28

بارها و بارها بخاطر اینکه دیگران آنچه را که ما از آنها خواستیم را عملی نکرده اند ، خشمگین شده ایم و با آنها به تندی صحبت کرده ایم. اما آیا تابحال از کسانی که برای شما کار مفیدی انجام داده اند تشکر و قدر دانی به عمل آورده اید؟

اگر دید و بینش خویش از جهان را به یک تصور ذهنی و رویائی محدود کنیم، زندگی در تمام قواعدش ما را ناامید و مایوس خواهد نمود. اما اگر افق دید و بینش خود را بسط داده و به شناسائی و توجه آنچه را که زندگی به ما عطا کرده است بپردازیم، متوجه خواهیم شد که با دنیائی با درجات والای عنایات و نعمات و حمایتهای بی نظیر احاطه شده ایم.

قدرشناسی مشروط و منوط به توجه، دید و نگرش به درون خود است. بدون یک توجه واقعی نمی توان به وجود تعداد بیشماری از رخدادهای تکراری که به نفع ما در جریان است پی برد و آنها را دید.

روانشناسان در چهارچوب تحقیقات “روانکاوی مثبت”، در جستجوی این پرسش که چه شیوه هائی، سلامت روانی را حفظ می كند، اهمیت “قدردانی” را کشف کرده اند و آنرا به عنوان یک منبع نیروی روانی تلقی می کنند.

آنچنانکه تحقیقات جدید نشان می دهد انسانهای قدردان و سپاسگزار راضی تر، خوشبخت تر و اجتماعی تر از افرادی هستند که با دقت تمامی جهات منفی زندگی خود را موشکافی و بایگانی می کنند اما جهات مثبت را نادیده می انگارند.

اینها همچنین کمتر از امراض جسمانی گله مند بوده و به هنگام وجود مشکلات شخصی به یاری یکدیگر می شتافتند و بیشتر از دیگران حمایت احساسی و معنوی خودشان را از یکدیگر ابراز می کردند. همچنین بیشتر در کارهای اجتماعی (و عام المنفعه و خیریه بدون چشمداشت مالی شرکت) می جستند.انسانهای شکرگزار ارزش کمتری برای مادیات قائلند. آنها ارزش خویش و دیگران را با داشتن و دارائی، مقام و موفقیت نمی سنجند. آنان حسادت نمی ورزند و تقسیم و اشتراک برای آنها قابل قبول تر از دیگر انسانهائی است که احساس قدردانی را در خود غریبه حس می کنند.

از اشخاصی که از یک بیماری عصبی عضله رنج می بردند دعوت شد که در مدت سه هفته دلایلی را که برای شکرگزار بودن دارند یادداشت نمایند. در پایان آزمایش از خلق و خوی بهتری برخوردار بودند، آنها از روابط محکمتر اجتماعی خودشان، بهبود وضع خواب و خوشبین تر شدنشان گزارش می کردند. قدردانی و سپاسگزاری منوط به موقعیت خوشبخت و بهشتین زندگی و همچنین مشروط به یک حساب بانکی پر و پول زیاد هم نیست. انسانهایی که قدر آنچه را که دارند و آنچه را که تجربه می کنند می دانند، خوشبخت ترند و توانائی غلبه بر رویدادهای منفی زندگی در آنها مانند قدرت برحذر بودن آنها از حسادت، ناراحتی و خشم و افسردگی بیشتر می گردد. سپاسگزاری و اعمال متعاقب آن روابط اجتماعی را قوی تر کرده و دوستی ها را تقویت می کنند. این خود به نوبه خود سلامتی روحی و جسمی را افزایش می دهد.

برخی عوامل قدرناشناسی و بی سپاسی عبارتند از: بی توجهی و تأخیر در سپاسگزاری، فراموشی، تنبلی… و اینكه فرض را بر این می گذاریم که دیگران می بایست «بدانند» که چقدر من قدردان و سپاسگزارم… گفتن اینكه این حق من است… آنها فقط وظیفه خود را انجام می دهند … این کار زحمت زیادی نداشته است …یا این شخص بعدها برای من مشکلاتی ایجاد کرده است…

انتخاب دست ماست: آیا می خواهیم توجهمان را معطوف به بخش نامطبوع و تاریک زندگی، مشکلات، اشتباهات، فشارها و ناراحتی ها کنیم یا خواهان یادگیری آن هستیم که قسمت خوب زندگی را هم نادیده نگرفته و سپاسگزار باشیم؟

آدمی می تواند برای بسیاری از چیزها متشکر و قدردان باشد. برای یک هدیه، برای یک حرکت دوستانه، برای زیبائی طبیعت، برای سکوت بعد از سروصدا، برای بدست آوردن دوباره سلامتی، برای نور خورشید و خنده بچّه ها.

هر چه که ما شکرگزارتر باشیم، دلایل بیشتری هم برای شکرگزاری خواهیم یافت. بنابر تئوری انگیزه ماسلو، روانشناس برجسته، هر کسی قادر به شناسائی و فهم نعمات و آسایشی که از آن برخوردار است نیست. تنها انسانهای «به خود تحقق ده و خودساخته»، آنان که تسلیم خواسته ها و نیازهای ناچیز خود نمی شوند، از توانائی عالی برخوردار هستند که مواهب اساسی و اولیه زندگی را همواره و خستگی ناپذیر با احترام، خوشحالی، ابراز تعجب و تشکر و حتی شور و شعفی بی اندازه قدردان باشند و ارج نهند.

انسانهای قدرشناس توفیق خواهند داشت که به یک رویداد منفی معنای مثبتی ببخشند. بدین ترتیب آنها در از دست دادن کار خود شانس آغاز مجدد را می بینند، به هنگام مرگ عزیزان خویش آگاهانه محبت و صمیمیت و حمایت دوستان خود را تجربه می کنند و در یک بیماری فلسفه و مفهومی را مشاهده می کنند. چنین شخصی حتی در یک فاجعه می تواند نقاط مثبت و خوبیها را کشف کند.

امّا چه کنیم اگر هنوز به گروه قدرشناسان تعلق نداریم؟ پژوهشگران ،معتقدند که قدرشناسی را می توان آموخت. بطور مثال آنها به عنوان یک روش آموزشی مناسب مدل چهار مرحله ای زیر را توصیه می کنند:

۱. شناخت افکار قدرناشناس را

۲. فرموله کردن افکار قدرشناس

۳. جانشین ساختن افکار قدرناشناسی با افکار قدرشناسانه

۴. انتقال احساسات درونی به اعمال و رفتار

متد و کاربرد دفتر خاطرات در مطالعات ذکر شده در رابطه با قدرشناسی می تواند این پروسه را پشتیبان باشد. فردی که در انتهای یک روز به این فکر کند که کجا و چه وقت وی با سرنوشت و یا دیگر انسانها دعوا کرده است و یا آن تجربه های خوب آن روز را به یاد آورد با گذشت زمان خواهد توانست بخش مثبت زندگی خویش را آگاهانه تجربه کند.

همینطور روش بودائی، ژاپنی نایکان آموزشی عملی برای قدرشناسی و دید مثبت است.

“نایکان” به معنی “نگرش و نظارت بر خویشتن خویش” است كه بر اساس سه پرسش صورت می پذیرد:

از …. تا کنون چه دریافت کرده ام؟

به …. تا کنون چه داده ام؟

چه مشکلات و ناملایماتی برای …. بوجود آورده ام؟

۱ از …. تاکنون چه دریافت کرده ام؟

به هنگامیکه رابطه خویش را با شخص دیگری بررسی کرده و به زیر ذره بین می برید، ابتدا مشاهده و توجه کنید که چه چیزهائی تا کنون از این شخص دریافت کرده اید. زن من امروز صبح برای من آب پرتقال تازه آماده کرد. او ظروف صبحانه را شست. او ساعتی را که بر مچ دارم به من هدیه کرده است. اغلب این چیزها را بدیهی و طبیعی می پنداریم. ما روزها و روزمرگی خود را با عجله و بی توجه سپری می کنیم و به تمامی چیزهای «ناچیز و کوچکی» که دریافت می کنیم عنایتی نداریم.

اگر به تهیه لیستی از چیزهائی بپردازید که از دیگران دریافت کرده اید، در خواهید یافت که از چه طرقی حمایت و محبت دیگران شامل حال شما شده است. گاه حتی از بلندی چنین لیستی و یا مفهوم یک یک آنها تعجب کرده و شاید تجربه نمائید که چه احساس عمیقی از قدرشناسی و تشکر و فهم ارزش آنها در شما زنده خواهد شد.

۲ به …. تا کنون چه داده ام؟

در روابط خویش با تک تک افراد و ما بقی دنیا می توانید فهرستی از آنچه که می دهید(طلبکار) و آنچه که می گیرید(بدهکار) تنظیم نمایید و در مقابل یکدیگر قرار دهید. به این منظور می توانید زمان معینی را در نظر بگیرید که می تواند از یک روز یا مثلاً تا یک دهه باشد.

لیستی تهیه کنید از آنچه که در بیست و چهار ساعت اخیر به دیگران داده اید. شاید فردی را به محلی رسانده اید و یا برای وی غذائی پخته اید. شاید برای دوستی کارت تولد فرستادید و یا در خیابان محل عبور خود قطعه ای آشغال را از روی زمین برداشته و به زباله دان ریخته اید. در هر حال با دقت و صحت عمل به نوشتن این لیست بپردازید. از نوشتن جملاتی چون «من کمک کردم» یا «من از دوستم حمایت کردم» بپرهیزید. به طور دقیق و واقعی برای دیگران چه انجام دادید؟

۳ چه مشکلات و ناملایماتی برای …. بوجود آورده ام؟

اغلب به این حضور ذهن داریم و آگاهیم که به چه طرقی دیگران مشکلات و ناملایماتی برای ما ببار آورده اند. شاید اتومبیلی در خیابان راه را بر ما سدّ می کند، یا خانمی که قبل از ما در صف پست ایستاده است تعداد زیادی نامه و پاکت های پستی برای ارسال دارد و ما باید مدّت مدیدی را در صف انتظار بگذرانیم. اینگونه مشکلات و ناملایماتی را که دیگران برای ما فراهم می آورند با دقت و لیاقت ضبط و در ذهن می سپاریم. امّا به هنگامی که خود مسبب ناملایمات و گرفتاری برای دیگران می شویم، قاعدتا متوجه نیستیم و به خاطر نمی سپاریم. و یا اگر هم آنها را بیاد داشته باشیم، فکر می کنیم که «اینها بدشانسی و مواقع استثنائی» بوده اند یا «من منظوری نداشتم، عمد نبوده». شاید آنطور ظاهر کنیم مثل اینکه مشکل و مسئله مهمّی اتفاق نیفتاده است. امّا این پرسش واقعا حائز اهمّیت است. اگر نخواهیم و توانائی آنرا نداشته باشیم که این رویدادها را متوجه شده و ضبط کنیم و قبول کنیم که ما مسبب گرفتاری و ناملایماتی برای دیگران بوده ایم، نخواهیم توانست خودمان و آنچه امکاناتی را که زندگی پیش روی ما می نهد واقعا بشناسیم و بفهمیم.

لیستی از مشکلات و مسائلی را که در بیست و چهار ساعت اخیر برای دیگران فراهم آورده اید تهیه کنید. از فردی انتقاد کردید؟ ظروف نشسته را در آشپزخانه رها کردید تا شخص دیگری آنها را تمیز کند؟ فردی را منتظر نگه داشتید، منتظر جواب نامه یا تلفن شما؟ بدقولی کردید و بر سر یک قرار به تاخیر حاضر شدید؟ و برای نوشتن و تهیه این لیست با دقت همه چیزها را منظور کنید و مطلبی را از قلم نیاندازید.

قدرشناسی و سپاس بدان معنا است که چشمانمان را برای حمایت های متنوعی که ما از محیط پیرامون خود دریافت می کنیم باز نگاه داریم. اگر ما بدین روش زندگی کنیم، کمتر فرصت رنج و درد کشیدن را پیدا می کنیم، زیرا که توجه و تمرکزمان را بهتر بکار گرفته ایم. بیشتر از قبل پی خواهیم برد که چه چیزها به ما داده شده است؛ از کمک و یاری که به ما می شود متشکر می شویم و خودمان هم در عمل به اطرافیان خدمت کرده و از آنچه که اکنون و یا در گذشته از دیگران دریافت کرده ایم مقداری را هم به دیگران برگردانده ایم.

یک ضرب المثل چینی چنین می گوید: «به هنگامیکه تو از یک رودخانه آب می نوشی به سرچشمه آن فکر کن». اما هرگز سرچشمه به این فکر نخواهد افتاد که از تشنگان طلب تشکر کند یا رطوبت فرحبخش خود را مشروط به قدرشناسی نماید.