2

زندگی زناشویی ، آغاز مسیر پر فراز و نشیب است ، در این مسیر اتفاقاتی رخ می دهد که شاید بر خلاف میل شما باشد ، این اتفاقات می تواند زندگی شما را از حالت خوب و شاد به سمت زندگی یکنواخت بی روح ببرد. یکی از این مسائل بروز بیماری های روحی است.

اگر نمی خواهید زندگی و رابطه زناشویی تان تحت تاثیر این موضوعات قرار بگیرد باید با آنها مبارزه کنید. بیماری افسردگی همسرتان یکی ازآن مواردی است که ممکن است زندگی تان را از هم بپاشد و شادی و نشاط را تا مدت ها از شما و فرزندانتان بگیرد.

افسردگی بیماری ای نیست که در طول یک هفته تا دو هفته دوران نقاهتش به پایان برسد. این یک بیماری جدی است که نیاز به کمک و حمایت اطرافیان دارد و اگر درمان نشود زندگی زناشویی را بیمار می کند. افسردگی رابطه زناشویی را از لذت و شادی خالی می کند و ترس، بدبینی، انزوا و خشونت ایجاد می کند.

همسرتان افسردگی را انتخاب نکرده او تصمیم نگرفته که افسرده باشد. افسردگی یک بیماری جسمی است مثل دیابت، بیماری قلبی و آرتروز. همسرتان نمی تواند همیشه با این بیماری زندگی کند همانطور که نمی تواند یک شبه آنرا درمان کند.

علت افسردگی:

این بیماری ناشی از تغییرات شیمیایی در مغز است که در تفکر، احساسات، انگیزه ها و میزان فعالیت انسان تاثیر می گذارد. همه انسان ها مستعد افسردگی هستند. آنچه باعث این تغییرات می شوند عوامل بیرونی ای مثل اضطراب، مشکلات مالی، از دست دادن موقعیت های خاص و مهم در زندگی شخصی، تولد فرزند، پدر یا مادرشدن، آزار و اذیت هایی از سوی دیگران و بسیاری از عوامل دیگر هستند.

ازدواج علت افسردگی:

گاهی ازدواج می تواند دلیل افسردگی باشد. تغییر سبک زندگی، بعضی از زنان و مردان را افسرده می کند. اگر شما ازدواج موفقی نداشته باشید، شاد نباشید، اختلاف نظر و یا مشکلات فرهنگی و فکری داشته باشید ممکن است همسرتان در این زندگی افسرده شود. البته شاید همسرتان برای افسردگی پیش زمینه های دیگری مثل مشکلات شخصی در کار و خانواده داشته باشد که علت افسردگی اش باشند.

اگر احساس می کنید همسرتان افسرده است در گام اول باید به سرنخ ها توجه کنید و کمکش کنید تا علت، راه حل و درمانش را پیدا کند. این گام ها می توانند مفید باشند.

تغییرات کوچک را جدی بگیرید:

افسردگی ذره ذره ایجاد می شود و در بیشتر مواقع نامحسوس است. ممکن است همسر شما با اینکه از به دنیا آمدن کودکتان خوشحال است اما بی آنکه به زبان بیاورد افسرده، خسته و پریشان شود. شاید خود همسرتان هم نداند که افسرده است و یا تغییرات روحی اش را جدی نگیرد. ممکن است از شما کمک نخواهد و خودش به تنهایی به دنبال راه حل باشد.

اگر به تازگی متوجه شده اید که همسرتان مثل همیشه نیست، بیش از حد خسته است و یا با احساساتش درگیر است از خودتان بپرسید «ممکنه افسرده باشه؟» افسردگی می تواند باعث پرخوری شود و یا او را بیش از حد فعال کند، ممکن است او را به سمت کارهای پرخطر بکشاند و تمایل به مصرف سیگار و موادمخدر دیگر ایجاد کند.

منتظر نباشید که همسرتان بگوید «من افسرده ام، بیا به داد من برس» و آنقدر دیر به دنبال درمانش نروید که او به فکر مرگ و خودکشی باشد یا موادمخدر مصرف کند. البته همه آدم های افسرده معتاد نمی شوند و یا خودکشی نمی کنند اما افسردگی عوارض جدی ای دارد و پیش از آنکه به یک بیماری مزمن تبدیل شود باید ریشه کن شود.

درمان را شروع کنید:

اگر می بینید همسرتان افسرده است نباید آن را صراحتاً بیان کنید و بگویید «تو افسرده ای عزیزم»، «بهتره از یکی کمک بگیری» به جای این کار به دنبال درمان باشید. به همسرتان نزدیک شوید و نشان بدهید که وضعیتش را درک می کنید: «می دونم خسته ای و انگیزه هاتو از دست دادی. تو باید کاری کنی که حالت بهتر بشه. بیا بریم با مشاور حرف بزنیم. شاید بفهمیم باید چطوری از این حالت خارج بشی. میخوای از مشاور خانواده وقت بگیرم؟ چه روزی بهتره؟»

با کمک هم علت را پیدا کنید:

افسردگی دلایل زیادی دارد. بیماری های قلبی، دیابت، لوپوس، عفونت های ویروسی، و درد های مزمن می توانند محرک های افسردگی باشند و یا از عوارض برخی از قرص های ضدبارداری و داروهای درمان آکنه، تبخال، فشار خون بالا، کلسترول بالا، و سرطان باشد. یک پزشک عمومی و یا پزشک خانواده می تواند علت افسردگی را تشخیص بدهد.

درمان را شروع کنید:

این بیماری می تواند به راحتی درمان شود بدون اینکه عوارضش باقی بماند. مصرف داروهای ضدافسردگی یا مشاوره و در بیشتر مواقع استفاده همزمان دارو مشاوره می توانند افسردگی را درمان کنند. البته درمان کامل و بازگشت به یک زندگی شاد و سالم نیاز به زمان و صبوری دارد. ممکن است در هنگام مصرف یک داروی افسردگی، بیماری شدیدتر شود و یا نیاز باشد از راهکارهای درمانی مختلفی برای درمان استفاده کرد. شاید نیاز باشد که همسرتان برای مدتی تحت نظر باشد اما این صبر و تحمل ارزشش را دارد.

یک مشاور خوب پیدا کنید:

در چنین موقعیتی هردوی شما نیاز به مشاوره و راهنمایی دارید. ممکن است فرزندانتان هم به این مشاوره نیاز داشته باشند زیرا بیماری همسرتان می تواند متاثر از رفتار و عملکرد شما در زندگی زناشویی باشد و یا ممکن است در فرزندانتان تاثیر بگذارد. یک مشاور و روان درمانگر خوب پیدا کنید. انتخاب مشاوری که بتوانید مشکلاتتان را با او درمیان بگذارید بسیار مهم است. گاهی لازم است که فقط یکی از شما با مشاور گفت وگو کند و در مواقع دیگر ممکن است نیاز به مشاوره گروهی باشد.

اطلاعات تان را بالا ببرید:

درباره بیماری افسردگی بیشتر بدانید. کتاب بخوانید، از پزشکتان بپرسید، از سایت های روانشناسی استفاده کنید و مقالات مختلف را مطالعه کنید. هرچقدر بیشتر بدانید، بهتر عمل می کنید.

نسبت به بازگشت دوباره بیماری هشیار باشید:

اگر همسرتان افسردگی شدیدی دارد ممکن است بعد از یک دوره درمان و سلامت ظاهری دوباره دچار بیماری شود. کامل شدن دوره درمان بسیار مهم است. پزشک همسرتان معمولا داروها را حتی بعد از درمان افسردگی ادامه می دهد تا احتمال بازگشت دوباره بیماری را کاهش بدهد. از همسرتان بخواهید طول درمان را کامل کند و تحت نظر پزشک باشد. هردوی شما باید نسبت به علایمی که نشانه های شروع دوباره افسردگی هستند هشیار باشید.

مراقب خودتان باشید:

همراهی با کسی که افسرده است چندان ساده نیست. شما ممکن است احساس تنهایی کنید. فشار زیادی را تحمل کنید، حساس شوید، از رفتارهای همسرتان رنجیده شوید و یا آنقدر کارهای او به نظرتان غیرعادی بیاید که شوکه شوید و از دیدن این وضعیت در زندگی زناشویی تان کلافه و ناامید شود. همسرتان نمی تواند به وظایفش عمل کند. ممکن است فرزندانتان را ناراحت کند و شما را نیز از کار و زندگی بیندازد. اما چاره ای نیست. برای تقویت روحیه خودتان به روزهای خوشی که داشتید فکر کنید. عشق و علاقه ای که به همسرتان و زندگی دارید می تواند به شما انگیزه بدهد تا برای کمک به همسرتان باز هم تلاش کنید. اگر شما بخواهید می توانید او را به زندگی عادی برگردانید. شاید مدتی طول بکشد اما این بیماری نسبت به بیماری های پرخطر دیگر بهتر است. درمان های این بیماری در دسترس هستند و شما می توانید با کمک مشاور از این وضعیت خارج شوید. برای اینکه سرپا بمانید و بتوانید به همسرتان کمک کنید این نکات را رعایت کنید:

بپذیرید که شما نمی توانید افسردگی همسرتان را به تنهایی از بین ببرید اما او به عشق، توجه و حمایت شما نیاز دارد. این توجه ویژه به همسرتان کمک می کند تا برای بهبودش قدم بردارد اما باعث درمان نمی شوند. همانطور که علاقه و توجه برای درمان فشارخون بالا و یا بیماری قند و آرتروز کافی نیستند برای افسردگی هم نقش درمانگری ندارند. از همسرتان توقع نداشته باشید چون شما به او محبت و مهربانی نشان می دهید افسردگی اش از بین برود و یا چون علاقه و توجه شما حالش را خوب نمی کند ازآن دست برندارید. توجه و محبت شما به همسرتان کمک می کند تا علاقه تان را نسبت به خودش درک کند و تلاش کند تا هرچه زودتر از این بیماری نجات پیدا کند.

اگر همسرتان بخاطر افسردگی نمی تواند به وظایفش عمل کند و مسئولیت هایش روی دوش شماست از کسی کمک بگیرید تا به شما کمک کند. مثلا اگر مادر خانواده افسرده است و نمی تواند به کارهای خانه برسد و شما مسئولیت پخت وپز و رسیدگی به فرزندانتان را هم باید به عهده بگیرید از کسی برای کمک به امور خانه کمک بگیرید. می توانید از دوستی بخواهید تا گاهی به خانه شما سر بزند و یا می توانید کارگر ساعتی استخدام کنید. چاره ای نیست. اگر همسر شما دچار افسردگی حادی شده باشد شما نمی توانید با دعوا و درگیری او را وادار به انجام کارهای خانه بکنید و یا خانه و خانواده را به حال خودش رها کنید.

بر افکار و احساسات خودتان تسلط داشته باشید. هجوم احساسات منفی ای که بیماری همسرتان در شما ایجاد می کند، مسئولیت های فراوانی که به شما تحمیل می شود و فضای سرد و بی روحی که در خانه ایحاد می شود ممکن است شما را تحت تاثیر قرار بدهد. بیماری همسرتان شما را عصبی، پریشان و مایوس می کند. فشاری که بر شما تحمیل می شود ممکن است آنقدر زیاد شود که تصمیم بگیرید از همسرتان جدا شوید و او را برای همیشه ترک کنید. شما باید به ارزش های یک زندگی مشترک فکر کنید. شاید لازم باشد که هر روز به این مفاهیم فکر کنید تا توان مقابله با احساسات منفی تان را به دست بیاورید. مسلما رابطه شما و همسرتان ارزش این مقابله را دارد.

شاید در این میان روابط شما و همسرتان بسیار بد شود مثلا حرفهایی زده شود که شما را از زندگی با او ناامید کند. بسیاری از رفتارهای همسرتان در این دوران غیرطبیعی هستند اما ممکن است در احساسات شما نسبت به خودش تاثیرات بدی بگذارد. پیش از اینکه بخواهید رابطه خراب تان را درست کنید به فکر تمام کردن درمان همسرتان باشید. تا زمانی که او بیمار است نمی توانید امیدی به بهبود رابطه داشته باشید. همسرتان را به تلاش وادار کنید. او نمی خواهد مسئولیت هایش را بپذیرد؟ مجبورش کنید. تشویقش کنید تا هر روز صبح ورزش کند و بعد کمی به کارهایش برسد. از خانه بیرون برود، به درس بچه ها برسد و به قرارهای کاریش برسد. اگر واقعا برایش مشکل است تا کارهایش را خودش انجام بدهد دستش را برای کمک بگیرید. به جای اینکه بگویید «نتونستی ظرفها رو بشوری یا لااقل به فلانی زنگ می زدی.» بگویید: «بیا باهم ظرف بشوریم. بیا تلفن بزنیم به فلانی و قراره امشب رو یادآوری کنیم. بریم ببینیم بچه ها درس خوندن یا نه». به نیازهای تان پاسخ بدهید. همسرتان افسرده است اما شما نیازهای روزمره خودتان را دارید. نیاز به پول دارید. نیاز به آرامش در خانه دارید. خانه تمیز می خواهید و یک غذای گرم. شما شادی و نشاط در جمع خانواده را می خواهید. روابط احتماعی، رفت وآمد با فامیل، مهمانی رفتن و خرید لوازم زندگی جز نیازهای روزمره شما هستند. در قدم اول سعی کنید همسرتان را به این کارها ترغیب کنید اما اگر احساس می کنید او به نیازهایتان پاسخ نمی دهد و یا نمی خواهد همراهی تان کند خودتان را از آنها محروم نکنید. البته این کار به این معنی نیست که فقط دنبال لذت های زندگی خودتان باشید. اولین وظیفه شما در چنین موقعیتی درمان همسرتان است. اما اگر می بینید افسردگی همسرتان به شما هم سرایت کرده است با برآورده کردن نیازهایتان جلوی افسردگی را بگیرید.

 

 

افسردگی را از همسرتان جدا ببینید

افسردگی مثل هر بیماری دیگری سر زده سراغ زندگی شما آمده است و اثرات تخریبی آن در زندگی شما و همسرتان و روابط مشترکتان بسیار زیاد است. اگر چنین نگاهی درباره این بیماری داشته باشید به همسرتان حق می دهید تا واکنش هایی غیرعادی داشته باشد و می توانید بدون احساس گناه و شرمندگی با یکدیگر گفت وگو کنید. افسردگی را از همسرتان جدا ببینید. این فقط یک عارضه است که به او تحمیل شده است و باعث تغییر رفتار و منش او شده است. حالت های روحی همسرتان در این دوران واقعیت وجودی او نیست. به روزهایی فکر کنید که همسرتان افسردگی نداشت و معیار قضاوت هایتان را همان قرار بدهید.

شاید احساس می کنید این بیماری نتیجه عملکرد شما در زندگی است. اگر این چنین است احساس گناه و شرمندگی شما نمی تواند کارساز باشد. به جای این کار رفتار و سبک زندگی تان را تغییر بدهید و منتظر بمانید تا نتیجه این تغییرات را در بهبود و سلامت همسرتان ببینید. شاید لازم باشد شما خودتان هم برای اصلاح بعضی از رفتارهایتان با یک مشاور و یا رفتار درمانگر گفت وگو کنید و روش های درمانی آنها را استفاده کنید. پذیرش این مسئله که افسردگی زندگی زناشویی شما را مختل کرده است کار راحتی نیست. اما اگر با این موقعیت مقطعی کنار بیایید می تواند برای از بین بردن آن کارساز باشد. از یک دوست کمک بگیرید کسی که بتوانید به او اعتماد کنید. اگر او سابقه افسردگی داشته باشد موقعیت شما را بهتر درک می کند و بهتر کمک تان می کند.