برخی از افراد هستند که بسیار موفق هستند و از دیدگاه دیگران آدم بسیار موفقی به نظر می آیند ولی خودشان این موضوع را باور ندارند و همیشه درگیر افکار منفی هستند. این گونه افراد از زندگی خود نمی توانند لذت ببرند و همیشه حسرت خواهند خورد. در این مقاله از دکتر سلام راه زندگی کردن در زمان حال را آماده کرده ایم. با ما همراه شوید.
فردي را ميشناسم كه انسان بسيار موفقي است. از نگاه خانواده، دوستان و افراد ديگري كه به نحوي با او در ارتباط هستند، انسان موفقي است كه همچنان راه براي پيشرفت و موفقيتهاي بيشتر برايش باز و هموار است اما خودش اين را قبول ندارد و به شدت درگير افكار منفي است. چند وقت پيش با اين دوست عزيز ملاقات و گپ وگفتي داشتيم. او از آينده و از كارهايي كه قرار است انجام دهد گفت و من هم شنيدم. در ميان صحبتهايش از حس بد و افكار منفي كه مدام ذهنش را مشغول ميكند صحبت كرد. از يك نوع حس پشيماني از انتخاب مسير زندگي صحبت ميكرد. از اينكه زندگي تلخ گذشته تأثيرات منفي خود را بر ذهن او گذاشته و مدام او را به گذشته پرتاب ميكند و نميگذارد ذهن او به آينده و كارهايي كه قرار است انجام دهد متمركز شود. در واقع او با اين تفكرات خود را از يك زندگي راحت و با آرامش محروم كرده بود. به او گفتم: « تو بر خلاف تصوري كه ديگران از زندگيات دارند، اصلاً خود را انسان موفقي نميداني و افكار منفي و زندگي تلخ گذشته موجب شده تا در تصميمگيريهاي مهم زندگي و كار خود دچار مشكل شوي. چه خوب است كه همگي ما از تجربيات تلخ يا شيرين گذشته خود درس بگيریم و در نهايت آنها را رها كنيم. نگاهمان را به آينده داشته باشيم تا بتوانيم مسيرهاي زندگي خود را بر اساس تجربههاي گذشته و تفكر صحيح اكنون درست و صحيح انتخاب كنيم.»
گذشتهها گذشته است
هر يك از ما داراي افكار و باورهاي درست يا غلطي هستيم كه هر كدام از اين باورها در تعيين سرنوشت ما نقش مهمي را ايفا ميكند. اينكه ما خود و تواناييهايمان را باور داشته باشيم و به آنها بها دهيم ويژگي مهمي است كه معمولاً اكثر ما انسانها از اين ويژگي كه همان«خودباوري» است محروم هستيم. خود و سرنوشتمان را به گذشته و اتفاقات آن گره زدهايم و مدام با فكر كردن به آنها مسير پيشرفتمان را مسدود ميكنيم.
روانشناسان معتقدند: « فكر كردن به گذشته و يادآوري اتفاقات تلخ گذشته و همچنين افكار منفي، باعث اختلال در زندگي روزمره ميشود و عدم موفقيت انسان را در پي دارد.» همه ما براي مثبت بودن بيشترين تلاش خود را ميكنيم ولي گاهي الگوهاي منفي فكري باعث نابودي لحظات زيباي زندگيمان ميشود. همه ما در گذشته اشتباهاتي كردهايم كه ممكن است باعث نگراني ما در زندگي حال باشد و اگر ما به تجزيه و تحليل مداوم آن اشتباهات مشغول باشيم قطعاً نتايج مخربي در آينده براي ما خواهد داشت. در بسياري از مواقع به محض اينكه اتفاق بدي رخ ميدهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پيوند ميزنيم و شروع به احساس ناراحتي و غم ميكنيم و شايد همين حالا هم در مورد بسياري از مشكلاتي كه احتمال ميدهيم به نتايج منفي برسيم، به خود سخت بگيريم و مضطرب باشيم.
ما با بها دادن به افكار منفي در واقع آنها را در ذهن خود تقويت ميكنيم و اين بها دادن در نهايت موجب افسردگي و كاهش اعتماد به نفس در ما ميشود. افسردگي و عدم اعتماد به نفس در ما مانند ترمزي براي نرسيدن به موفقيت است. فراموش نكنيم اين قانون طبيعت است كه ما به هرچه فكر كنيم و از هرچه بترسيم برايمان اتفاق ميافتد. وقتي مسير موفقيت برايمان هموار است دليلي ندارد ما با افكار منفي خود، اين مسير را تغيير دهيم.
همه ما دوست داريم در زندگي و روابط فردي و ميان فردي خود با ديگران بسيار خوش بدرخشيم و همچنين دوست داريم بخشي از زندگيمان را كه از آن رضايت نداريم بهبود ببخشيم. پس تمام تلاشمان را براي راضي كردن خود انجام ميدهيم. در اين ميان فقط كافي است از اعتماد به نفس پاييني برخوردار باشيم. هر مانعي كه بر سر راه اين تلاش ما ايجاد ميشود ما آن را گردن تقدير مياندازيم و اين جمله را بيان ميكنيم:« قسمت اينطور بوده است و كاري از دست من بر نميآيد.» درحاليكه مشكل از ما است كه كارهايي را كه بايد انجام ميداديم و نداديم و كارهايي را كه نبايد انجام ميداديم را انجام داديم كه اين موانع ايجاد شده است، پس اشتباهات خود را بر گردن سرنوشت و تقدير نيندازيم. بهتر است دليل ايجاد اين موانع را پيدا و آن را رفع كنيم.
مقابله با افكار منفي، لازمه پيشرفت
همانطور كه گفته شد يكي از موانع پيشرفت ما در زندگي اهميت دادن به افكار منفي است. قطعاً هر يك از ما هر كار و فعاليت جديدي را كه تصميم داريم انجام دهيم، موجي از افكار مثبت و منفي حول و محور آن فعاليت به ذهن ما هجوم ميآورد كه طبيعتاً ميزان افكار منفي آن بيشتر از مثبت است. در اولين قدم براي مقابله با اين وضعيت بهتر است افكار منفي را روي كاغذ بنويسيم و آنها را در سطل زباله بيندازيم. اين ترفندي رواني براي گول زدن مغز است كه ميتواند خلق و خوي ما را عوض كند و روحيهاي مثبت به ما بدهد. به افكار منفي ذهن خود اهميت ندهيم و هر زمان كه اين افكار به ذهن ما هجوم آوردند آنها را پس زده و ذهن خود را مشغول امور خاص ديگري كنيم. اگر احساس ميكنيم كه نميتوانيم ذهن خود را نسبت به افكار بيش از اندازه كنترل كنيم و اين موضوع در كاهش شادي، تصميمگيري، انجام كارها يا تشكيل روابط عاطفي ما تأثيرگذار است پس بپذيريم كه مشكل داريم و از ديگران بخواهيم صادقانه نظرشان را به ما بگويند، زيرا گاهي وقتها ديگران ما را بهتر از خود ما ميبينند.
درباره افكار و نگرانيهاي خود پيرامون موضوع خاصي كمتر صحبت كنيم. زماني كه درباره استرس و نگرانيهاي خود با فرد ديگري صحبت ميكنيم اگر طرف مقابل ما هم از آن دسته انسانهاي متفكر باشد قطعاً مشكل ما حل كه نميشود هيچ، استرس و نگرانيهاي ما بيشتر هم ميشود و احتمالاً در پايان اين گفتوگو غمگينتر از قبل خواهيم بود. اين مورد در زنان بيشتر است. فرض كنيد زني در باره افكار و نگرانيهاي خود با زن ديگري صحبت ميكند. نفر دوم هم از افكار و نگرانيهاي خود ميگويد، به عبارتي يكي اين مينالد و يكي ديگري. به همين ترتيب هورمون استرس كه همان كورتيزول است افزايش پيدا ميكند و در نهايت اين دو زن بيش از قبل مضطرب و درگير موجي از افكار منفي خواهند بود.
يكي از بزرگترين و بهترين راههاي مبارزه با درگیریهای فکری، توانايي زندگي كردن در زمان حال است. احساس گناه در شكستهاي گذشته و نگراني در باره موضوعات آينده ميتواند انرژي و اوقات ما را تحليل ببرد ولي به وسيله توجه به اكنون، ما به زندگي كه شايستگي آن را داريم خواهيم رسيد. ما ميتوانيم با تمركز حواس، مشاهدهگر زمان حالمان باشيم. اگر در اين حالت افكار مزاحم و نگرانكننده به ذهن ما هجوم آورد، آن را ناديده بگيريم و اجازه دهيم از ذهنمان عبور كند. انرژي افكارمان را آزاد سازيم و فضاي دروني آرامي براي خود ايجاد كنيم. بياييد همين الان را دريابيم و به قول معروف يك عالمه زندگي كنيم تا هم گذشته دمش را روي كولش بگذارد و برود، هم آينده خود را براي درآغوش كشيدن ما آماده كند.
منبع: روزنامه جوان