mallette+seringue

مادرانی که مریض هستند در مقایسه با مادران سالم، احساس آسیب ­پذیری و ترس زیادی درمورد تاثیر خود در خانواده می­ کنند.  وقتی که همسر/ مادر با ناخوشی خطرناک گریبانگیر است، همه افراد خانواده با استرس و بعضی وقتها حتی عصبانیت و احساس گناه واکنش نشان می ­دهند. در این میان تحقیقات نشان داده است که دختران نوجوان مادران مبتلا به سرطان پستان، گروه آسیب ­پذیرتری در مقایسه با دیگر اعضای خانواده هستند. رفتار مادران با دختران نوجوان، ممکن است به علت اشتغال ذهنی ­ای که درمورد سلامتی ­شان دارند به صورت آشکارا تغییر کند. ممکن است  بیماری بر توانایی مادر در پاسخ ­های همدلانه برای سهولت رشد دخترش و مهارکردن ترس او از بیماری، تاثیر منفی بگذارد. ممکن است سرطان پستان مادر یک بحران جدی در زندگی دخنر نوجوانش باشد که می­ تواند از یک سو منجر به تسریع طغیان هیجانات در نوجوان  شود و یا از سوی دیگر باعث رشد و تعالی او گردد. در نتیجه، دختران مادران مبتلا به سرطان پستان، نیاز دارند که به درک مناسبی از تغییراتی که در رابطه با مادرشان رخ داده برسند.

مصاحبه با هزاران دختر نوجوان که مادرانِ مبتلا به سرطان پستان داشته ­اند، نشان داده که آنها ترس ­های مشترکی را  تجربه  می ­کنند :

 

ترس از بیمار شدن

بسیار رایج است که دختران مادران مبتلا به سرطان،  نگران  ابتلای خودشان به این  بیماری باشند.

“لورای 17 ساله غیبت ­های مکرر از مدرسه داشت و نمراتش کم شده بود. مادرش ازبهبود یافته ­گان سرطان پستان بود. لورا از افکار مغشوش در طول روز حرف میزد و از درد زیربغل و پستان­هایش که می­ ترسید سرطانی باشد، شکایت می­کرد.  او از رفتن به مدرسه امتناع می­ کرد چون مطمئن بود پایان زندگی ­اش نزدیک است.”

بعضی دختران با افزایش رفتارهای پرخطر، ترس از بیمار شدن را نشان می­دهند.

سارای 15 ساله به دلیل مصرف مواد مخدر به مرکز مشاوره ارجاع داده شده بود، او این­ گونه کار خودش را توجیه می­کرد که ” من به علت سرطان پستان در حال مرگم، می­ خواهم قبل از ابتلا به سرطان و مرگ، زمان خوبی را بگذرانم.”

ترس از عود بیماری و از دست دادن مادر

 ملانی  14 ساله به دلیل سردرد میگرنی 3-4 روز از هفته به مدرسه نمی ­رفت.  او ادعا می­کرد که زندگی ­اش از هر لحاظ عالی است به جز سردردهای آزادهنده. وقتی درباره پیشینه سلامتی خانواده ­اش از او سوال شد او بی درنگ گفت که همه سالم هستن و سعی کرد موضوع را تغییر دهد. وقتی به گونه ­ای دیگر این سوال از او پرسیده شد با دقت زیادی پاسخ داد که مادرش سرطان پستان داشته اما درحال حاضر حالش خوبه و بیماری تمام شده است. مشاور تاکید کرد که حتما بیمار شدن مادرش برای او بسیار سخت بوده و  ملانی شروع به گریستن کرده و گفته هیچکس اهمیتی نمی ­داده که این موضوع چه قدر برای او سخت بوده است. این آغاز درمان ملانی و پایان سردردهای میگرنی او بود.