گرفتن انرژی مثبت و همچنین دادن انرژی مثبت، تاثیر شایانی بر زندگی همه دارد. اگر به انرژی این افکار مثبت توجه کنید، خواهید دید که چقدر می توانید موفق و پیروز باشید و بر مشکلات خود غلبه کنید. بیایید انرژی های مثبت خود را مهندسی کنیم.

حضور ما در جامعه هم چنین خصلتی دارد؛ ما هم موج می‌سازیم و هم در معرض امواجی قرار می‌گیریم که دیگران ایجاد کرده‌اند. اما آن موج‌ها در عالم روابط انسانی و اجتماعی خبرهایی است که ما در طول روز می‌شنویم، ما در معرض این خبرها قرار می‌گیریم. تماس با اخبار هم مثل تماس قند و نمک با آب است و همانطور که یک حبه قند یا بلورهای نمک به تدریج در آب حل می‌شوند، خبرها هم در ما حل می‌شوند. حال به این موضوع توجه کنید که ما روزانه در معرض خبرهای تلخ و منفی قرار می‌گیریم، از خبرهای ناخوشایند اجتماعی بگیرید تا خبر نقصان‌های اقتصادی، از جنجال‌های سیاسی بگیرید تا خبرهای نامطبوع از جهان و همه این خبرها مثل کامیون‌هایی که انرژی منفی بار زده‌اند، بار خود را روی روان ما تخلیه می‌کنند و به این ترتیب در پایان یک روز حس می‌کنیم حال ما خوب نیست.
اما اگر ما به صورت روزانه در معرض خبرهای مثبت اجتماعی قرار بگیریم، چه؟ آیا همان اتفاق بالا این بار به صورت معکوس برای ما روی نخواهد داد؟ یعنی وقتی روان و ذهن ما متأثر از خبرهای خوب درباره دستگیری‌ها از محرومان، همنوع‌خواهی، اخلاق‌مداری، کاسبی و تجارت منصفانه و نظایر‌ آن قرار بگیرد ما هم حاملان این رخدادهای خوشایند نخواهیم شد؟ بیان مثالی در این باره می‌تواند موضوع را بیشتر روشن کند. یکی، دو ماه پیش خبری در رسانه‌ها بازتاب داشت که انرژی اجتماعی خوبی را چه در فضای شبکه‌های اجتماعی و چه سایت‌ها و رسانه‌های مکتوب ایجاد کرد. ماجرا از این قرار بود که ۴۰۰ فروشگاه کفش در تبریز سرآغاز کمپینی با عنوان «با افتخار فقط کفش تبریز می‌فروشیم» بودند. آنها به رسانه‌ها گفته بودند که شعار و حرف و وعده درباره حمایت از تولید ملی زیاد شنیده‌اند و می‌دانند که اگر منتظر این شعارها بمانند به جایی نمی‌رسند اما خودشان آستین‌ها را بالا زده‌اند و برای مقابله با محصولات چینی و تایلندی به فکرشان رسیده که این کمپین را راه بیندازند.
موج‌های مثبت و منفی خبرها
اما چرا خبرهایی از این دست، حال ما را خوب می‌کند؟ به مثال ابتدای گزارش برگردیم، آنجا که سنگریزه‌ای به آب می‌افتد و موج‌ها یکی پس از دیگری ساخته و آرام آرام شعاع موج‌ها بیشتر می‌شود. در اینجا هم دقیقاً چنین اتفاقی روی می‌دهد. وقتی رسانه‌ها سراغ خبری چه خوشایند و چه ناخوشایند می‌روند در واقع شعاع موج تأثیر اجتماعی چه مثبت و چه منفی بیشتر می‌شود. در اینجا هم ما با خود می‌گوییم که این روزها واژه‌ای به نام فرهنگ‌سازی زیاد این گوشه و آن گوشه شنیده می‌شود اما کمتر اقدام و عمل صورت می‌گیرد. زیاد این سو و آن سو نام اقتصاد مقاومتی شنیده می‌شود و حتی همایش‌ها و سمینارهایی به این نام برگزار می‌شود اما اتفاقاً خروجی این همایش‌ها عموماً در تقابل با اقتصاد مقاومتی است. مثل این می‌ماند که هر روز آدم‌ها از صبح که بلند می‌شوند با هم مثل خوانندگان یک گروه کر، تکرار کنند اقتصاد مقاومتی، آیا آن اقتصادی که ما به دنبالش هستیم محقق خواهد شد؟ این همان شعاع موج‌های منفی خبرهای اجتماعی است که ذهن و روان ما را متأثر می‌کند و انرژی ما را می‌گیرد اما از آن سو وقتی می‌بینی کسانی در این جامعه خیرخواهانه و خودجوش و غیر‌دولتی به دنبال حمایت از تولید می‌روند و ایده‌شان را در جهت حفظ منافع مشترک عملی می‌کنند انرژی مثبتی را با تمام وجود در خود باز می‌یابی.
نگاه متفاوت یک جامعه‌شناس به خبرهای منفی
دکتر حبیب آقابخشی، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه نگاه متفاوتی به تأثیرات خبرهایی با انرژی منفی در جامعه دارد. او در این باره می‌گوید: نگاه کنید من به عنوان یک شهروند جامعه این حق را دارم که خبرها را بشنوم و متوجه باشم که در اطراف من چه می‌گذرد. در واقع شنیدن این خبرها در چینش زندگی من تأثیر دارد. درست است که مثلاً شنیدن خبرهای منفی می‌تواند پیامدهایی برای شهروندان داشته باشد و حتی از یک منظر التهاب‌آفرین باشد اما از آن طرف نوعی خودمراقبتی را ایجاد می‌کند که خود همین خودمراقبتی می‌تواند پایه‌ای برای جامعه شاد باشد.
فرض کنید که شما امروز این خبر را می‌شنوید که اگر در مترو یا اتوبوس کسی دستش زخم باشد، خون این زخم در تماس با دستگیره‌ها ممکن است شما را هم آلوده کند، شنیدن این خبر باعث می‌شود شاخک‌های مراقبتی شما تکان بخورد و بیشتر از خودتان مراقب باشید. مثلاً پلیس به شهروندان هشدار می‌دهد مراقب شگردهای جدید کلاهبرداری باشند. درست است که شنیدن این خبرها پیامدهایی دارد اما آن سوی قضیه را هم ببینید که این خبرها باعث هشیاری شما در برابر چالش‌های اجتماعی و افزایش خودمراقبتی به عنوان پایه‌های مهم شاد زیستن می‌شود چون جلوی بسیاری از حاشیه‌های بعدی را می‌گیرد. من می‌پذیرم که خبرهای رسانه‌ها تبعات منفی هم دارد اما از آن طرف می‌گویم این دنیای ماست و بهتر است که تصویر واقعی از ‌آن داشته باشیم و نمی‌توان با پوشاندن خبر جلوی آگاهی را گرفت به ویژه در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم.
چرا نباید از قطارهایی که به مقصد می‌رسند نوشت؟
از دکتر آقابخشی می‌پرسم یکی از اشکالات رسانه‌ها این است که می‌گویند ما رسالت و وظیفه‌ای درباره تولید خبرهای خوب نداریم، ما رسالتی درباره قطارهایی که به مقصد رسیده‌اند نداریم و خبر برای ما وقتی موضوعیت پیدا می‌کند که قطاری به مقصد نرسیده باشد. با این تعریف ما مجوزی می‌دهیم که فقط از سویه‌های تاریک وجود انسان و جامعه خبر بگیریم، در حالی که سویه‌های روشن وجود انسان و جامعه هم می‌تواند موضوع خبر باشد. این جامعه‌شناس می‌گوید: دیدگاهتان را قبول دارم و می‌پذیرم که این اتفاق افتاده است بنابراین افکار عمومی هم با این ذائقه پیش می‌روند و اتفاقات و رخدادهایی با انرژی مثبت را باور نمی‌کنند و به دیده تردید به آن نگاه می‌کنند. من مثالی از کلاس درسی خودم می‌زنم. امروز در کلاس درس به مناسبت بحثی دانشجویانم می‌گفتند استاد! امروز پزشکان کشور همه کاسبکار و بساز و بفروش و چه و چه شده‌اند. من به آنها می‌گفتم اگر این طور است و همه پزشکان ما بساز‌و‌بفروش و دلال و کاسبکار شده‌اند، پس چه کسانی این همه آلام بیماران را در کشور برطرف می‌کنند و تسکین می‌دهند؟ خب این قضاوت منصفانه نیست اما چون در خبر ما صرفاً از پزشکان متخلف می‌شنویم با تعمیم آنها به سایر پزشکان نتیجه‌گیری‌های سویه‌دار و یکطرفه می‌گیریم. مولانا تعبیر زیبایی در این باره دارد: «تو دل خود را چو دل پنداشتی / جست‌و‌جوی اهل دل بگذاشتی.» ما گاهی واقعاً دچار این بحران می‌شویم که تصور می‌کنیم نظر ما نظر آخر است و چشممان به سویه‌های بالاتر نمی‌رود و همین اتفاقاً عاملی در جهت تقویت ملال اجتماعی است چون بسیاری از توهم‌ها از همین جا زاده می‌شود.
انرژی مثبت اجتماعی، تسهیل‌کننده روابط اجتماعی
زهرا افکاری، روانشناس و عضو بنیاد ملی نخبگان می‌گوید: در دنیای واقعی که من و شما در آن زندگی می‌کنیم با توجه به عوارضی که زندگی صنعتی در بلعیدن احساسات، هیجان‌ها و سلامت روانی ما دارد توجه به شادمانی و خوش بین بودن باعث معنا دادن به زندگی ما می‌شود تا ما قدر زندگی کنونی خودمان را بیشتر و بهتر بدانیم، چون روان پاک و قدرت کلمات همچون شاه‌کلیدی می‌تواند دریچه‌های مثبت‌اندیشی را به روی انسان باز نماید، از این زاویه انرژی مثبت و نگاه مثبت‌اندیشانه به زندگی یکی از مؤلفه‌های تسهیل‌کننده روابط اجتماعی است. رویکرد مثبت‌نگر در روانشناسی مثبت در سال‌های اخیر اهمیت زیادی پیدا کرده است و بر اساس آن زندگی مطلوب فقط نداشتن بیماری روانی یا فیزیکی تلقی نمی‌شود و شاد بودن به معنی این نیست که افراد هیچ گونه استرس یا بیماری‌ای در زندگی نداشته باشند، بلکه به معنای این است که افراد قابلیت بالقوه خودشان و شرایط زندگی‌شان را بشناسند و بتوانند در جهت رشد و بهبود شرایط فعلی از آن ظرفیت‌ها استفاده کنند.
 
نکته‌ای که حائز اهمیت است اینکه ما چالش‌های اجتماعی را همانگونه که هستند، بپذیریم و سعی در انکار یا دور زدن آنها نداشته باشیم. واقعیت این است که همه ما در تلاطم‌های این دریای طوفانی – جامعه – قرار داریم و آرامش مطلق برای هیچ کس وجود ندارد اما چیزی که زندگی افراد را از یکدیگر متمایز می‌کند، نحوه برخورد و نگرش افراد در مواقعی است که با مشکل یا مسئله‌ای روبه‌رو می‌شوند، همین امر سبب می‌شود ما در برخوردهای اجتماعی‌مان فردی را موفق یا ناموفق بنامیم.
پذیرش و تاب‌آوری، کلیدی‌ترین پایه در انرژی اجتماعی
این روانشناس در پاسخ به این سؤال که اگر به دنبال جامعه‌ای با انرژی اجتماعی بالا و تولیدکننده خبرهای خوب می‌گردیم به چه ملزوماتی باید تکیه کنیم به سه مؤلفه مهم در این زمینه اشاره می‌کند: اول از همه عنصر «پذیرش» مهم‌ترین و کلیدی‌ترین پایه در این زمینه است. افرادی که می‌توانند زندگی خود را بپذیرند و فراز و نشیب‌ها را به عنوان واقعیتی در درون و بیرون خود هضم کنند، انرژی درونی و بیرونی بالایی برای خود و دیگران خواهند داشت، در حالی که ما اغلب مشاهده می‌کنیم زمانی که افراد با مشکلی مواجه می‌شوند با فرافکنی، زمین و زمان را مقصر به وجود آمدن مشکل خود می‌دانند و تنها درصد محدودی از افراد هستند که تاب آوری بالایی دارند و سعی در پذیرش واقعیت و بهبود وضعیت فعلی دارند. اگر مروری به زندگینامه افراد موفق در جهان داشته باشیم یا حتی نگاهی ریزبینانه به زندگی افرادی که برای ما الگو هستند بیندازیم متوجه می‌شویم تفاوت بزرگی که زندگی آنان با دیگران داشته در نحوه برخورد، رویت، بررسی و حل مسائل‌شان است، اینکه به راحتی تسلیم شرایط نمی‌شوند و توجه به معنای زندگی از پس تلاطم‌های گذرا برای آنها در درجه اول اهمیت قرار دارد.
جامعه شاد و قدرت فاصله گرفتن از افکار منفی
اما دومین مؤلفه از نگاه زهرا افکاری، یکی نشدن با افکار سمی و منفی است. ‌در واقع اگر می‌خواهیم در جامعه‌ای با انرژی بالای اجتماعی زندگی کنیم، آدم‌های این جامعه باید یاد بگیرند با افکار منفی خود یکی نشوند و خود را با اندیشه‌های مسموم یکی فرض نکنند.

افکاری در این باره می‌گوید: در بسیاری از موارد زمانی که افراد با شرایطی غیر از شرایط عادی زندگی روبه‌رو می‌شوند اولین و مهلک‌ترین کاری که می‌کنند این است که خیلی سریع دریچه ذهنشان را به روی افکار سمی و منفی باز کنند و همین امر سبب از دست دادن انعطاف‌پذیری آنان در نحوه برخورد صحیح با مشکلات می‌شود. برای مثال فردی را می‌بینید که به خاطر شرایط اقتصادی نمی‌تواند از عهده هزینه‌های زندگی‌اش برآید و وقتی شما از او سؤال می‌کنید که چرا تلاش نمی‌کنی؟ یا تلاش خود را جای دیگری نمی‌بری؟ یا به فکر گزینه‌های دیگر نیستی؟ در جواب با یک نوع سوء‌برداشت از تقدیرگرایی به شما می‌گوید: سرنوشت من همین است و من هرچقدر تلاش کنم در جا خواهم زد و آخرش زندگی‌ام همین خواهد بود و هرچه تقلا کنم دست و پا زدن در باتلاق خواهد بود و بیشتر فرو خواهم رفت تا اینکه پیش بروم. خب شما در چنین وضعیتی و با این چنین طرز نگرش‌هایی عملاً نمی‌توانید مانور زیادی روی انرژی بالای اجتماعی بدهید.

خبرهای منفی اجتماعی و تولید گرداب غم
اما سومین مؤلفه از دید این روانشناس در رسیدن به جامعه‌ای با انرژی اجتماعی مطلوب، نیفتادن در گرداب احساسات تنش آلود و استرس‌زا ناشی از خبرها و رخدادهای بیرونی است. او در این باره مثال می‌زند: فرض کنید شما به عنوان یک شهروند، شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کنید یا از تلویزیون یا سایت‌های خبری در جریان خبرهای حوادث بزرگ آتش‌سوزی، سیل، اختلاس یا نظایر‌ آن قرار می‌گیرید. خب این خبر و خبرهایی از این دست موجی از احساسات ناخوشایند و منفی را در ما ایجاد می‌کند که تا اندازه‌ای هم طبیعی است. اما اگر این خبرها اختلالی جدی در روند زندگی عادی من ایجاد کند و من نتوانم از این خبرهای منفی عبور کنم در آن صورت من در گرداب احساسات تنش‌زا و استرس‌آفرین خواهم افتاد و عبور از آنها به سادگی میسر و ممکن نخواهد بود. نکته حائز اهمیت این است که افراد در شناسایی اولویت‌ها و ارزش‌های مهم زندگی‌شان تلاش کنند و سعی در پایداری آنان نمایند، چون همین امر سبب بالارفتن اعتماد به نفس و پذیرش خودشان می‌شود و آنها به این باور می‌رسند که در نهایت خودشان هستند که سبب بهبود شرایط زندگی‌شان می‌شوند.
منبع: روزنامه جوان