23

ما از کودکی برای ارتباط برقرار کردن با دیگران تلاش کرده ایم. از سنی به بعد کم کم توانستیم حرف بزنیم. به همین علت حرف زدن و برقراری ارتباط با دیگران برای ما امری ساده به نظر می آید و به راحتی می توانیم حس خود را با بقیه افراد به اشتراک بگذاریم.

ارتباط به نظر موضوع ساده ای است. و همه ی ما خود را در آن متخصص می دانیم. به هر صورت از زمان كودكی تا به حال حرف زده ایم و معمولاً گفت و گو كردن امری طبیعی تلقی می شود. خیلی ساده دهانتان را باز می كنید و كلمات پشت سر هم از آن خارج می شود. وقتی شاد هستید و خود را به كسی نزدیك احساس می كنید. ارتباط برقرار كردن كار دشواری به نظر نمی رسد. هم شما احساس خوبی دارید و هم آن ها و همه چیز به ظاهر خوب و بی كم و كاست است. اما در شرایط اختلاف, وقتی تضادی مطرح می شود. آن وقت است كه باید مهارت كلامی خود را مورد قضاوت قرار دهید. در حالت عصبانیت چگونه گفت و گو می كنید و یا به جای آن با اشخاصی كه از شما عصبانی هستند چگونه حرف می زنید؟ با انتقاد چه می كنید؟ وقتی طرف مقابل شما غیر منطقی است و به حرف های شما گوش نمی دهد چه می گویید ؟ در شرایط احساس رنجش چگونه ارتباط برقرار می كنید؟ اشخاصی كه در این مواقع بتوانند به خوبی و به گونه ای موثر ارتباط برقرار سازند به شدت كم شمارند و حال آن كه دقیقاً در همین مواقع است كه نقش ارتباط خوب حیاتی می شود. كلمه صمیمیت, دوستی و موفقیت در كسب و كار بستگی به این دارد كه با اختلافات خود چگونه رو به رو می شوید. اشخاص در این زمینه با دشواری زیادی رو به رو هستند. اغلب زوج ها از طرز برقراری ارتباط موثر بی اطلاعند. دوستان با هم آن طور كه باید حرف نمی زنند. اعضای خانواده هم اغلب آن طور كه شاید و باید مسائل خود را حل و فصل نمی كنند. حتی روان پزشكان كه به ظاهر متخصص هستند در ارتباط با هم دشواری دارند. وقتی من در سمینارهای روان پزشكان و روان شناسان درس می دهم. اغلب از كسی می خواهم كه داوطلبانه در یك نمایشنامه ایفای نقش كند. می خواهم بدانم كه با یك بیمار دشوار خصمانه چگونه برخورد می كنند. شخصاً نقش بیمار دشوار را بازی می كنم و مثلاً می گویم: «دكتر اسمیت به نظر می رسد كه به من اهمیت نمی دهید. در جست و جوی كسی هستم كه مرا در مشكلاتم كمك كند, اما شما تنها سر تكان می دهید. تقریباً در اغلب موارد درمان گرها حالت تدافعی می گیرند. ممكن است بگویند «كه این طور!» یا «دیگر چه؟» یا «البته كه به شما اهمیت می دهم.» ممكن است درمان گرها ندانند كه این طرز برخورد آن ها در بیمار چه قدر بد و وحشتناك است. آیا مایلید كه در كار برقراری ارتباط از مهارت بیشتری برخوردار باشید؟ در این صورت ابتدا باید ارتباط خوب و بد را تعریف كنیم. هر ارتباط خوب از دو خصوصیت برخوردار است: احساسات خود را آشكارا ابراز می كنید و به طرف مقابل هم امكان می دهید تا احساسات خود را ابراز نماید. طرز فكر و احساستان را در میان می گذارید و سعی می كنید كه احساس و اندیشه ی طرف مقابل خود را درك كنید. طبق این تعریف, نقطه نظرها و احساسات هر دو طرف مهم و ارزشمندند. درست به همان گونه كه ارتباط خوب به مفهوم ابراز وجود و گوش دادن است. ارتباط بد آن چنان ارتباطی است كه شخص از طرح آشكار احساسات خودداری می كند و به سخنان طرف مقابل گوش نمی دهد. بحث و جدل و حالت تدافعی گرفتن نشانه های ارتباط بد هستند. ممكن است بدون درك احساسات طرف مقابل, در مقام ضدیت با او حرف بزنید. ممكن است این پیام را فرافكن بكنید كه «به حرف شما علاقه ندارم. تنها می خواهم حرف خودم را زده باشم و اصرار دارم كه تو آن را از من بپذیری». نشانه دیگر ارتباط بد انكار احساسات و به نمایش گذاشتن غیر مستقیم آن هاست. ممكن است نیش دار و طعنه آمیز حرف بزنید. این حالت را اصطلاحاً «پرخاشگری انفعالی» می نامند. پرخاشگری پویا هم ارتباط خوبی نیست. فهرست خصوصیات ارتباط بد, در حكم راهنمایی است كه هنگام برقراری ارتباط باید از آن پرهیز كنید. این فهرست را به دقت بخوانید. ممكن است به این نتیجه برسید كه از عادات ارتباطی بدی رنج می برید. این عادات می تواند از شدت ناراحتی های شما در برخورد با اشخاص بكاهد.

ویژگیهای ارتباط بد

۱ حقیقت – اصرار می كنید كه حق با شماست و طرف دیگر اشتباه می كند.

۲ سرزنش – تقصیر را به گردن طرف مقابل می اندازید.

۳ شهادت – مدعی هستید كه یك قربانی بی گناهید

۴ تحقیر – طرف مقابل را به صرف اینكه مطابق میل شما كار نمی كند سرزنش می كنید.

۵ توقع – بی آنكه خواسته ی خویش را مطرح كنید خود را شایسته برخورد بهتر می دانید.

۶ درماندگی – تسلیم می شوید و روزنه امیدی نمی بینید.

۷ انكار – عصبی بودن، رنجیده بودن و اندوه خود را انكار می كنید و حال آنكه وضع ظاهر شما درست خلاف آنرا نشان می دهد.

۸ پرخاشگری انفعالی – یا حرفی نمی زنید یا لحن طنز و تمسخر دارید. درب اتاق را به هم می كوبید و خارج می شوید.

۹ سرزنش خویشتن – به جای برخورد با مسئله. طوری رفتار می كنید كه انگار آدم بد وحشتناكی هستید

۱۰ كمك كردن – به جای توجه به افسردگی، رنجش یا خشم طرف مقابل می خواهید با حل مسئله به او كمك كنید.

۱۱ طعنه – كلمات یا لحن صدای شما از خصومت یا تنش حكایت دارند كه نمی خواهید آنرا آشكارا بازگو كنید

۱۲ قربانی كردن دیگران – معتقدید كه گرفتاری از ناحیه ی طرف مقابل شماست و تقصیری متوجه شما نیست.

۱۳ حالت تدافعی – هر گونه تقصیر خود را كتمان می كنید و مدعی می شوید كه كار شما بی اشكال است

۱۴ پاتك – به جای تصدیق احساسات طرف مقابل، جواب انتقاد او را با انتقاد می دهید.

۱۵ رد گم كردن – به جای توجه به مسئله از بی عدالتی های گذشته حرف می زنید.

اگر موافقید طرز ارتباط بسیاری از بیمارانم را برایتان شرح دهم. این ها اشخاص عادی و احتمالاً مشابه شما هستند. در هر مورد از شما انتظار دارم كه درباره ی خوب بودن یا بد بودن طرز ارتباط او قضاوت كنید. سارا ۲۶ ساله است در رشته حقوق درس می خواند. شوهرش, علی, یك جراح است. علی و سارا چند ماه قبل از هم جدا شدند اما سعی دارند كه دوباره با هم به سازش برسند. می خواهند بدانند آیا باید برای همیشه از هم جدا شوند یا می توانند با از میان برداشتن مشكلات خود دوباره با هم زندگی كنند. سارا معتقد است كه علی نمی تواند احساسات خود را ابراز كند. می گوید وقتی علی ناراحت است, به جای طرح مشكل خود قیافه در هم می كشد و حرف های نیش دار می زند. از سوی دیگر, علی نیز معتقد است كه سارا بیش از اندازه به خانواده اش نزدیك است. می گوید كه او زن خود محوری است و ریاست طلبی را دوست دارد.می گوید خانواده و شغلش را به او ترجیح می دهد و در نتیجه احساس می كند كه شخصی از درجه دوم اهمیت است. چندی پیش علی برنامه ای برای سفر تفریحی تدارك دید؛ اما میان او و زنش بر سر این كه آیا به اتفاق بروند یا نروند اختلافی بروز كرد. ابتدا علی می خواست كه تنها برود و سارا از این تصمیم او رنجید.بعد, علی پذیرفت كه به اتفاق سارا برود, اما حالا سارا ترجیح می داد مدتی را به تنهایی بگذراند.وقتی سارا به شوهرش اطلاع داد كه قصد ندارد. در این سفر او را همراهی كند, علی برآشفته شد و به او گفت «بسیار خوب هیچ مسئله ای نیست. همین حالا هم همین كار را می كنم. ابتدا به صحبت علی توجه كنیم. آیا به نظر شما طرز ارتباط او درست بود؟

ارتباط خوب:

ارتباط بد:

به نظر من بد بود زیرا او نه احساسات خود را مطرح ساخت و نه احساسات زنش را تصدیق كرد. با توجه به فهرستی كه قبلاً در زمینه ی طرز ارتباط خوب و بد خواندید به این نتیجه می رسید كه او در مقام انكار بود. احتمالاً احساس بی اعتنایی كرد و عصبانی شد, اما سعی كرد احساساتش را پنهان كند. می توانست بگوید مایوس شدم, از این بابت ناراحتم. به تو علاقمندم و واقعاً می خواهم با من بیایی.» به جای این طرز برخورد, علی در مقام نفی و ردّ سارا برآمد و او را تحقیر كرد. و این با تصویر ذهنی سارا از او, سازگار بود. سارا معتقد بود كه علی هنگام عصبانیت سرد و بد اخم می شود. علی هم چنین به احساسات سارا بی توجه ماند. چرا تصمیم گرفته كه با او نیاید؟ چه احساسی دارد؟ وقتی این سوالات را نمی كند, بی مهری و بی علاقگی خود نسبت به او را نشان می دهد. حالا به طرز برخورد سارا توجه كنیم. آیا رفتار او نشانه ی ارتباط خوب است؟ كمی فكر كنید و با توجه به جدول ارائه شده نظر خود را در زیر بنویسید.

ارتباط خوب:

ارتباط بد:

طرز برخورد سارا هم نشانه ای از ارتباط بد است زیرا نه احساسات علی را تصدیق كرده و نه از احساسات خود حرف زده است. به ظاهر كاملاً مشخص است كه علی احساس رنجش و عصبانیت دارد. اما ظاهراً سارا به این احساسات او بی توجه است. با این رفتار خود محور به نظر می رسد و نشان می دهد كه علاقه ای به علی ندارد. سارا از احساسات خود هم حرف نمی زند. تحت تاثیر برخورد علی احساساتش جریحه دار شده است. به جای ابراز احساسات خود، سرد و بی اعتنا برخورد می كند. انكار احساسات بسیار متداول است. خیلی ها نگرانند كه اگر احساسات خود را با صراحت مطرح كنند به خطر می افتند. به احتمال قوی شما هم از چنین موقعیتی برخوردارید. سارا می توانست احساسات خود را بازگو كند و در تصدیق احساسات علی حرف بزند. می توانست بگوید: «از این كه گفتی باید به فكر زندگی خودم باشم بسیار دلگیر و عصبانی هستم. من هنوز به تو علاقمندم و دلم نمی خواهد روابطمان برای همیشه از بین برود. اما تو به من می گویی كه به ادامه ی روابطمان امیدوار نباشم. نمی دانم آیا از این كه با تو همسفر نمی شوم ناراحتی؟ ممكن است بگویی تو چه احساسی داری؟» با این طرز برخورد علی از احساس سارا آگاه می شود و در عین حال علی را تشویق می كند تا احساساتش را با او در میان بگذارد. ارتباط درستی است؛ تحقیری در كار نیست. انكاری در كار نیست و كسی نقش قربانی را هم بازی نمی كند.