زمانی که همسر یا یکی از کسانی را که دوستش دارید، درحال منفجرشدن از عصبانیت می بینید، اولین چیزی که به ذهنتان می رسد، این است که : ” او باید مهارتهای کنترل خشم را یاد بگیرد” . این خشم، میتواند ویرانگر باشد. به نظر می رسد اگر آنها می توانستند خشمشان را بهتر مدیریت و کنترل کنند، همه سالم تر و شادتر بودند. این در واقع، یک تفکر منطقی است ؛ اما درحقیقت درست نیست.

 مشکل مدیریت خشم

به جای یادگیری مدیریت خشم، راههای زیادی برای کمک به مشکل خشم در یک فرد، وجود دارد. این کاملا درست است که در درجه اول، افراد باید در روابط خود، سالم بمانند. پس کسی که با خشونت ( چه جسمی و چه زبانی) پاسخ می دهد، احتیاج به تغییر در رفتارش دارد. این افراد می توانند، نشانه های

سطوح بالای خشم را در خود ، شناسایی کرده ، در لحظاتی که آن را احساس میکنند و قبل از انفجار خشم، و درست وقتی که هنوز میتوانند آن را اداره کنند، به آن رسیدگی کنند. چنانچه از عصبانیت درحال در هم شکستن هستند، میتوانند تا عدد 10 بشمارند و یا سرشان را به چیز دیگری مشغول کنند،(حواسپرتی) تا زمانی که شدت آن کم شود. همه این روش ها میتوانند مفید باشند؛

اما این افراد هنوز با یک احساس دردناک ابراز نشده، روبرو هستند. بر عکس باور عمومی، با تخلیه خشم، هیچ چیز از سیستم شما خارج نمی شود. فقط آن را با شدت پایین تری احساس می کنید. رفتارهایی مثل، چنگ زدن به بالش، دست روی بوق ماشین گذاشتن یا فحاشی، اغلب مردم دیگر را عصبانی تر میکند. اگرچه که مردم ، گاهی میگویند که ” بعد از تخلیه، احساس بهتری دارند ” ولی در واقع، آنها فقط خشمشان را به هم زده و زیر آن را شعله ور کرده اند.

بلند کردن وزنه های ورزشی و خروج از محیط ، شاید باعث شود که از تجمع انرژی در بدنشان جلوگیری کند؛ اینگونه به خشمشان شانسی برای آرام شدن میدهند. البته پس از آن نیز، احساس عصبانیت، هنوز میتواند وجود داشته باشد و نیاز است تا با آن برخورد شود.

در هنگام عصبانیت، یک عکس العمل احساسی نسبت به این نکته وجود دارد که “چیزی در این  رابطه وجود دارد که اجرای آن چیز، عمیق تر از احساس کردنش است“.

البته انجام این روش ها، به این تفکر کمک میکند. چنانچه همسری یاد بگیرد که غلیان خشمش را محدود کند، او ممکن است بتواند با این باور که ” اگر خشمگین نشوم، ممکن است همسرم مرا ضعیف  و ناچیز ببیند” ، و یا این ترس که ” شاید هم به این خاطر مرا ترک کند” ، مبارزه کند. البته امکان آن نیز وجود دارد که همسر این فرد، با این پیام در ارتباط بوده و به آن فکر کند و یا شاید هم درک او بیشتر از این مبارزه داخلی باشد؛ در هر صورت، به وسیله یادگیری  کافی از تحمل احساسات آسیب پذیر، این تحمل، درتجربیات بعدی نیز منعکس خواهد شد.

چنین فردی ممکن است راههای سالم تری برای مقابله، پیدا کند. بطور مثال، ممکن است با همسرش درباره نگرانی هایش صحبت کند و یک شانس برای ارائه توضیح در مورد آنچه به معنای واقعی رخ داده، بدهد. پس برای اینکه مدیریت و کنترل خشم مفید باشد، نباید آن را برطرف کرد. افرادی که با چنین موضوعاتی، فقط مبارزه میکنند، باید تحمل کردن بسیاری ازاحساساتشان را نیز فرا بگیرند.

آنها باید با این احساس آسیب پذیری، با شجاعت روبرو شوند. این روبرویی ، ممکن است به درمان آنها نیز کمک کند. این افراد میتوانند به وسیله پردازش احساسات و افکارشان، خود را از چنگ عصبانیت خارج از کنترلشان، رها سازند. آنها می توانند به جای اعمال خشونت، واکنش قوی و خشمی که به احساس آسیب پذیری شان، وارد و با آن همراه میشود، ازطریق یک قدرت امنیت قوی ، که ریشه عمیقی در درونشان دارد، بدون پرخاشگری خود را بیان کنند.


 √  10 اختلال شخصیتی که ممکن است ازآنها آگاه نباشیم (1)

  √ ۱۰ اختلال شخصیتی که ممکن است ازآنها آگاه نباشیم (۲)


 برگردان: سیما آزادفلاح

دکتر سلام