3

کودکان تمایل بسیار زیادی به نقاشی کشیدن دارند ، شاید از نظر بسیاری از افراد این نقاشی ها خطوطی بی معنی هستند. اما محققان خلاف این موضوع را ثابت کرده اند. نقاشی برای کودک راهیست برای ارتباط و انتقال پیام به بزرگتر ها.

 

نقاشی های او وسیله ای برای بیان خویشتن، فرار از آزارهایی که دیده و نمادین کردن تابوهایی است که با رنج بچه ها ارتباط دارد و آنان قادر به بیان این رنج ها از طریق زبان نیستند.

 

کودک اغلب درون خود را به وسیله کشیدن نقاشی عیان می سازد و علایق، عقده ها، کمبودها و تمایلات خود را ناخودآگاه در نقاشی هایش به کمک سمبل نشان می دهد.

 

در واقع بچه ها از طریق نقاشی می توانند آنچه را که در ضمیر ناخودآگاهشان دارند و احتمالا باعث ناراحتی ها، نگرانی ها، ترس ها و اضطراب آنان می شود، بیان کنند و با این روش بیرون بریزند.

 

نقاشی می تواند احساسات درونی کودک را بیان کند و باعث تخلیه هیجانی وی شود و همین تخلیه هیجانی نیز به درمان بچه های مشکل دار منتهی شود. نقاشی کودک نه تنها هوش و سطح تحول ذهنی او را نشان می دهد، بلکه باز کردن نوعی فرافکنی از هستی خود و دیگران است و ما را به مسائل روانی و تاریخچه زندگی کودک رهنمون می شود.

 

نقاشی و فرافکنی کودکان

 

هم اکنون کارشناسان و متخصصان کودک از نقاشی به منزله فرافکنی ناهشیار با هدف شناخت شخصیت و حل مشکلات روانی کودکان مشکل دار استفاده می کنند، چراکه این روش، امکان نزدیک تر شدن به کودک و پاسخگویی به سوالاتی که وی توانایی بیان آنها را ندارد، فراهم می سازد. در حقیقت همه پرسش های پنهانی، شادی ها، اضطراب ها، عشق ها و ترس های کودک در نقاشی نمایان می شود. کودک که الفاظی را برای بیان احساس خود در اختیار ندارد، از راه نقاشی هایش و از طریق راز و رمزهایی مانند خورشید، آب، درخت یا خانه بدون هیچ قید و بندی سخن می گوید و پیام خود را به اطرافیان بخصوص والدینش می رساند.

 

چگونگی روابط در خانواده و تاثیر آن بر نقاشی کودکان

 

برخلاف آنچه تصور می شود، کودکانی که در یک خانواده به دنیا آمده و بزرگ شده اند، هر کدام به طرق مختلف توسط والدین خود تربیت و مورد محبت قرار می گیرند؛ البته این موضوع را والدین منکر می شوند و همیشه اطمینان می دهند که هیچ فرقی میان فرزندانشان نمی گذارند. ترجیح دادن یک فرزند به دیگری، انگیزه ای کم و بیش ناخودآگانه دارد و حتی اگر این موضوع را کنار بگذاریم، اختلاف در طرز رفتار با کودکان هرگز به اندیشه یا کم و بیش به تعلق خاطر داشتن پدر و مادر بستگی ندارد، بلکه به عوامل عینی دیگری مانند ترتیب تولد، جنسیت کودک و عوامل احتمالی دیگر بستگی دارد؛ به عنوان مثال اگر مادری دلش پسر می خواسته، صاحب دختر شود، رفتارش نسبت به نوزاد دختر کمتر محبت آمیز یا می توان گفت کمتر از صمیم قلب است یا در جوامع مردسالاری، پدران غالبا نسبت به پسران خود سختگیری می کنند و بیشتر مراقب کار مدرسه و پیشرفت آنها هستند، در حالی که در مورد دخترانشان توجه کمتری نشان می دهند یا کودک یکی یکدانه و اولین فرزند خانواده، همیشه مورد توجه و مراقبت فراوان پدر و مادر است و چون رقیبی ندارد در روابط عاطفی انحصارطلب است.

 

در نقاشی کودکان ملایم، خطوط منحنی غلبه دارد و بیشتر از رنگ های ملایم و شاد بخصوص آبی و نارنجی استفاده می شود اما در نقاشی های کودکان پرخاشگر معمولا خطوط ترسیم شده زاویه دار پررنگ و پر از تیزی است

 

کودکان اول هم خیلی بیشتر از دیگر کودکان به خواهر و برادرانشان حسادت می ورزند و گاه نسبت به آنان مستبد هم می شوند و در کوچک ترها احساس کوچکی و زیردستی به وجود می آورند.

 

تمام این عوامل و تاثیر آنها در زمانی که ما از کودک می خواهیم یک نقاشی خانواده را بکشد، خود را نشان می دهد. اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده می شوند. نزدیک شدن دو یا چند شخصیت در نقاشی کودک نشانگر انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست.

 

کودک معمولا خودش را نزدیک کسی نقاشی می کند که حس می کند در کنارش راحت است یا او را بیشتر از همه دوست دارد.

 

وقتی کودکی حس می کند کاملا از دیگر اعضای خانواده جداست یا در صورتی که نسبت به آنها احساس خاصی نداشته باشد، در نقاشی هایش خود و دیگران را به طرق مختلف از هم جدا می سازد.

 

در بیشتر نقاشی هایی که کودکان از خانواده خود می کشند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره روی او مستقر می کند. این شخصیت اصلی و برجسته غالبا قبل از دیگران کشیده می شود، زیرا او اولین کسی است که کودک به او فکر می کند و توجهش به او جلب می شود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم می شود و نگاه های دیگر اشخاص به طرف او برمی گردد، بزرگ تر از بقیه کشیده می شود و بیش از بقیه فضای روانی کودک را اشغال می کند. کودک در کشیدن اعضای منسوب به این شخص نهایت دقت را می کند و گاهی اوقات نیز تصویر این شخص ارزشمند (اهم از پدر، مادر، عمو، خواهر، برادر و…) را چند بار در تصویر می کشد.

 

خلاف این اصل نیز صادق است؛ مثلا کودکی که پدرش دائم او را تنبیه می کند، تصویر او در نقاشی حذف می شود یا شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچک تر از همه و گاهی خارج از گروه خانواده کشیده می شود.

 

نقاشی خانواده که بسیار زیاد به عنوان وسیله ای برای تشخیص امراض روانی و تجزیه و تحلیل فردی کودک به کار گرفته می شود، در عین حال می تواند اطلاعات زیادی برای شناخت محیط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانواده را ارائه دهد.

 

نقاشی های با احساس

 

هیجان پذیری و هیجان ناپذیری: کودکان اغلب هیجان پذیری خود را با خطوط کمرنگ، مردد، از سر گرفته شده و گاهی لرزان نشان می دهند.

 

کودکان هیجان پذیر معمولا از رنگ های ملایم، کمرنگ، سایه دار و گاهی نیز از خاکستری و سیاه که گرایش به افسردگی را مشخص می کند، استفاده می کنند.

 

نقاشی کودکان آرام و هیجان ناپذیر، دارای خطوط منظم و استوار است. قطع شدن خطوط غیرضروری و لرزش در آن دیده نمی شود و نقاشی از رنگ آمیزی متعادلی برخوردار است.

 

ملایمت، خشونت: در نقاشی کودکان ملایم، خطوط منحنی غلبه دارد و بیشتر از رنگ های ملایم و شاد بخصوص آبی و نارنجی استفاده می شود.

 

اما در نقاشی های کودکان پرخاشگر معمولا خطوط ترسیم شده زاویه دار، پررنگ و پر از تیزی است و جزئیات صورت آدمک هایی که می کشند، همه نشان دهنده خشم است؛ مثلا چشم دریده، بینی با پره های باز، لب های کلفت و دندان ها و ناخن های مشخص و تیز، شانه های پهن و مشت های گره کرده است. معمولا کودکان پرخاشگر از رنگ های زنده تند مانند قرمز همراه با رنگ سبز (نشانه خشم) استفاده می کنند همچنین این رنگ ها همراه با رنگ سیاه (نشانه احساس گنهکاری توام با میل به آزارگری) در نقاشی این دسته از کودکان غلبه دارد.

 

شادی، افسردگی و اضطراب: کودکی که شاد است با ریتم خوبی نقاشی می کند و تعادل کلی در شکل های نقاشی وی دیده می شود. رنگ های نقاشی وی صریح، متنوع، زنده و شاد است. صورت آدمک ها با حالت زنده و متعادل است. نمادهای خوشبختی مانند خورشید و گل نیز اغلب در نقاشی این کودکان دیده می شود؛ اما در نقاشی کودکان غمگین، خطوط مبهم بوده و غالبا به سمت پایین حرکت دارد.

 

نقاشی ها کمرنگ، سایه دار و بدون رنگ و پاره ای از نواحی کاملا سیاه است و اما در کودکان مضطرب ترسیم و نقاشی به کندی صورت می گیرد و گرایش به استفاده از مداد پاک کن زیاد است. خطوط یا بسیار کمرنگ یا بسیار پررنگ است و غالبا از سر گرفته می شود.

 

آدمک در نقاشی این دسته از کودکان غالبا معلول، بدون تنه یا آن که اعضا به صورت ناقص و چسبیده به بدن ترسیم می شود، پاها کوچک و نااستوار است و نداشتن ایمنی را در این کودکان آشکار می کند. دهان آدمک ها به صورت خطی، نامنظم و گاهی دارای حالت خنده ای عصبی است، رنگ ها سرد و تیره است و گاه رنگ سیاه همراه با رنگ قرمز (نماد خون و پرخاشگری) غلبه دارد و این رنگ ها به صورت هاشور، چهارخانه، سایه روشن یا رنگ های یکسره نشان داده می شود.

 

رنگ ها، خطوط و فضاها چه می گویند!

 

رنگ ها یکی از مهم ترین ملاک ها و معیارهای سنجش شخصیت و شناخت روح و روان کودکان است. رنگ همیشه وسیله ای برای بیان ارتباط، احساسات و عقاید بوده و هست، به طوری که می توان به زبان رنگ ها صحبت کرد. انتخاب رنگ توسط کودک به طور نسبی می تواند اطلاعات صحیحی در زمینه رفتارهای خانوادگی و نوع عملکرد خانواده ها در منزل بدهد. به عنوان نمونه کودکانی که بیشتر از رنگ های تیره در نقاشی های خود استفاده می کنند، معمولا در خانه از آرامش کافی برخوردار نیستند و غالبا پس از بررسی، از مشاجرات پدر و مادر یا بداخلاقی والدین گله می کنند. کودکان سالم که در مراحل رشد طبیعی به سر می برند، طبعا گرایش به انتخاب رنگ های گرم (قرمز) دارند. این رنگ نشان از نوعی وابستگی، علاقه، تحرک و تمایل به زندگی است؛ به طور کلی می توان گفت سرخوردگی های کودک که ناشی از تربیت سوء والدین است مستقیما در انتخاب رنگ های او در نقاشی هایش تاثیر دارد.

 

خطوط نیز در نقاشی کودکان بدون وابستگی به محتوا دارای بار شدید بیانی و قدرت وجودی خاصی است. خط می تواند به اشکال مختلف مانند ضخیم، نازک، خط نقطه، خط مداوم، عمودی، افقی، زاویه دار، مارپیچ و… ظاهر شود. خط ها به تنهایی توانایی آن را دارد که حالت های روانی متفاوت مانند غم، شادی، عصبانیت و اطمینان به خود را نشان دهد. کودک در زمان راحتی و شادی خطوطی بازتر و بلندتر را نقاشی می کند و ضعف عصبی با فشردگی و کوتاهی خطوط، پرخاشگری یا قطعه قطعه و متغیر کردن و بهم پیچیدن خطوط و احساسات با خطوط نازک و حرکات ملایم در آنها نشان داده می شود، اما انتخاب فضا توسط کودک در نقاشی هایش نیز سخن هایی دارد. به طور کلی کودکانی که نقاشی شان را با هماهنگی و تناسب لازم روی کاغذ ترسیم می کنند، کودکانی آرام هستند. کودکان کمرو نقاشی خود را در گوشه کاغذ می کشند و نقاشی کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود، نشانگر غم، اندوه، گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است.

 

نقاشی در فضاهای انتخابی کوچک نشان از حالت های افسردگی و اضطراب است و استفاده از حاشیه کاغذ برای ترسیم نقاشی به معنای «نیاز مبرم به کمک دیگران» است. وابستگی به مادر از طریق کشیدن نقاشی ها در حاشیه کاغذ از بالا به پایین تشخیص داده می شود. موجی بودن خطوط و بزرگ تر کردن نقطه ها و تبدیل دوایر کوچک در کودکان دارای اضطراب دیده می شود.