19

از صد سال پیش تا سال های اخیر ، دانشمندان بهترین راه برای پی بردن به بهره ی هوشی را ، با آزمایش ها و ارزیابی های (IQ) بررسی می کردند. اما بعد از گذشت مدتی دیدند که کسانی که دارای ضریب هوشی بالایی در مسائل درسی و فکری هستند ، در زندگی اجتماعی و خانوادگی خود مشکلات زیادی دارند.

مقدمه:

بیش از یکصد سال بهره هوشی یا هوش بهره(IQ) بعنوان معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب می شد. آزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نشان دهنده توانایی یادگیری شخص محسوب می شد، که در سال های اخیر مورد بحث و چالش محافل علمی قرار گرفت. بسیاری از افراد در آزمون های ورودی دانشگاه یا مؤسسات از نظر بهره هوشی نمره بالایی کسب می کردند، اما همین افراد در محیط کار و خانواده چندان موفق نبودند و بر عکس افرادی نمره بهره هوشی پایینی داشتند ولی در محیط کار افرادی موفق و سازگار به شمار می رفتند که علتش می تواند به سطح هوش هیجانی(EI) یا توانایی هدایت هیجانهای شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند. هوش هیجانی را نمی توان در مدارس و یا دانشکده آموخت بلکه از طریق فرایند یادگیری اجتماعی آموخته می شود. تحقیقات نشان می دهد موفقیت های زندگی حرفه ای ۲۰ درصد به بهره هوشی(IQ) و ۸۰ درصد به هوش هیجانی(EI) بستگی دارد.

در سال ۱۹۸۰ برای اولین بار دو روانشناس آمریکایی به نام های دکتر پیتر سالووی از دانشگاه یل و دکتر جان مایر از دانشگاه نیوهمپشایر بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند. آنها می گویند هوش هیجانی به قابلیت هایی مانند درک عواطف شخصی، همدلی با احساسات دیگران و اداره کردن عواطف خود و دیگران بستگی دارد.

آنها معتقد بودند برای موفقیت و قبولی در دانشگاه نیاز مند بهره هوشی هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم.

در سال ۱۹۹۵ دکتر دانیل گلمن این سؤال را در پر فروش ترین کتابش به نام هوش هیجانی مطرح می کند که “هوش هیجانی چیست و چرا از بهره هوشی مهم تر است؟” در سال ۱۹۹۸ دانیل گلمن در دیگر کتابش تحت عنوان “کارکرد هوش هیجانی” می گوید در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیت ها از قبیل هوش شناختی یا مهارت های فنی ایفا می کند لذا با پرورش و رشد هوش هیجانی و قابلیت های آن هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهره مند می شوند.

” تحقیقات نشان می دهد اهمیت هوش هیجانی در جهت پیشرفت جایگاه سازمان ها در حال افزایش است. با استفاده از بهره هوشی می توان پیش بینی کرد چه شغلی مناسب چه فردی است؟ در حالیکه هوش هیجانی می تواند مسیر پیشرفت، شکست یا در جا زدن کارکنان را پیش بینی کند. در سطوح رهبری و مدیریت عالی سازمان ۸۵ درصد قابلیت ها برای کسب موفقیت به هوش هیجانی بستگی دارد تا به سایر توانایی های فنی و شناختی. به همین دلیل ایشان می گوید یک فرد فاقد هوش هیجانی حتی اگر بهترین دوره های آموزشی را در دنیا ببیند نمی تواند یک رهبر سازمانی برجسته و موفق باشد. کارگزاران با هوش هیجانی بالا که در زمینه ارائه خدمات بیمه ای (بیمه عمر، حوادث، درمانی و …) فعالیت می کنند در مقایسه با همکاران خود که از سطح هوش هیجانی کمتری برخورداند بطور میانگین دو برابر درآمد کسب می کنند به عبارتی دو برابر مشتری جذب می کنند.

دوره های آموزشی بر مبنای هوش هیجانی در مقایسه با سایر دوره های آموزشی بر مبنای غیر هوش هیجانی تقریبا ۸ برابر بازگشت سرمایه(ROI) دارند.

تعاریف هوش هیجانی

هوش هیجانی یعنی داشتن مهارت هایی تا بدانیم کی هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و انسجام رفتاری داریم.

هوش هیجانی یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم بر اساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق و وجدان اجتماعی داشته باشیم.

هوش هیجانی شامل توانایی هایی مانند اینکه شخص بتواند انگیزه اش را حفظ کند و در مقابل مشکلات استقامت کند، در شرایط بحرانی و تکانش ها خودش را کنترل کند و خونسردی اش را حفظ کند، کامیابی را به تاخیر بیاندازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد(Daniel Goleman )

هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هاست و کمک می کند در زندگی شخصی یا شغلی با دیگران رابطه ای دوستانه و مداراگرایانه برقرار کنیم.((Maurice Elias

هوش هیجانی توانایی درک هیجان ها و عواطف به منظور دستیابی به ایجاد هیجان هایی است تا ضمن کمک به تفکر بهتر بتواند منجر به شناخت هیجانات و عواطف گردد

هوش هیجانی توانایی درک و شناخت صحیح هیجان ها و عواطف خود و دیگران آنگونه که هستند.

آیا هوش هیجانی را می توان رشد و پرورش داد

هوش هیجانی بوسیله بهبود مهارت های هیجانی قابل رشد و توسعه است. هوش هیجانی مفهومی قابل یادگیری است. در این مورد خبرهای خوشی وجود دارد. بر خلاف بهره هوشی که در طول زندگی سطح آن تقریبا ثابت و ایستا می باشد. هوش هیجانی را می توان رشد و توسعه داد.

مولفه های هوش هیجانی

دکتر دانیل گلمن مؤلفه های هوش هیجانی را به شرح زیر بیان می کند:

خودآگاهی:

شناختن هیجان هایی است که آنرا احساس می کنیم و دلیلش را می دانیم. خودآگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت است.

خودگردانی:

تعادل هیجانی را خودگردانی می نامند. گاهی از خودگردانی به معنای کنترل احساسات، عواطف و تکانش ها یاد می کنند. خودگردانی یک قابلیت زیربنایی است که در کنترل رفتارهای هیجانی نقش مهمی دارد.

انگیزش:

به معنای مولد، اثر بخش و خلاق بودن در زمینه کاریست. انگیزش توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنان علیرغم داشتن روحیه ضعیف است. در انگیزش از هیجان ها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف استفاده می کنیم.

همدلی:

توانایی همدردی کردن با احساسات دیگران و شناخت دیدگاه آنها است. همدلی توانایی شناخت و نفوذ بر حالت هیجانی دیگران است و یا آگاهی نسبت به احساسات، نیازها و علائق دیگران است. همدلی به معنای دیگر وارد شدن به حریم احساس دیگران است.

مهارت های ارتباطی یا اجتماعی:

توانایی شناخت و همدلی با دیگران، برقراری ارتباط مؤثر، گوش دادن عمیق، پرسیدن سؤالات مهم، تشریک مساعی، مربیگری و مذاکره کردن از اجزاء این مهارت محسوب می شود. به عبارتی آگاهی و شناخت نسبت به هیجانات و احساسات دیگران، مهارت گوش دادن به احساسات دیگران در زمانی که افراد دچار هیجان و احساسات هستند و نیاز دارند به حرف های آنان گوش دهید.

قابلیت فردی

خودآگاهی

۱) آگاهی هیجانی: شناخت/ درک هیجانات خود و آثار آن

۲) خود ارزیابی صحیح: شناخت/ درک نقاط قوت، ضعف و محدودیت های خود

۳) خودباوری: احساس لیاقت، ارزشمندی و توانمندی

خودگردانی

۱) خود کنترلی: جلوگیری از بروز اختلالات هیجانی و تکانشهای موجود

۲) وظیفه شناسی: پذیرش مسئولیت در قبال عملکرد فردی

۳) قابل اعتمادی: حفظ معیارهای صداقت و درستکاری

۴) انطباق پذیری: انعطاف در پذیرش تغییر و کنترل آن

۵) نوآوری: سازگاری رد مواجه با ایده ها، راهکارها و اطلاعات جدید و بکر

انگیزش

۱) رشد گرایی: تلاش برای بهبود یا رسیدن به معیارهای برتر

۲) تعهد: همسویی با اهداف گروه یا سازمان

۳) ابتکار: آمادگی استفاده از فرصت ها

۴) خوش بینی: جدیت در رسیدن به اهداف به جای دیدن موانع و عوامل بازدارنده

قابلیت اجتماعی

همدلی

۱) شناخت/درک دیگران: شناخت عواطف و دیدگاه دیگران و تأثیر آن در تصمیمات

۲) بالندگی دیگران: اعتقاد به رشد دیگران و تقویت تواناییهای آنها

۳) خدمت مداری: پیش بینی، شناسایی و ارضاء نیازهای مشتریان

۴) هدایت تنوع: رشد فرصتها از طریق بکارگیری افراد با فرهنگ های و نژادهای مختلف

۵) آگاهی سیاسی: مطالعه هیجان گروه و قدرت روابط

مهارت های اجتماعی

۱) نفوذگذاری: استفاده از فنون اثربخش برای متقاعد کردن دیگران

۲) ارتباطات: گوش دادن درست و ارسال پیام های قابل قبول

۳) مدیریت تضاد: گفتگو و رفع مخالفت ها

۴) رهبری: تقویت روحیه و هدایت افراد گروه ها

۵) تسریع تغییر: ابتکار یا مدیریت کردن تغییر

۶) پیوندسازی: تقویت ابزارهای پیوندسازی و ارتباطی

۷) تشریک مساعی و مشارکت: کار گروهی به منظور رسیدن به اهداف مشترک

۸) ظرفیت های گروهی: ایجاد هم افزایی در گروه برای رسیدن به اهداف جمعی