6_0_56

بنابراین اگر هدف شما  از انگیزه افزایش حقوقتان است، اگر هدف شما یافتن شیوه موفقیت  است، اگر با بچه هایتان میانه خوبی  ندارید، اگر ارتباط زناشویی شما در وضعیت نامناسبی قرار دارد و حتی اگر انگیزه شما، بهبود روابط خانوادگی باشد، این مجموعه مقالات، می تواند شما را برای رسیدن به هدفتان یاری کند. من، زیگ زیگلار، در سفر به سوی موفقیت، همراه شما خواهم بود.

موفقیت چیست؟

پاسخ این پرسش بستگی به فردی دارد که به آن پاسخ می دهد به تعداد افراد روی کره زمین، برای موفقیت تعریف وجود دارد.

موفقیت با هر جنبه ای از زندگی شما در ارتباط است؛ روابط شما با دیگران، توانایی تان برای ایجاد ارتباط در دنیای کاری، تندرستی که باید در حفظ آن بکوشید و خوشحالی که باید از آن لذت ببرید.

حرف های مرا اشتباه تفسیر نکنید؛ موفقیت درجه ای از رفاه مالی را نیز دربر می گیرد (پول مهمترین چیز در زندگی نیست اما از لحاظ منطقی اهمیت دارد). من صادقانه اعتراف می کنم چیزهایی را که پول برای من فراهم می کند، دوست دارم؛ خانه، اتومبیل، لباس، تعطیلات و غیره. لازم نیست ثروتمندترین آدم دنیا باشم، اما به همان نسبت، فقیر هم نباید باشم. من دورانی را سپری کرده ام و روزهایی را به خاطر می آورم که در آن، پرداخت اجاره خانه ام به تعویق می افتاد و اتومبیل هم نداشتم، چون نمی توانستم پول آن را بپردازم.

از طرفی علاوه بر رفاه مالی که به آن اشاره کردم، موفقیت برای من به معنای موفقت در خانه، موفقیت در حرفه و در ارتباط با دوستان و همکارانم نیز هست؛ همچنین من آرامش فکری را نیز موفقیتی بزرگ می دانم. حال این پرسش به وجود می آید که برای رسیدن به موفقیت، چه کاری باید انجام دهید؟

فرمولی برای موفقیت

من در طول این سال ها، فرمولی به دست آورده ام که به من کمک می کندن به هر آنچه که از نظر من موفقیت است، برسم. در این سری از مقالات، به بخش های مختلف این فرمول اشاره می کنم که با نگرش ذهنیِ صحیح شروع می شود و افزودن مهارت های مناسب، اندیشه صحیح، یافتن مسیر و ساختن پایه های شخصیت را دربر می گیرد.

توسعه نگرش فکریِ مناسب

اگر در طول مسیر خود به سوی نقطه اوج، نگرش «مناسب» به همراه داشته باشید، سفر شما به سوی موفقیت، جریانی توأم با آرامش خواهد داشت، عبارت «فکر می کنم که می توانم»، در هر زمانی عبارت «نمی توانم» را سرکوب می کند نگرش «می توانم انجام دهم» در زندگی، به شما کمک می کند در زمان مورد نظرتان، به اهداف خود دست یابید، روابط دوستانه ایجاد کنید و کاری دائم در این مسیر داشته باشید. از این رو همه از بودن در اطراف شخصی که یابنده راه حل هاست و به جای نگاه منفی به هر موردی، نگاهی مثبت دارد، لذت می برند.

افزودن مهارت های مناسب

نگرش شما نقشی بسیار مهم و تعیین کنده در میزان موفقیتتان دارد، زیرا می تواند به شما کمک کند کارهایی شگفت انگیز انجام دهید؛ اما بدون وجود مهارت های مناسب، شما فقط به آنچه که می توانید انجام دهید، محدود می شوید؛ آن هم بدون توجه به نگرش خود یک کارمند فروش با علاقه و مشتاق، با بهره گیری از یک نگارش صحیح می تواند در فروش محصولی خوب، به درجاتی از موفقیت برسد و حتی ممکن است به موفقیت چشمگیری نیز دست یابد اما این فرد بدون آموزش کامل در مورد محصول و شناخت افترادی که با آنها معامله می کند، نمی تواند نیروهای بالقوه خود را تشخیص دهد. فروشنده باید مهارت های مناسبی درباره برخورد با افراد داشته باشد و بتواند به تمام پرسش هایی که مشتریان بالقوه می پرسند، پاسخ دهد و بدون وجود این مهارت ها، درصد چشمگیری از فروش خود را از دست خواهد داد. حتی اگر فروشنده بداند که مشتریان بالقوه، برای خرید پول دارند و محصولات او نیز به خوبی نیاز خاص مشتریان را تامین می کند، باز هم ممکن است فروش را به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به پرسش های مشتریان از دست بدهد. سرانجام ناامیدی، درماندگی و نداشتن درآمد، منجر به این می شود که این دسته از فروشندگان، کار خود را رها کنند.

فلسفه صحیح

بخش سوم فرمول موفقیت، داشتن فلسفه «قانون طلایی» من است. من این قانون را به این صورت بیان می کنم: «شما می توانید در زندگی، هر آنچه را که می خواهید به دست آورید، اما باید به اندازه کافی به دیگران هم کمک کنید تا آنچه را که می خواهند به دست آورند».

زندگی مجموعه ای از فضاهای مجزا نیست؛ تمام جوانب زندگی از جمله جوانب شخصی، کاری و غیره، به طور مستقیم یا غیرمستقیم درهم بافته شده اند. زندگی جسمی، فکری و روحی شما به هم متصل استو تمام این جوانب می تواند بر جنبه های مالی زندگی شما نیز تاثیر بگذارد. هر کس صرفنظر از جایی که در آن زندگی می کندو کاری که انجام می دهد، می خواهد این هشت ویژگی را در زندگی خود داشته باشد: خوشحالی، سلامت، برخورداری از حداقل رفاه، امنیت، دوست خوب، آرامش فکری، روابط خانوادگی خوب و بالاخره، امید به زندگی.

در یکی از روزنامه ها موضوع جالبی درباره کارکنان یک شرکت منتشر شد. از کارفرمایان پرسیده بودند: «به نظر شما مهمترین درخواست کارکنان چیست؟» کارفرمایان پاسخ دادند: «به ترتیب، اول حقوق خوب، دوم، امنیت شغلی و سوم، فرصت دریافت ترفیع.» اما در همین شرکت، کارکنان حقوق را در اولویت هفتم، ترفیع را در اولویت دوازدهم و امنیت شغلی را در اولویت سیزدهم قرار داده بودند!

کارکنان در صحبت های خود گفتند که از نظر آنها کار جالب، در رتبه اول، ارزش قائل شدن برای کار آنها، در رتبه دوم و احساس سهیم بودن در کارها، در رتبه سوم قرار دارد. شما می توانید پاسخ کارکنان را با جمله «کارکنان می خواهند در شأن آنها یا دستِ کم، به عنوان یک همنوع با آنها برخورد شود»، ارزیابی کنید.

نتایج جدیدترین تحقیقات نیز نشان می دهد که 46 درصد از کارکنانی که داوطلبانه کار خود را رها می کنند، احساس می کنند کسی برای آنها ارزش قائل نیست. به علاوه، تحقیق مشاوری را خواندم که نشان می داد 93 درصد از کارکنان گفته اند وقتی آنها کار سختی را برای یک کارفرما به اتمام می رسانند، کارفرما هرگز درباره نحوه انجام کار آنها نظری نمی دهد؛ برای مثال نمی گوید: «کارتان خوب بود» یا «از تلاش شما متشکرم». این مساله بسیار جای تاسف دارد، زیرا ارزانترین و اثربخش ترین انگیزه در محل کار، تشویق ساده اما صمیمانه، برای تلاش بیشتر است. اگر کارفرما فضای جالبی به وجود آورد، تشکر خود راب رای کارهای انجام شده بیان کند و کارکنان احساس کنند که در کارها سهیم اند، به طور حتم کارکنانی شادتر، سالم تر و امین تر از قبل خواهد داشت. این فضا بر روابط کارکنان در محل کار و حتی در خانه تاثیر می گذارد و به آنها امید می دهد که آینده به مراتب بهتر از گذشته خواهد بود. اگر این موارد را در کنار هم قرار دهید، کارکنانی با بهره وری بیشتر خواهید داشت. از طرفی وقتی کارفرمایان به کارکنانی که بهره وری بیشتری دارند، پول بیشتری پرداخت کنند، کارکنان در رفاه بیشتری قرار خواهند گرفت.

یافتن مسیر

ممکن است که شما نگرش صحیح، مهارت های مناسب وفلسفه «قانون طلایی» را داشته باشید؛ اما بدون داشتن برنامه ریزی در زندگی، در نهایت، یک «کُلیّت سرگردان» خواهید بود اگر می خواهید از نگرش، توانایی، آموزش و فلسفه خود به طور تمام و کمال استعفاده کنید، باید مسیر برنامه ریزی شده ای داشته باشید.

هیچ کس بدون برنامه ریزی حتی غذا هم نمی پزد و یا به تعطیلات نمی رود؛ با وجود این، بیشتر افراد هرگز یاد نمی گیرند که چگونه برای کارهای زندگی خود برنامه ریزی کنند. در نتیجه، سال ها وقت خود را در کار یا حرفه هایی می گذرانند که با پیشنهاد شخص دیگری انتخاب کرده اند. شاید هم به این دلیل که دیگران آن را انجام می دادند، یا شاید کاری ساده و یا تنها کار موجود بوده و در واقع آنها «کار دیگری برای انجام دادن» نداشته اند آن را پذیرفته اند.

سهم شخصیت در موفقیت

شما می توانید یک میلیاردر باشید و افرادی که شما را می شناسند، از هر لحاظ شما را فرد موفقی بدانند دلیل آن ساده است؛ می توانید میلیاردر باشید، بدون اینکه شخصیتی داشته باشید. شخصیت، آخرین و پنجمین عامل فرمول موفقیت است و بدون شخصیت، بهترین نگرش ها، قوی ترین مهارت ها، دقیق ترین فلسفه ها و ارزشمندترین اهداف، هیچ معنایی ندارند. هیچ یک از چهار عامل قبلی فرمول موفقیت، به این اندازه مهم نیست. شیادان هم شاید بتوانند ثروت بسیاری جمع کنند و اموال فراوانی داشته باشند؛ اما هرگز به معنای واقعی، موفق نیستند

منبع-http://www.ravanagahi.ir