27

بسیاری از افراد نسبت به بیماری های روانی و خطرات آن آگاهی کامل ندارند ، به همین علت است که تا حاد نشدن این موضوع ، به فکر درمان آن نیستند. برخی دیگر نیز سعی می کنند از این موضوع فرار کنند. اما سهل انگاری در بیماری روانی می تواند پیامد های زیادی به همراه داشته باشد.مردم معمولا قبل از آن که یکی از دوستان یا افراد خانواده شان دچار بیماری حاد و شدید روانی نشود، اطلاع کافی درباره بیماری های روانی ندارند.

برخی افراد خود نیز گرفتار درجاتی از بیماری های متفاوت روانی هستند، اما همچنان خود را فردی سالم می پندارند و به دلایلی متعدد چون لکه دار شدن حیثیت خود یا شهرت خانوادگی، اختلال شخصیتی، ضعف آگاهی یا نداشتن اراده کافی و… از پذیرش ابتلا به بیماری روانی سرباز زده، بویژه از درمان خود رویگردان می شوند یا به آن اهمیتی بایسته و شایسته نمی دهند!

واقعیت این است که بیماران روانی همانند بیماران جسمی هستند. بیماری ها نیز تا حدودی شبیه به هم است با این تفاوت که در بیماری جسمی خطر سرایت به دیگران وجود دارد و نزدیکان بیمار هیچ گاه دست روی دست نمی گذارند تا شاهد تحلیل او و افزایش بیماری و رنج عزیزشان یا سرایت بیماری به اطرافیان شوند؛ بیمار نیز اغلب براحتی مریضی خود را می پذیرد و تن به درمان می دهد، اما در بیماری روانی اگرچه خطر سرایت و مسری بودن مریضی در کار نیست خطرات رفتاری ناشی از بیماری روانی، بیمار و اطرافیان او را دربرمی گیرد، آنها را مدام در چاهی عمیق تر فرو می برد و هر دو طرف مریض و اطرافیان را آزرده خاطر و رنجیده تر می سازد؛ با این حال، هم خود و هم نزدیکان بیمار به بهانه​های گوناگون دست روی دست می گذارند و از درمان خودداری می کنند!

در مبحث حفظ سلامت خانواده، کسب و افزایش اطلاع و آگاهی در این زمینه اهمیت ویژه ای دارد و هم خانواده و هم فرد بیمار نیاز به راهنمایی دیگران و کمک به یکدیگر دارند.

همان طور که اگر یکی از اعضای خانواده مبتلا به بیماری جسمی ساده ای چون سرماخوردگی شود، دیگر اعضاء به تیمار و مراقبت از او روی می آورند.

عجیب است که ​وقتی صحبت از بیماری های روانی می شود، ​توازن و علایق این قدر متفاوت می شود​ مثلا هنگامی مردی به عنوان شوهر یا پدر​ روزبه روز عصبانی تر می شود و آرامش را از اعضای خانواده می گیرد، زنی در قالب همسر یا مادر که مدام تندخویی می کند و در آسایش شوهر یا فرزندان خلل ایجاد می کند، فرزندی که هر روز بیش از پیش سرکش تر می شود و… نه تنها زندگی، کار، پیشرفت و سلامت خود و خانواده را روزبه روز تحلیل و از بین می برند، بلکه باعث شکل گیری و گسترش اثرات سوء رفتاری دیگر می شوند و راهی آسان و قابل درمان و کم هزینه تر را برای بهبود بیماری در پیش نمی گیرند و به جای آن به راه های دشوار و دادخواهانه و پرهزینه تر برای پایان دادن به زندگی مشترک یا علائق و عواطف و… روی می آورند.

بیماری های روانی تهدیدکننده فرد و خانواده، به دلایل متعددی پدید می آیند. ممکن است یک ضربه مغزی یا بر هم خوردن تعادل مواد شیمیایی، از بین رفتن بخشی از سلول ها یا اعصاب مغز یا علل محیطی و زیستی سبب وقوع آنها شود ولی به هر طریق، اولین قدم برای تغییر و حفظ سلامت خانواده و جامعه، تغییر برداشت افراد و جامعه در این زمینه و اصلاح شناخت و دانش آنها از بیماری های روانی است.

افراد خانواده باید بپذیرند این گونه بیماری ها همانند نارسایی های کلیوی، گرفتگی های قلبی، ابتلا به دیابت یا سرماخوردگی و… قابل درمان اند و وقوع یا ابتلا به آن عموما تقصیر کسی نیست و با مراجعه به متخصصان حاذق می توان از شرّشان راحت شد.

همان طور که گرفتگی بینی ممکن است نشانه ابتلا به زکام یا سرفه، نشانه ابتلا به بیماری سرماخوردگی باشد و فرد را در صورت بی توجهی چند روزی از پا بیندازد و به دیگران سرایت کند، رفتار پرخاشگرانه، انحراف جنسی، شک و بدبینی، عصبانیت های به اصطلاح غیرقابل کنترل، کودک آزاری، از کوره دررفتن های بی دلیل و در شکل های پیشرفته تر، افسردگی، اسکیزوفرنی، یافتن شخصیتی دوقطبی و… هم نشانه ابتلا به بیماری بوده، به روان و فعالیت افراد در صورت بی توجهی بیشتر آسیب می زند و بر روحیه دیگران اثرات سوء می گذارد.

به عبارت کوتاه تر اعضای خانواده باید بپذیرند برای درمان نواقص روانی فرد بیمار​ باید اقدام کنند نه تحمل. در غیر این صورت آنچه کانون گرم خانواده نامیده می شود بسرعت به سرد و از هم فروپاشیده ای بدل خواهد شد که سرانجامش فنا شدن سال هایی از عمر برای یکایک اعضای آن خواهد بود.