مردم همواره به دنبال رسیدن به موفقیت و آرامش در زندگی هستند اما اکثر آن ها به دلیل عدم برنامه ریزی و پشتکار لازم به اهداف خود در زندگی نمی رسند به همین دلیل لزوم برنامه ریزی و تلاش برای رسیدن به هدف در زندگی بسیار مهم است.

  يك بار به قصد شركت در يك همايش، وارد سالني بزرگ شدم. يكي از اساتيد براي سخنراني پشت تريبون رفت، اما با وجود چندين باند صدا در گوشه‌هاي سالن، صداي ضعيفي از وي به گوش مي‌رسيد. تقريباً در پايان سخنراني بود كه ايشان از يكي از مسئولان درخواست كرد هواكش‌ها و سيستم‌هاي سرمايشي سالن را خاموش كنند. به محض اينكه هواكش‌ها خاموش شد بسياري از افراد حاضر در سالن با عبارت «آخيش راحت شديم، چقدر صدا داشت» احساس رضايت كردند و پس از آن صداي استاد را كاملاً واضح و بدون هيچ زحمتي مي‌شنيديم. تازه متوجه شديم مانع بزرگ، همان صداي هواكش‌ها بوده است كه گوش ما به شنيدن آن عادت كرده بود به همين دليل متوجه آن نشده بوديم و تازه پس از رفع آن متوجه تفاوت فاحش شرايط مطلوب با بد شديم.
اين داستان بسياري از افراد در برخورد با نظم در زندگي است، تا وقتي كه در دنياي بي‌انضباطي و بي‌برنامگي سر مي‌كنيم متوجه مانع بزرگ براي رسيدن به موفقيت‌هايمان نمي‌شويم و به خيال اينكه روال عادي زندگي به همين صورت است به شرايط موجود و نرسيدن به خواسته‌هايمان راضي مي‌شويم. در نهايت اين نرسيدن و عقب ماندن را يا به حكمت الهي پيوند مي‌زنيم يا هزاران بهانه و مقصر براي آن پيدا مي‌كنيم و از كمي وقت گلايه‌منديم تا شايد مقداري از عمق ناراحتي ما براي نرسيدن به خواسته‌مان بكاهد. اگر اين معادله ساده اما مخرب حل نشود ممكن است بارها و بارها تكرار ‌شود آنگاه به مرز خطرناكي مي‌رسيم كه پس از مدتي نرسيدن به خواسته‌مان يا نيمه‌كاره ماندن كارهايمان برايمان عادي مي‌شود و بدون آنكه خود متوجه شويم آن را جزئي از روال عادي زندگي تصور مي‌كنيم. اين درحالي است كه در اطرافيانمان گاهي افرادي را مي‌بينيم كه بسيار پرمشغله‌تر از ما هستند، اما در رسيدن به خواسته‌ها و اهدافشان موفق بودند چراكه همواره براي عنصر مهمي در زندگي‌شان حساب ويژه‌اي باز كردند؛ نظم و برنامه‌ريزي.كارها را به فردا موكول نكنيم
شايد يكي از باارزش‌ترين جنبه‌هاي تعليم و تربيت و پيش‌شرط اصلي برنامه‌ريزي اين است كه اين توانايي را در خود پرورش دهيم تا آنچه را بايد انجام داد، به موقع و در وقت خود انجام دهيم؛ چه بپسنديم و چه نپسنديم. در واقع انضباط يعني انجام كارهاي درست در زمان مناسب خود و بي‌انضباطي همان تعلل و تأخير در انجام كارهايمان است. موكول كردن كارها و برنامه‌هايمان به زماني ديگر به دليل كسالت و تنبلي و اينكه دلخوش باشيم زمان كافي در اختيار داريم آفتي جبران‌ناپذير در رسيدن به اهداف و موفقيت‌هاست كه امروزه گريبانگير بسياري از افراد شده است. آفتي كه با سيمايي دلنشين به سراغ آدمي مي‌آيد و احساس خوشايند اما كاذب «از زير كار در رفتن» را در همان لحظه به انسان تزريق مي‌كند و وقتي چهره زشت و خانمان‌سوز خود را نمايان مي‌كند كه عالي‌ترين سرمايه خود يعني عمر را به كسالت و پوچي گذرانده‌ايم و جز حسرت در رسيدن به اهداف و آرزوهايمان چيزي برايمان باقي نگذاشته است. زمان كه همان گذر عمر ماست به قدري اهميت دارد كه در قرآن از آنچه موجب اتلاف وقت مي‌شود به عنوان لغو، باطل و پوچي نكوهش شده است و حتي خداوند به آن سوگند ياد مي‌كند؛ «والعصر؛ سوگند به زمان.»
بنابراين براي منضبط شدن در درجه اول بايد خود را مقيد كنيم تا هر روز كارها و برنامه‌هاي لازم خود را ولو ناخوشايند در وقت خود انجام دهيم اما از طرفي هم بايد روحيه انعطاف‌پذيري را در خود تقويت كنيم چراكه وقوع احتمالي اتفاقات غيرمنتظره كه خارج از دايره كنترل ماست مانند فوت نزديكان يا بيماري كه ممكن است وقفه‌اي كوتاه يا حتي طولاني در اجراي برنامه‌مان بيندازد مشمول اصل مهم بالا نمي‌شود. چه بسا در اين موارد بايد آمادگي تغيير در برنامه را داشته باشيم و از ايجاد تغيير در برنامه‌، نااميد و ناراحت نشويم.

 


چرا بسياري از ما از برنامه‌ريزي فراري هستيم؟
چنانچه انسان نسبت به موضوعي شناخت كافي و بصيرت داشته باشد نه تنها رفتارش را در جهت آن شناخت شكل مي‌دهد بلكه در حفظ و بقاي آن مي‌كوشد؛ در مورد نظم نيز چنين است. وقتي صحبت از برنامه‌ريزي مي‌شود، براي بسياري از ما به غلط يك زندگي مكانيكي كه سردي و بي‌روح بودن مشخصه بارز آن است، تداعي مي‌شود. در واقع تمام تصور ذهني ما از نظم و برنامه‌ريزي چيزي شبيه يك زندان است كه ديوارهاي آن قرار است آزادي عمل و تفريح ما را محبوس كند. اين ديدگاه مخرب به اين علت است كه تعريف و شناخت مناسبي از نظم و برنامه‌ريزي نداريم. درحقيقت نظم و برنامه‌ريزي به معناي محدود نمودن آزادي و تفريح فرد نيست، بلكه به اين منظور است كه چگونه وقت خود را تنظيم كنيم تا از آزادي خود بهتر، بيشتر و معقولانه بهره ببريم. با داشتن نظم و برنامه‌ريزي، براي مطالعه، شركت در كلاس يا دنبال كردن سرگرمي مورد علاقه‌مان وقت لازم را پيدا خواهيم كرد و روح تازه‌اي به زندگي خود مي‌دهيم. ترتيب دادن به زندگي، ما را باكفايت‌تر خواهد كرد و مي‌توانيم كارهايمان را در زمان كمتري انجام دهيم و امور زندگي را در كنترل خود درآوريم.
تمرين و تكرار؛ شرط استمرار نظم
ممكن است كساني كه تازه به دنياي نظم و انضباط قدم گذاشته‌اند در روزهاي ابتدايي اجراي برنامه خود، به خاطر عادت نداشتن به نظم، به كندي وحتي با مشقت پيش بروند بنابراين پس از مدتي دست از ادامه آن برمي‌دارند و با دلخوري از دنياي نظم خارج ‌مي‌شوند. اين در حالي است كه ايجاد هر عادت و رفتار صحيح نيازمند تمرين، تكرار و ممارست است و نبايد انتظار داشت از همان ابتدا به سرعت آن را در خود به وجود آوريم بلكه پس از گذشت يك بازه زماني معين است كه تمرين‌ها تبديل به يك عادت رفتاري و ويژگي دروني مي‌شود. در اين صورت ديگر لازم نيست كه هر روز تلاش و تقلا كنيم و از نيروي اراده خود كمك بگيريم چراكه سيستم فيزيكي بدن پس از يك مدت تكرار، شبيه به نوعي اعتياد عمل مي‌كند و آن كار را به صورت طبيعي انجام مي‌دهد و حتي از انجام آن كار لذت مي‌برد. واقعيت اين است كه ما خودمان عادت‌ها و روزمرگي‌هاي زندگي‌مان را خلق مي‌كنيم و به خودمان اجازه مي‌دهيم به انجام كاري عادت كنيم. شايد در شروع سخت باشد اما مدتي نمي‌گذرد كه از انجام آن كار لذت مي‌بريم. اكثر ما در كودكي از مسواك زدن و حمام رفتن خوشمان نمي‌آمد اما وقتي به انجام آن عادت كرديم، خيلي درباره‌اش فكر نمي‌كنيم و فقط آن را انجام مي‌دهيم.

در برنامه‌ريزي جوگير نشويم!
بسياري از ما در شروع برنامه‌ريزي جوگير شده و برنامه‌اي فراتر از حد توان خود طرح‌ريزي مي‌كنيم. در واقع بدون داشتن تعريفي مشخص از شروع و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف شرايط و توانمان برنامه‌ريزي مي‌كنيم كه نتيجه‌اي جز درجا زدن و سكون به ثمر نمي‌دهد چراكه به طور طبيعي يك شروع هيجاني و يك برنامه‌ريزي خارج از توان و شرايط، دلزدگي و خستگي از ادامه مسير را به همراه دارد. در واقع يك حركت هيجاني و يك برنامه‌ريزي سفت و سخت تمام تصوري است كه از برنامه‌ريزي ايده‌آل براي رسيدن به موفقيت داريم در حالي كه از لحاظ علمي برنامه‌اي ايده‌آل است كه برحسب توانايي، شرايط و حتي خصوصيات فردي ما طرح‌ريزي شده باشد. از طرفي توفيق و نتيجه‌گيري‌مان در گرو حركت شتابزده نيست بلكه وابسته به حركتي دائمي، مستمر و برنامه‌ريزي معقول است چراكه نظم، اين رمز اصلي موفقيت هميشه با گام‌هاي آرام و منظم مي‌آيد و عجله و شتابزدگي عين خود بي‌نظمي است. نظم حكم ساعت زندگي ما را دارد و هنگامي كه دچار بي‌نظمي و آشفتگي در انجام امورمان شديم ترديد نكنيم كه ساعت زندگي‌مان خوب كار نمي‌كند.

منبع/جوان آن لاین