3

بسیاری از افراد در زندگی خود بار ها ترس را حس کرده اند . بسیاری از این ترس ها لحظه و بسیاری دیگر تا مدت ها در ذهن فرد می ماند و وی را آزار می دهد. به وجود آمدن ترس خیلی سریع است اما از بین بردن آن امری است که احتیاج به زمان طولانی و صبر و حوصله دارد.

دیو هراس انگیزی، شب و روز مرا ظالمانه آزار می دهد بالاخره خسته شدم و به ستوه آمدم. روی به او كرده و گفتم: مگر من چه كردم كه سزاوار چنین مجازاتی هستم؟!

از دیو تقاضا كردم كه توضیح بدهد چرا این چنین مرا مورد تعقیب و آزار قرار داده؟ دیو با خشونت گفت: برای رنجی كه می كشی كسی غیر از خود تو مقصر نیست، تو مرا خلق كرده و به صورتی كه اكنون هستم درآوردی. طبیعت من همچنان است كه تو تصور

می كنی! آیا شما نام این دشمن بزرگ را كه تعقیبمان می كند می دانید؟ بسیاری از افراد خواهند گفت: این دیو، جنگ، آفت، خیانت، قحطی، فقر، بیماری و مرگ است!

این دیو هیچ یك از آنها نیست، بلكه پدر همه آنها و پدر تعداد زیادی از شرور غول آسای كوچكتر دیگرست. دشمن بزرگ بشریت ترس است. این دیو خودساخته به وضع اسف باری توانسته شاهكار خدا یعنی انسان را از پای درآورد. دیو ترس می تواند یك موجود لایق و متكی به نفس را كه قادر است از قوای خدا داده خود استفاده كند بصورت مرده ای درآورد كه روی خاك می خزد! خرابی، شكست، گرسنگی، فقر، بیماری، ویرانی، از دست دادن مقام و موقعیت اجتماعی و انواع و اقسام شرور دیگر هجوم آورده و یك موجود را مورد آزار و اذیت قرار داده است و او را به سوی جنون سوق می دهد.

عجیب است انسانهایی كه با غرور، سودای فرمانروایی به جهان دارند، اجازه داده اند چنین طعمه بی دست و پایی آنها را از پای درآورد. عجیب تر آنكه ما قادر نیستیم این حقیقت را پذیرا باشیم: ترس زاده اندیشه و فكر ماست و بس! ناگفته نماند كه این دیو در خارج از ذهن ما وجود ندارد. دیگران قادر نیستند ما را بترسانند. آنها ممكن است به كارهایی دست بزنند كه باعث ایجاد ترس در ما می شود ولی این موضوع فقط موقعی مصداق پیدا می كند كه ما به مغز خود اجازه بدهیم از خارج تحت تاثیر یك چنین تلقیناتی قرار گیرد.

هیچ چیز نمی تواند روی ما اثر بگذارد مگر اینكه در ذهنمان رخنه كرده باشد. این حقیقت در مورد حوادث زندگی نیز صادق است. هیچ نوع حادثه ای قادر نیست در اذهان سالم ایجاد ترس بكند. تنها موقعی حوادث روی ذهنمان اثر می گذارد كه ما اجازه بدهیم یك چنین عملی صورت بگیرد. ما قدرت آن را داریم كه به آنچه دوست داریم اجازه وارد شدن داده و آنچه را كه مورد پسندمان نیست از خود برانیم. ما می توانیم درب ذهن خود را به روی هر چیزی كه باعث ترس می شود ببندیم و فقط به مواردی كه هم آهنگی، تمامیت و قدرت و شادی را به وجود می آورد اجازه ورود بدهیم.

وقتی یك بار كه درب را روی ترس گشودیم بسیار سخت است آن را مجدداً ببندیم. برخی از افراد آنچنان برای سالیان دراز طعمه این دیو بوده اند كه ترس در طبیعتشان لانه كرده و هر عملی كه از آنها سر می زند تحت كنترل این موجود شوم است. چنین افرادی نمی توانند دریابند چگونه حیات آنها محدود و محصور گشته و نمی دانند ترس تكامل و خودرویی را از بین برده و لذت زندگیشان را نابود كرده است. در زندگی چند دفعه ممكن است موقعیت های خوب و آرمانی به دست بیاوریم .چند بار ممكن است در اثر پیش بینی های اشتباه، شرم، رسوایی ناشی از شكست رنج برده و به خاطر نفس همین حقیقت هم بروز آن را ممكن سازیم مطمئناً ما غالباً مبتلا به همان دردی می شویم كه از آن می ترسیم!

كوشیدن در راه كامیابی و رسیدن به هدف ولی در عین حال به فكر شكست بودن عملی ضد و نقیض است، هرگز نباید قبل از اینكه به یك موقعیت خاص برسیم انتظار شكست را داشت.

ترس یك عامل بازدارنده بزرگ است و مانع می شود كه اشخاص به كاری كه كاملا می توانند از عهده اش برآیند اقدام نمایند.

ترس، آرزو و بلندپروازی را كشته و شجاعت را از بین می برد و قوه ابتكار را فلج می سازد علت اصلی ترس آن است كه ما خود را واحدها و افراد جداگانه می دانیم كه بوسیله خداوند در دنیا پرتاب شده تا تنها برای نفس خود بجنگیم در حالی كه حقیقت آن است كه ما یك جزء لاینفك در طرح عظیم آفرینش هستیم. ما یك جزء از انرژی خلاق بزرگ هستیم و هر لحظه از نوآفریده شده و شكل تازه ای به خود می گیریم. به عبارتی هر بار كه نفس می كشیم از نو خلق می شویم. از بیماری می ترسیم چون نمی دانیم كه حقیقت وجود ما، مبتنی بر تندرستی است. تندرستی حقیقتی است همیشه پایدار و بیماری چیزی غیر از فقدان تندرستی نیست. ما از فقر می ترسیم چون نمی دانیم كه ما در واقع در كنار سرچشمه اصلی وفور نعمت و فراوانی به سر می بریم ما تشخیص نمی دهیم كه در درون ما قدرتی نهفته است كه بسیار قوی تر از هر نوع پیشامد مخالف و معارضی است كه ممكن است به سراغمان بیاید؛ قدرتی كه اگر به آن تكیه كنیم بر هر نوع ترس و تنگدستی چیره خواهیم شد.به دلیل محدودیت دیدمان و به خاطر اینكه فقط یك جزء از منابع خود را می بینیم از فقر و شكست می ترسیم.

حقیقت اصلی آن است كه همه ما منبع نامحدودی در وجود خود داریم؛ منبعی كه هرگز تمام نخواهد شد و هر چه از این منبع بیشتر استخراج كنیم باز به مقدار بیشتری می توان از آن استفاده كرد. به محض اینكه بدانیم در درون ما چیزی وجود دارد كه غیرقابل نابودی است و جاودان خواهد ماند و هیچ عاملی از خارج قادر نیست صدمه ای به آن برساند و یا به عبارت دیگر به محض اینكه بدانیم خداوند با ماست در همان لحظه از هیچ چیز نخواهیم ترسید.

این آگاهی هر نوع ترس و عدم اعتماد به نفس را خواهد كشت و ما به مانند یك فاتح با آدمهای بزرگ به طرف جلو حركت خواهیم كرد.

شما چند روز خوشبخت بوده اید؟ چند روز از عمرتان نسبتاً از تشویش و نگرانی و احساس قبل از وقوع یك حادثه و ترس، فارغ بوده اید؟ چند روز احساس كرده اید كه كاملاً آزاد بوده و از زندگی واقعا لذت برده اید؟ چند روز وضع شما طوری بوده كه احساس كرده اید تمام روز را خوشحال و سرحال بوده اید؟

حتی اگر ممكن باشد شما تنها بیست دقیقه در دنیایی پر از شادی و زیبایی به سر برید، آیا ممكن نیست بر این مدت افزود؟ آیا برای همه مردان و زنان كه در یك محیط عادی زندگی می كنند ممكن نیست همیشه در یك چنین دنیایی به سر برند؟ تجربه هزاران نفری كه ممكن است نقل شود نشان می دهد كه خوشی در داشتن اشیاء و در خارج از وجودمان نیست، بلكه در درون ماست. هر چیزی در جهان مطابق با آنچه با اذهان ما منعكس می شود رنگ و شكل گرفته و تعدیل می یابد. اگر ما بخواهیم خوشبخت شویم باید به نحوه تفكری كه به خوشبختی می انجامد دست یابیم. اگر بخواهیم نیرومند باشیم نباید حاضر شویم خرافات و ترس هایی كه ما را تضعیف می كند، به خود راه بدهیم، بلكه باید اذهان خود را به جریان مملو از ایمان، شجاعت و انتظارات خوب تبدیل نماییم و نگذاریم در آن اندیشه های منفی راه یابد و با «ایمانی كه ترس را به دور می اندازد» و با اطمینان كامل محكم و استوار به سوی هدف گام برداریم، زیرا ترس ترمز كارایی هر انسانی است.