3

مشکلات روحی از دسته شایع ترین مشکلات و بیماری هایی است که برای افراد به وجود می آید ، یکی از این اختلالات افسردگی نام دارد که 25 درصد از افراد در مقطعی از زندگی آن را تجربه نموده اند. این مسئله در تمام کشور ها وجود دارد.

 تمام سنین و در هر دو جنس دیده می شوند و افراد را در جوامع شهری و روستایی و نیز در گروه های فقیر و غنی درگیر می سازند. این اختلالات از نظر اقتصادی نیز بر جوامع و كیفیت زندگی افراد و خانواده ها تاثیر می گذارند. در یك چهارم خانواده ها حداقل یك فرد مبتلا به این اختلالات وجود دارد. این خانواده ها علاوه بر حمایت جسمی و عاطفی از فرد مبتلا، اثرات منفی ناشی از انزوا و جدایی از اجتماع را نیز متحمل می شوند. از این میان، یكی از اختلالات شایعی كه معمولاً سبب ناتوانی شدید می شود، افسردگی است. این اختلال با غمگینی، كم شدن علاقه به فعالیت ها و كاهش انرژی مشخص می شود. عدم احساس لذت، دوری گزیدن از دوستان یا خانواده، نداشتن انگیزه و تحمل شكست همراه است و علایم نباتی شامل كاهش میل جنسی، كم یا زیاد شدن وزن و اشتها، كاهش انرژی و خستگی زودرس، بیداری صبحگاهی، یبوست، خشكی دهان و سردرد این اختلال را در فرد مبتلا مشخص می كنند. اگرچه احساس افسردگی به ویژه پس از حوادث تلخ زندگی بسیار شایع است، ولی تشخیص این اختلال تنها زمانی مطرح می شود كه این احساس به آستانه خاصی رسیده و بیش از دو هفته طول كشیده باشد. شدت این اختلال می تواند از خفیف تا شدید متغیر باشد. افسردگی در زنان بسیار بیشتر از مردان است. در مطالعه بار جهانی بیماری ها ، گزارش شده كه شیوع لحظه ای اختلالات افسردگی در مردان ۹/۱ درصد و در زنان ۲/۳ درصد است و در طول یك دوره ۱۲ ماهه، ۸/۵ درصد مردان و ۵/۹ درصد زنان دچار آن می شوند. این میزان شیوع در جوامع مختلف، متفاوت است و ممكن است در بعضی از جوامع بیشتر نیز باشد.

در تحلیل مطالعه بار جهانی بیماری ها در سال ۲۰۰۴ نشان داده شد كه اختلالات افسردگی، بار عظیمی را بر جامعه تحمیل می كنند و چهارمین عامل بار بیماری هستند. در گروه سنی ۲۴ ۱۵ سال این اختلالات دومین عامل مهم بار بیماری به شمار می آیند، اما دورنمای مربوط به سال های آینده بسیار بدتر از این به نظر می رسد. اگر سیر فعلی گذار جمعیتی و همه گیر شناختی افسردگی ادامه یابد، تا سال ۲۰۲۰ این اختلال ۷/۵ درصد بار كل بیماری ها را به خود اختصاص خواهد داد و به دومین عامل مرگ ومیر در جهان در هر دو جنس پس از بیماری های ایسكیمیك قلب تبدیل می شود. این اختلال تمام گروه های سنی را درگیر می كند، اما بیشترین میزان بروز آن در میانسالی است. ضمناً افزایش فزاینده ای نیز در تشخیص افسردگی كودكان و نوجوانان مشاهده می شود. هر دوره از این اختلال عود كننده، چند ماه تا چند سال طول می كشد. یكی از پیامدهای بسیار غمگین اختلال افسردگی، خودكشی است. حیات ۲۰ ۱۵ درصد مبتلایان به افسردگی با خودكشی پایان می یابد. افراد افسرده غالباً عزت نفس ضعیفی داشته و احساس می كنند كه آینده بیشتر از گذشته امیدوار كننده نیست. چنین ناامیدی پیش بینی كننده خوبی برای خودكشی نهایی به شمار می آید. البته بسیاری از خودكشی ها نیز زمانی روی می دهند كه فرد افسرده در آغاز بهبود یافتن از افسردگی یا ترخیص از بیمارستان است.

اختلالات افسردگی در ۷۰ تا ۸۰ درصد موارد قابل درمان هستند. معمولاً دارو درمانی و روان درمانی به صورت توأمان در درمان این بیماران از سوی پزشك، مورد توجه قرار می گیرند. اهداف درمان این بیماران نیز شامل كاهش علایم، جلوگیری از عود و نهایتاً فروكش كردن كامل بیماری است. پس از درمان دارویی و یا روان درمانی موفق در مرحله حاد بیماری، درمان باید حداقل تا ۶ ماه ادامه یابد و بیماران هر ماه یك یا دو بار ویزیت شوند. مهم ترین هدف از ادامه درمان، پیشگیری از عود مجدد اختلال است. با ادامه درمان می توان میزان عود بیماری را از ۶۰ ۴۰ درصد به ۲۰ ۱۰ درصد كاهش داد. در میان مبتلایان به این اختلال، بعضی روان درمانی یا مشاوره را بر دارو ترجیح می دهند. طی ۲۰ سال تحقیق، مشخص شده است كه چندین نوع روان درمانی با محدودیت زمانی، به اندازه داروها در افسردگی خفیف تا متوسط مؤثر هستند. این درمان ها در مورد افسردگی درمان شناختی رفتاری و روان درمانی بین مرزی را شامل می شوند. تأكید این روش های درمانی بیشتر بر همكاری فعال بیمار و آموزش وی است. چند مطالعه در افغانستان، هند، پاكستان، هلند، سریلانكا، سوئد، انگلستان و ایالات متحده نشان داده كه آموزش پزشكان عمومی برای ارائه این نوع درمان ها امكان پذیرتر و به علاوه هزینه های آن بسیار اثربخش تر است.

مسأله مهمی كه در ارتباط با این بیماران وجود دارد، عدم پذیرش هر نوع اقدام درمانی از سوی تعداد كمی از افراد افسرده حتی در كشورهای صنعتی است. احساس بی ارزش بودن، احساس بیش از حد گناه و فقدان انگیزه و… همگی موجب پرهیز بیمار از مراجعه برای درمان می شود. به علاوه این افراد احتمالاً مزایای بالقوه درمان را درك نخواهند كرد.

مشكلات مالی و ترس از انگ اجتماعی نیز از عوامل دیگر پرهیز بیمار از شروع یا ادامه درمان هستند. ارائه كنندگان خدمات بهداشتی و سلامت نیز ممكن است علائم این بیماری را در افراد مبتلا تشخیص ندهند و حتی در صورت تشخیص نتوانند توصیه های صحیح را برای درمان به كار بندند، علت آن هم می تواند كمبود وقت یا منابع لازم برای ارائه درمان در سطح مراقبت های اولیه باشد.