3

در فرهنگ کشور ما ، افرادی که از بین ما رفته اند ، جایگاه خاص و بالایی دارند ، همیشه برای آنها مراسمات و بزرگذاشت هایی گرفته می شود. بسیاری از افراد در هنگام مرگ نزدیکانشان بسیار اندوهگین می شود. می توان عکس العمل افراد پس از مرگ بستگانشان را به چهار بخش تقسیم کرد : انکار کردن ، خشمگین شدن ، افسردگی و پذیرش مسئله .

چگونه با مرگ عزیزان خود برخورد واقع بینانه تری داشته باشیم؟

ناگهان صدای جیغ و فریاد سرتاسر کوچه و خیابان را فرا گرفت. ساعت ۳ بامداد بود و همه همسایه ها هراسان درون کوچه ریختند تا ببینند علت این فریادها چیست. وقتی زن با ناله و شیون گفت پدرم از دست رفت!

بیشتر همسایه ها متاثر شدند. هیچ کس اعتراضی نکرد که چرا این موقع شب افراد عزادار نتوانسته اند خود را کنترل کنند و در نیمه شب چنین داد و فریادی راه انداخته اند، چرا که همه می دانند مرگ عزیزان و دوستان چنان شوک شدیدی به انسان وارد می کند که کنترل عکس العمل سخت و در واقع غیرممکن است.

واقعیت این است که اگرچه مرگ جزو حقایق تلخ زندگی است و صحبت پیرامون آن به هیچ وجه خوشایند نیست، اما به هر حال ما هرگز نمی توانیم آن را از زندگی خود حذف کنیم. از این رو یافتن راهکارهایی برای نحوه کنار آمدن با مرگ عزیزان مقوله ای است که از واردشدن صدمات روحی و روانی به ما جلوگیری می کند.

از منظر روان شناسی بیشتر افراد در مقابله با مرگ عزیزان چهار مرحله متوالی انکار، خشم، افسردگی و پذیرش را طی می کنند در مرحله انکار باور اینکه بیماری خودمان یا یکی از عزیزانمان به مرگ منتهی می شود تقریبا محال است و به همین دلیل ما به یک باور دوم متوسل می شویم و امیدوار می شویم که شاید اشتباهی روی داده باشد.

مرحله خشم، اگرچه مرگ عزیزان را باور کردیم ولی نسبت به علل آن خشمگین می شویم. مثلا ممکن است اگر عزیزمان در حین یک عمل جراحی جان سپرده باشد نسبت به آن جراح بدبین شویم و یا اگر در حین تصادف رانندگی جان سپرده باشد از فردی که عامل این تصادف بوده خشمگین می شویم.

در مرحله افسردگی که معمولا دوره طولانی تری است، اما معمولا از شش ماه نباید بیشتر باشد و در مرحله آخر که مرحله پذیرش است و مردم به اشتباه و نام آن را فراموشی مردگان می نامند آخرین مرحله در رابطه با مرگ عزیزان است. در واقع اطلاع داشتن از این مراحل باعث می شود ما به نحو موثر و مفیدی با بازماندگان همدردی کنیم.

اما علاوه بر این اتخاذ راهکارها و رسیدن به یک دیدگاه نیز می تواند در مقابله با خود مسئله مرگ و نیز مرگ عزیزان موثر باشد. اول از اینکه در رابطه با خود مسئله مرگ که همه آن را بسیار تلخ قلمداد می کنند کتاب های بسیاری در قالب رمان نگاشته شده است که در نهایت این نتیجه را به خواننده انتقال می دهند که مفاهیم زندگی تنها در قالب زندگی کوتاه مدت قابل تعریف هستند و غیر از آن اگر قرار باشد که همه افراد عمری جاودانه داشته باشند تمام مفاهیم بشری از نظر ساختاری به هم می ریزند.

البته اگرچه صحبت درمورد این مسئله و حقیقت به این بزرگی و نتیجه گیری راجع به آن در این گزارش نمی گنجد، اما درهرحال یک جمله را می توان با اطمینان گفت و آن اینکه زندگی از مرگ بسیار قوی تر است و بسیاری از افراد که عزیزترین کسانشان را در صحنه زندگی از دست داده اند بعد از گذشت چند وقت به حالت اولیه برگشته اند و درگیر زندگی عادی شده اند، از این رو آگاهی به این مهم باعث می شود تا برخورد معقول تری با مرگ داشته باشیم. اما پرسش این است که آیا سنت ها و فرهنگ عامه ما چنین دیدگاهی را می پذیرد؟

در این راستا دکتر فرامرز قره باغی جامعه شناس می گوید؛ جامعه شناسی سوگواری در فرهنگ ما تابعی از تغییر زندگی ایرانی است و سبک زندگی ایرانی به نوعی درون گرا و رو به نوعی زندگی گریز از پدیده های مادی و نگاه به دنیای مردگان است.

وی در واکاوی ریشه این مسئله می گوید؛ این نوع نگاه برمی گردد به محنت ها، رنج ها و سختی هایی که جامعه ایرانی در طول تاریخ دچار شده است مثل حمله مغول و حملات متعددی که از جانب اقوام مهاجم صورت گرفته است.

این جامعه شناس می افزاید؛ این مسئله نباید سبب گرایش مردم ما به درون گرایی و مرده پرستی شود که پیامدهای منفی بی شماری با خود دارد و ازجمله اینکه باعث می شود ایرانی کمتر به پدیده ای زنده، بانشاط، شاداب و پرتحول در زندگی روزمره توجه کند که طبیعتا چنین روحیه ای موجب کاهش کارکردهای فردی و کاهش آفرینش و خلاقیت در جامعه می شود.

قره باغی خاطرنشان می کند؛ از این رو برای ازبین بردن روحیه مرده پرستی در بین مردم ما ضروری است دستگاه های تولید معرفت یعنی مراکز تولید دانش در مقاطع مختلف از مهدکودک ها تا دانشگاه ها و مراکز علمی و تبلیغاتی برای تقویت روحیه نشاط و شادابی در بین مردم برنامه ریزی کنند. وی می افزاید؛ متاسفانه مرده پرستی و دلمردگی که نمود آن را در عزاداری فردی می شود دید به مرور به یکی از سنت های پایدار در جامعه تبدیل شده است که باید شکل دیگری به خود بگیرد که البته این مسئله از سوگواری های دسته جمعی مذهبی که دارای فلسفه خاص خود است کاملا متمایز است.

حال در این بین پرسش این است که چه راهکارهای علمی برای کاهش درد ناشی از مرگ عزیزان وجود دارد. در این بین به نظر می رسد اولا به جای اینکه همواره از اساسی ترین مسئله زندگیمان فرار کنیم باید بپذیریم که مسئله مرگ قوی و واضح است و از آنجا که اغلب اوقات به هنگام پیشامد مرگ عزیزان به علت هیجانات شدید و دردهای روحی قادر به تصمیم گیری نیستیم گنجاندن برخی موارد در برنامه ریزی مرگ خود یا عزیزانمان ضروری است.

به عنوان مثال از آنجا که به هنگام داغ عزیزانمان، ما کنترلی روی هیجانات خود نداریم باید از هم اکنون در مورد کیفیت گریه کردن و یا نحوه عزاداری تفکر کنیم. همچنین به جای اینکه مرگ را چیزی غیرقابل دسترس و امری غیر عادی بدانیم از ادبیات ملموس و روان تری در رابطه با مرگ صحبت کنیم.

در این راستا دکتر المیرا سعادتی، روان شناس، درخصوص راهکارهای کاهش تالمات روحی در مقابله با مرگ عزیزان می گوید؛ در برخورد با مرگ عزیزان برخی از افراد ممکن است دچار شوک شدید شوند و برای برطرف کردن ماتم ندانند باید دست به چه عملی زنند، اما به نظر می رسد یکسری راهکارهای سودمند وجود دارد که می تواند تالمات روحی افراد داغدیده را تخفیف دهد. وی خاطرنشان کرد؛ سهیم کردن سوگ و ماتم خود با افراد دیگر که شامل عضو خانواده، روان شناس و یا دوست صمیمی است می تواند احساس آرامش خاطر زیادی برای افراد ایجاد کند.

وی می افزاید؛ همچنین مطالعه کتاب ها یا مقاله های روحیه بخش و نشاط آور که سبب تقویت روحیه می شوند نیز توصیه می شود. سعادتی با اشاره به اینکه ممکن است برخی از افراد با مراجعه به الکل یا داروی مخدر در جهت تسکین و یافتن آرامش خود برآیند، می گوید؛ خانواده های داغدیده باید دقت کنند که این راهکارها در نهایت برای سلامتی بسیار مضر است و افراد اگر احساس می کنند برای تسکین آلام خود نیاز به داروهای آرام بخش دارند حتما با مراجعه به روان پزشک و زیر نظر او دارو مصرف کنند.

این روان شناس می افزاید؛ همچنین افراد داغدار باید سعی کنند نرمش و فعالیت بدنی خود را شروع کنند و سعی کنند رژیم غذایی متعادلی داشته باشند. همچنین حضور در گروه های اجتماعی و پرهیز از انزوا نیز می تواند نقش موثری در کاهش آلام داشته باشد. وی خاطرنشان می کند؛ البته در بیش از ۵۰ درصد بازماندگان ممکن است افکار مربوط به خودکشی پیش بیاید که چنین افکاری عادی و رایج است، اما افراد باید با روان پزشک یا مشاور صحبت کنند.

به هر حال اگرچه پیاده کردن صحبت های بزرگان نظیر اینکه بمیرید قبل از آنکه بمیرید یا طوری زندگی کنید گویی که فردا می میرید در عمل سخت و تقریبا غیرعملی است، اما با اندکی تعامل پیرامون مرگ حداقل می توانیم بپذیریم که مرگ یک واقعه کاملا طبیعی در زندگی ما است و با این دیدگاه مرگ را هم برای خود و هم برای عزیزانمان با آمادگی قبلی بپذیریم. مسلما اتخاذ این دیدگاه نقشی اساسی در کاهش آلام روحی ما در صورت مواجه شدن با این حقیقت دارد.