8

در بهداشت جامعه مسائلی وجود دارد که از نظر متخصصان بسیار حائز اهمیت است. یکی از مهم ترین این مسائل ، داشتن احساس امنیت است. فردی که این احساس را نداشته باشد به مرور زمان دچار مشکلات روحی و روانی متعددی خواهد شد.

امروزه برخی افراد جامعه متاسفانه دچار حس ناامنی روانی شده اند که داشتن این احساس، اضطراب آفرین است و اضطراب هم علت اصلی مشکلات عصبی و روانی است. در نتیجه این حس با خود خیل عظیمی از اختلالات روانی را در بر خواهد داشت. متخصصان بر این باورند که هر چه در جامعه ثبات سیاسی، مالی و اجتماعی بیشتری حاکم باشد به همان نسبت احساس امنیت روانی در مردم بالا می رود و کمتر شاهد ناهنجاری و آسیب های روانی هستیم. در زمینه حس امنیت روانی و علل تهدید کننده آن در جامعه با بهمن ابراهیمی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مشاور گفت وگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

 

منظور از داشتن حس امنیت روانی چیست؟

در کل ما با دو نوع امنیت روبه رو هستیم. یکی امنیت فیزیکی (جسمانی) است که همان طور که از نامش مشخص است، چیزی است که جسم و جان ما را تحت خطر قرار می دهد. مانند زورگیری، سرقت، تهدید به قتل و… که به طور مستقیم با جسم و جان افراد سروکار دارد که نیروهای امنیتی در هر جامعه از امنیت فیزیکی مردم پاسداری می کنند. در سال های گذشته که سردار طلایی، رییس پلیس کشور بود، جمله بسیار جالبی را به کار بردند و آن این بود: «امنیت در جامعه هست اما احساسش نیست.» در واقع منظورش این بود که امنیت فیزیکی وجود دارد اما امنیت روانی نیست. دومین امنیت، امنیت روانی است. زمانی که آینده برای افراد پیش بینی پذیر نباشد، فرد دیده و شنیده نشود و مورد پذیرش و احترام دیگران قرار نگیرد دچار حس عدم امنیت روانی می شود. منظور از دیده و شنیده نشدن را با یک مثال کوچک شرح می دهم: «من مراجعه کننده ای داشتم که کارگر نیمه فنی ارگانی بود که به دلیل عدم تمرکز پسرش بر روی درس، مشاوره می خواست. در طی جلسات که پدر و پسر با یکدیگر می آمدند از پدرش پرسیدم پسرتان فرزند چندم خانواده است؟ در این حین پدر با انگشتانش شروع به شمردن کرد، پسر سرش را به زیر انداخت و با ناراحتی گفت: فرزند هفتم. این یعنی اینکه این پسربچه دیده نمی شود که حتی پدرش نمی داند فرزند چندمش است.

«حال این موضوع را وسیع تر و در جامعه ببینید. در جامعه زمانی که ناپایداری در وضعیت های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش می آید ، فرد دچار حس عدم امنیت روانی می شود.» در اینجا باید به حدیثی از حضرت علی(ع) اشاره کرد: «دو نعمت تا زمانی که وجود دارد قدر و منزلتش شناخته نمی شود و زمانی که از دست داده شد، جایگاه و ارزش واقعی اش پدیدار می شود که آنها سلامتی و امنیت است.»

فردی که دچار حس ناامنی است با چه مشخصه هایی شناخته می شود؟

ابراهام مازلو، روانشناس برجسته آمریکایی در هرم سلسله مراتب نیازها، دومین نیاز فرد را نیاز به امنیت نشان می دهد و به خوبی ناامنی را توضیح می دهد، وی ناامنی را احساسی پیچیده و مرکب می داند. احساس طردشدن، مورد عشق و علاقه نبودن، دیده نشدن، داشتن احساس نفرت انگیز و خصمانه به دیگران، تنهایی و انزوا، همیشه در معرض خطر بودن، تنیدگی و تعارض که به دنبالش خستگی و پرخاشگری می آید، عیب جویی و بیش ازحد وسواسی بودن. افرادی که امنیت روانی آنها به خطر می افتد ، اشخاصی وابسته به دیگران می شوند چرا که احساس امن بودن خود را از تکیه کردن به دیگری می گیرند. در این دسته افراد تمایل به خودکشی بسیار زیاد است چرا که حس ارزشمندی در آنها وجود ندارد. همچنین نیاز شدید به قدرت ، مقام اجتماعی ، ثروت و رقابت در آنها دیده می شود.

در وضعیت کنونی جامعه، چه عواملی، تهدید کننده امنیت روانی به حساب می آیند؟

۱ عدم پیش بینی آینده در عموم: زمانی که جامعه دچار نوسانات و بی ثباتی می شود و قواعد و قوانین اقتصادی و اجتماعی به دلیل اعمال سلیقه مدیران عوض می شود در مملکت جوان ما، جوانان نمی توانند برای آینده خود برنامه و هدفی داشته باشند چون شب می خوابند و صبح بیدار می شوند. جامعه دچار تغییر شده است و به همین دلیل است که عدم حس امنیت روانی در جوانان بیشتر دیده می شود. همین تلاطمات ارزی که شاهدش هستیم که همه افراد هر روز به دنبال قیمت دلار هستند، نشان از این دارند که نوسانات آن به صورت غیرمستقیم با زندگی تک تک افراد در جامعه در ارتباط است. به دنبال نابسامانی اقتصادی، کارفرما نیروهایش را تعدیل می کند و در نهایت امنیت شغلی در خطر می افتد و امنیت روانی را تحت تاثیر قرار می دهد. هر زمان که جامعه به ثبات اقتصادی و اجتماعی نسبی رسید، می توانیم بگوییم احساس عدم امنیت هم بالا می رود. این را باید دانست که این داستان تلاطم های اجتماعی و اقتصادی منجر به رفتارهای دیگری می شود. متاسفانه در هر حال این محیط است که فضای عدم امنیت روانی را به وجود می آورد.

۲ گذر از سنت به مدرنیته: خاصیت گذر از سنت به مدرنیته ، حس عدم امنیت است. بلاتکلیفی بین سنت و مدرنیته در جامعه ما بسیار دیده می شود و به اصطلاح در دنیای برزخی زندگی می کنیم که این باعث می شود ارزش ها کاهش یابد و احساس عدم امنیت بالاتر رود. عواملی چون زندگی ماشینی، جمعیت زیاد و تحرک کم، عدم اطلاعات صحیح از احوالات درونی خود، بافت نامناسب شهری، سرعت بالای زندگی شهری و…

به نظر شما چند درصد جامعه از عدم امنیت روانی در رنج هستند؟

آمارها اکثرا جسته، گریخته از منابع مختلف می گوید که ۲۵ تا ۳۰ درصد از افراد جامعه دچار مشکلات روحی و روانی هستند. حس عدم امنیت روانی منجر به اختلالات روانی دیگر می شود که البته در شهرهای بزرگ بیشتر است. طی آخرین آمارها گفته می شود که ۴۴ درصد تهرانی ها دچار حس ناامنی اند که در مراجعان روزمره ما هم دیده می شود.

بیشتر زنان درگیر این موضوع هستند یا مردان؟

در هر دو جنس دیده می شود ، فقط اینکه تظاهرات و نوع حالت هایشان متفاوت است.

عدم امنیت روانی چه اختلالاتی را همراه خود در بر دارد؟

زمانی که حس عدم امنیت روانی در فرد زیاد می شود، مکانیسم دفاعی بدن فعال می شود و تمام انرژی بدن برای دفاع و مقابله با منبع خطر بسیج می شوند. مثلا زمانی که فرد در جنگل است و حیوانی به او حمله می کند فورا مکانیسم دفاعی بدن ، انرژی ها را بسیج می کند که فرد فرار کند. مردمک چشم گشاد می شود ، ضربان قلب زیاد می شود، تعریق افزایش می یابد و… حال وقتی احساس عدم امنیت در جامعه به طور مزمن بالا می رود، مکانیسم دفاعی افراد همچنان فعال است و شخص در حالت آماده باش به مدت طولانی قرار می گیرد. ناراحتی های عروقی، قلبی و عصبی شروع می شود و بیماری های روان تنی افزایش می یابد و در پی آن اختلالات افسردگی و اضطراب می آید. در واقع نیروی انسانی که از ارزشمندترین سرمایه های هر جامعه ای است دچار نقص و آسیب می شود.

با توجه به تاثیرات مخربی که این احساس بر روی افراد جامعه می گذارد، چرا بعضا به آن بی توجهی نشان داده می شود؟

به نظر من در کل مسوولان باید از ایجاد تنش در موارد کلان پرهیز کنند. حتی در گفتارشان، برنامه های تلویزیونی و مجالس علنی تنش نداشته باشند. در هر صورت خرد جمعی لازم است. باید از تیم های کارشناسی بدون اعمال سلیقه برای رفع این مساله پیچیده استفاده کنند. نمونه های آن را ما در کشورهایی مثل مالزی و سنگاپور داریم با اینکه سرعت زندگی در این کشورها بسیار بالاست و حس رقابت طلبانه ای دیده می شود اما مردم آن از احساس امنیت روانی بالایی برخوردارند. شما در مترو کشور سنگاپور ، ۱۱ شب بروید، می بینید هیچ کدام از مسافران بداخلاق و بی حوصله نیستند بلکه لبخند به لب دارند اما در تهران در ایستگاه های مترو، سر صبح با مسافرانی بی حوصله و اخمو روبه رو هستیم. در جایی خواندم که طرح اضطراب زدایی در دانشگاه مشهد پیاده شده است، مسلما باید طرح خوبی باشد به شرط آنکه کاملا به اجرا در آید و در حد صحبت و یک طرح باقی نماند.

آینده جامعه را چگونه می بینید؟

روانپزشکان به مزاح اعلام کرده اند که باید در آب تهران داروی ضد افسردگی و ضد اضطراب ریخته شود. اگر بحران ها کم شود مخصوصا از منظر اقتصادی ما به ثبات لازم برسیم احساس امنیت روانی حاکم خواهد شد.