29

سالیان درازی است که موسیقی در بین مردمان جهان جای خود را باز کرده است. امروزه این هنر جایگاه خاصی در بین مردم دارد و در روز ساعت ها به موسیقی گوش می دهیم. دانشمندان سال هاست روی مسئله ی موسیقی تحقیق کرده اند و به نتایج بسیار جالبی در رابطه با تغییرات مغز در هنگام شنیدن موسیقی دست یافته اند.

البته نوع موسیقی در این مورد نقش بسیار مهمی دارد.موسیقی بی کلام نظیر موسیقی كلاسیك موجب برانگیختن و فعالیت همهٔ قسمتهای مغز می شود درحالی كه موسیقی پاپ كمتر چنین تأثیری را داراست.

به ویژه در مغز نوازندگان حرفه ای به دلیل شروع زودهنگام و طولانی مدت فعالیتهای موسیقایی ویژگیهای آناتومی خاصی دیده می شود.

معاینات و بررسیهای متعدد(۱) از مغز نوازندگان حرفه ای نشان می دهد كه ماده خاكستری مخچه و ناحیه شنوایی مغز آنان نسبت به افراد غیر موزیسین بیشتر است.

در مغز نوازندگان سازهای زهی و پیانو هم بخشهایی كه مسئول كنترل حركات دست هستند ۴۰ درصد رشد بیشتری دارند. همچنین جسم پینه ای(۲) مغز نوازندگانی كه قبل از سن ۷ سالگی شروع به فراگیری ساز نموده اند بزرگ تر از سایرین است. از این رو بین دو نیم كره و بخشهای مختلف مغز آنان ارتباط و هماهنگی بیشتر و بهتری برقرار می شود.

هر یك از دو نیم كره مغز وظایف متفاوتی بر عهده دارد. نیم كره چپ مسئول تجزیه و تحلیل مسائل و مركز تعلیم است و نیم كره راست احساسات، تخیلات و قدرت ابتكار را هدایت می كند. برای استفاده از كل پتانسیل مغز می بایست هر دو نیم كره با هم هماهنگ باشند.

بر اساس تحقیقی(۳) كه توسط آلتن مولر(۴) از انستیتو پزشكی و فیزیولوژی موسیقی در هانوفر و مارك بانگرت(۵) از دانشكده پزشكی دانشگاه هاروارد انجام گرفته است، بخش شنوایی و بخشهای حركتی مغز نوازندگان پیانو كاملا ً با یكدیگر مرتبط اند به طوری كه تحریك یكی از این دو بخش موجب برانگیختن دیگری می شود.

اسكنهای متعدد و الكترو انسفا لوگرافی (EEG) از مغز نوازندگان حرفه ای پیانو نشان می دهد كه تنها حركت دست نوازنده بر روی كلاویه ها موجب فعال شدن ناحیه شنوایی مغز می گردد و بالعكس شنیدن قطعات موسیقی باعث تحریك قسمتهای حركتی می شود.

حتی انگشتان دست برخی از نوازندگان با شنیدن ملودیهای خاصی بی اراده حركت می كند. بین این دو ناحیه از مغز نوازندگان مبتدی هم در اولین جلسه و پس از ۱۰ دقیقه تمرین ارتباط موقتی ایجاد می شود كه با افزایش تعداد جلسات تثبیت می گردد.

البته هنوز به طور قطعی مشخص نیست كه آیا تمرینات موسیقی عامل ایجاد این ویژگیهاست و یا اینكه ساختار مغز نوازندگان از هنگام تولد با دیگران متفاوت است و این تفاوتها زمینه موفقیت آنان در موسیقی را فراهم می سازد.

تمرینات موسیقی همچون نیروی بازدارنده ای مانع از بین رفتن سلولهای عصبی در سنین بالا می شود. حتی اگر فردی تازه در سن ۸۵ سالگی شروع به فراگیری ساز نماید سلولهای مغز او ترمیم و بازسازی می شود و قدرت حافظه و استنتاجش افزایش می یابد.

در تحقیقی به منظور بررسی اثرات موسیقی بر مغز و رد این فرضیه كه نه موسیقی بلكه خانواده و محیط رشد كودك موجب افزایش كارآیی مغز و ضریب هوشی می شود، كودكانی از محلات فقیرنشین برلین و از خانواده هایی بدون پیشینه فرهنگی غنی مدت شش سال به طور منظم و مداوم در مدرسه تحت آموزش موسیقی قرار گرفتند. در لس آنجلس نیز در دانشگاه كالیفرنیا تحقیقی مشابه انجام گرفت.

نتایج هر دو بررسی تأثیر مثبت موسیقی بر مؤلفه های ضریب هوشی و قدرت تخیل فضایی ـ زمانی انسان را تأیید نمود.

در آزمایشی دیگر در دانشگاه هنگ كنگ (۶)، ۴۵ نوازنده اركستر بین سنین ۶ تا ۱۵ سال از لحاظ قدرت حافظه و به یادسپاری كلمات مورد بررسی قرار گرفتند. محققین پی بردند كه كودكان نوازنده نسبت به هم سالان غیر نوازنده خود به مراتب لغات بیشتری را به خاطر می سپارند و هر قدر زمان عضویت آنان در اركستر بیشتر است در این زمینه موفق ترند.پس از یك سال با انجام مجدد این آزمایش مشخص شد كه توانمندی حافظه كودكانی كه هنوز نوازنده اركستر هستند نسبت به سال گذشته افزایش یافته است درحالی كه حافظه كسانی كه از اركستر جدا شده اند در همان سطح باقی مانده است.

آموزش موسیقی و نوازندگی همچنین موجب افزایش پشتكار و قدرت تمركز شخص و پیگیری اهداف درازمدت می گردد. نوازندگی گروهی هم انعطاف پذیری، ثبات احساسی و افزایش قابلیتهای اجتماعی را به همراه دارد.

سال ۱۹۹۲ پرفسور هانس گونتر باستیان(۷) به همراه گروهی از دانشمندان ۱۸۰ دانش آموز بین سنین ۶ تا ۱۲ سال را در مدارس ابتدایی برلین به مدت شش سال تحت نظر قرار دادند. آنها پی بردند كه كودكان نوازنده به خصوص كسانی كه قبل از سن ۸ سالگی شروع به فراگیری ساز نموده اند باهو ش تر و واقع بین تر از دیگران اند و اعتماد به نفس و قدرت سازگاری بیشتری دارند. این دانش آموزان در دروس جغرافی، انگلیسی، آلمانی و ریاضی نمرات بهتری كسب نمودند.