در خلال سالهای كودكی مخصوصاً از ۴ تا ۶ سالگی افزایش می یابد و از لحاظ كمی و كیفی در كودكان مختلف و حتی یك كودك در زمان های مختلف، متفاوت است. اضطراب بی شك نشانه مقدماتی عدم سازگاری در كودك است. خشم نوع انضباط و روش های تربیت كودك نیز، در چگونگی، شدت و فراوانی ابراز خشم تاثیر دارد.

محیط خانه و مدرسه نقش مهمی در تعیین شدت و فراوانی خشم كودك دارد و با شیوه های تربیتی مناسب می توان خشم كودكان را كاهش داد. پرخاشگری هر اندازه والدین در خانه پرخاشگرانه تر عمل كنند، كودكان آنان نیز پرخاشگر خواهند شد. پرخاشگری در خانواده هایی كه تنبیه بدنی را در كودك ضروری می دانند بیشتر دیده می شود.

پرخاشگری معمولاً در زمان خستگی كودك و یا قبل از غذا خوردن و یا خوابیدن او شدیدتر می شود. به طور خلاصه می توان گفت كه در مورد تمامی موارد ذكر شده باید موجبات ناسازگاری را شناخت و درصدد رفع آنها برآییم.