طلاق عاطفی چه عوارضی برای زندگی مشترک در بر دارد خانواده هایی که با این مشکل مواجه هستند زندگی زناشویی دچار چه تغییراتی خواهد شد دلایل عمده طلاق عاطفی کدامند ؟روش های مقابله با این معضل در زندگی های مشترک چگونه است ؟

این نوع از جدایی در سال های ابتدایی ازدواج و با به دنیا آمدن فرزندان و سرگرم شدن والدین به امور کودکان و مشکلات آنان بیشتر اتفاق می افتد، اما دور از ذهن نخواهد بود، حتی اگر بعد از ازدواج فرزندان و در سنین پیری زوجین هم این مشکل بروز کند که اصطلاحا به آن سندروم آشیانه خالی هم گفته می شود.

بی شک بسیاری از ما این ضرب المثل را شنیده ایم که با لباس سفید به خانه شوهر می روی و با کفن آنجا را ترک می کنی. اکنون، اما روح خانواده دوستی و این گونه جملات، مدتی است لای کتاب های قانون خاک می خورد و چه بسیار زوج هایی که عطای زندگی زناشویی را به لقای آن می بخشند و از یکدیگر جدا می شوند‌. اما کم نیستند زن وشوهرانی که به دلایل مختلف ترجیح می دهند اسمی از طلاق در صفحه شناسنامه‌شان ثبت نشود؛ درعوض گرفتار نوع دیگری از جدایی به نام جدایی عاطفی می شوند که شاید به جرئت بتوان گفت تاثیرات مخرب آن،کم از طلاق قانونی نیست.این نوع از جدایی در سال های ابتدایی ازدواج و با به دنیا آمدن فرزندان و سرگرم شدن والدین به امور کودکان و مشکلات آنان بیشتر اتفاق می افتد، اما دور از ذهن نخواهد بود، حتی اگر بعد از ازدواج فرزندان و در سنین پیری زوجین هم این مشکل بروز کند که اصطلاحا به آن سندروم آشیانه خالی هم گفته می شود.

طلاق عاطفی چیست؟
به روابط برخی از زوجین که اسما زن وشوهر محسوب می شوند، اما رسما از یکدیگر جدا هستند و چه به لحاظ گفتاری و چه روابط زناشویی، نسبت به یکدیگر بی میل وعلاقه باشند،طلاق عاطفی اطلاق می شود.
این نوع طلاق می تواند مقدمه ای برای طلاق قانونی باشد یا تا پایان عمر به همین صورت ادامه یابد.
خاتمه دادن به یک زندگی زناشویی،کار چندان ساده ای نیست و هرفردی ناگزیر از گذراندن مراحلی برای رسیدن به طلاق قانونی است؛معمولا این مراحل به صورت پنج گانه و طی یک فرآیند یک تا سه سال اتفاق می افتد.
چگونه؟
مرحله اول: این مرحله با سرزنش کردن آغاز می شود؛ فردِ خواهان جدایی، تمرکز خود را بر روی اعمال و رفتار طرف مقابل گذاشته و او را در تمام اتفاقات گذشته، حال وآینده مقصر می داند.

مرحله دوم: سوگواری؛ فرد شروع کننده یا خواهان جدایی، دچار افسردگی و در خود فرورفتگی شده و در انجام دادن امور خانه و خانواده، دچار سستی وکم کاری می شود.

مرحله سوم: خشم؛ مرد نسبت به تمام زن‌ها و زن نسبت به تمام مردها،حس خشم وگاهی تنفر دارد. در این مرحله زن و مرد با تمام قوا سعی در آزار و اذیت یکدیگر دارند.

مرحله چهارم: تنهایی؛ طوری زندگی خود را چیدمان می کنند که گویی در هیچ زمینه‌ای نیاز به یکدیگر ندارند.
مرحله پنجم: بازگشت به زندگی؛چنانچه فرد خواهان باشد که به مرحله چهارم برسد،تصمیم برای طلاق قانونی قطعی شده و این شروع نوع جدیدی از زندگی خواهد بود.
سوالی که اکنون مطرح می شود، این است که آیا حفظ زندگی در هر شرایطی بهتر از طلاق قانونی است؟
پاسخ به این سوال کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما گوشزد کردن این نکته می‌تواند مثبت باشد؛ در طلاق عاطفی هم فشار زیادی به لحاظ عاطفی یا نیازهای جنسی بر زوجین وارد می شود که می تواند موجب افسردگی، اضطراب، پریشانی ویا خیانت به همسر شود.

دلایل طلاق عاطفی چیست؟
اگر از ازدواج اجباری که مسلما یکی از بزرگ ترین دلایل طلاق عاطفی است، بگذریم؛نبود آگاهی کافی از یکدیگر پیش از ازدواج
آماده نبودن افراد برای پذیرفتن مسئولیت‌های زناشویی و به اصطلاح نرسیدن آنان به سن بلوغ فکری

آشنا نبودن به دنیای مردانه و زنانه

عدم رضایت از روابط جنسی ، انزال زودرس ، یک دندگی در انجام رابطه و….

برآورده نشدن انتظارات پیش از ازدواج

نداشتن وقت کافی برای همسر به دلایل مختلف کاری، شغلی یا بی علاقگی

دیر آمدن به منزل و سپری نکردن اوقات فراغت با او

که همه اینها تنها گوشه ای از دلایل سردی روابط زوجین است.

با همه این احوال؛ دلایل اصلی ماندن زوج ها درکنار یکدیگر و ادامه فرآیند زندگیِ با هم، اما بدون هم چیست ؟
۱ – طلاق در جامعه ما همچنان مذموم است، لذا بیشتر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتد.
۲ – زن ومرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند؛ به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی وپشتیبان عاطفی داشته باشند وچون زن بر خلاف مرد انتخاب شونده است، نه انتخاب کننده، درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند.
۳ – طرد شدن وگاهی مورد بی حرمتی قرار گرفتن شخص مطلقه به خصوص زنان در جامعه
۴ – سرنوشت فرزندان و بی سر وسامان شدن آنان
۵ – دور شدن از فرزندان به سبب قوانین کشوری
۶ – مشکلات مالی و نداشتن محل مناسب برای سکونت به ویژه برای زوجه

چه کنیم به طلاق عاطفی نرسیم؟
یادمان باشد همه چیز نسبی است؛ نباید از مرد یا زن زندگی خود خواستار تمام وکمال بودن داشته باشیم؛ فراموش نکنیم اگر هر مرد یا هر زن دیگری را هم انتخاب می‌کردیم، دور از عیب وخالی از اشکال نبود.پس تلاش برای تغییر دادن یکدیگر را کنار بگذاریم ، انسان ها را نمی توان تغییر داد، مگر در موارد محدود.
اولویت های خود را برای حفظ بنیان خانواده جابه جا کنیم
در دعواهای پیش آمده، دنبال مقصر تکی نگردیم؛ یادمان باشد در یک مشاجره هر دوطرف مقصرند.
واقعگرا و انعطاف پذیر باشیم؛تا زمانی که مشکلات کوچک هستند، به روانشناس مراجعه کرده و با اومشورت کنیم.

روزنامه نسل فردا