افسردگی

اگر شما هم خودتان را سرزنش می کنید و یا اینکه دچار فکر های منفی می شوید و با این فکرها خود را اذیت می کنید گرفتار سایه خود شده اید. در این مقاله از دکتر سلام به روشی برای پایان دادن به رنج های خودمان را آماده کرده ایم. توصیه ما این است که حتما این مقاله را مطالعه کنید و از دست ندهید. با ما همراه شوید.

هروقت خودتان را سرزنش کردید هروقت گرفتار این فکر بودید که هیچ وقت کارهارا درست انجام نمی دهیدویا در ذهنتان دچاراگرواماهای زیادی بودید گرفتار سایه خودهستید. وقتی ازچیزی رنجیده خاطرمی شوید یا کسی صفتی را به شما نسبت می دهید و دچار ناراحتی می شوید در چنگال های سایه گرفتار هستید.

اگر ناگهان احساس می کنید که همه انرژی مثبتتان از بین رفته و پر از اندوه شدید، احساس شکست، از دست دادن، ناامیدی و افسردگی کردید و همه احساساتی که بعدا می گوییم «انگار خودم نبودم! اختیارم از دستم خارج شد!» این ها همه و همه به نیمه تاریک ما برمی گردند. اگر کسی را از دست می دهیم و نمی توانیم فراموشش کنیم، در حالی که می دانیم مصلحت ما در رها کردن اوست، اگر آنقدر که می خواهیم شاد نیستیم، اگر با وجود همه تمرینات ذهنی و جملات تاکیدی نتیجه مثبتی نمی گیریم، همه به خاطر وجود سایه است.

یونگ می گوید: هر کسی یک سایه دارد، هرچقدر این سایه دورتر از زندگی آگاهانه فرد باشد، سایه متراکم تر و تاریک و سیاه تر است. سایه، بخش تاریکِ ناشناختهِ شخصیت انسان است. که ما آن را قبول نداریم وسعی در نسبت دادن آن به دیگران داریم که به آن سایه منفی گفته می شود. ما در نسبت دادن این صفتها به دیگران ازمکانیزمی به نام فرافکنی استفاده می کنیم. در فرافکنی، انسان حقارت‌های شخصی و کمبودهای اخلاقی خود را در شخص دیگری منعکس می کند.

اگر این انعکاس ها و فرافکنی ها پنهان باقی بمانند، عامل ایجاد انعکاس ها و فرافکنی ها (کهن الگوی سایه) آزاد شده و دست به هر کاری می‌زند. کهن الگوی سایه، متوجه قدرتش می شود و ویژگی های خودش را رو می کند. این فرافکنی ها پیله و پوسته ای به دور «من» خود می پیچید. این پیله و پوسته به طور مداوم ضخیم شده و حجاب و پرده ای قوی بین «من» ego و جهان واقعی می کشد. این پیله و پرده ضخیم، با جدا کردن فرد از جهان واقعی، توهم زاست. این پرده توهم زا به طور گسترده ای به فرد آسیب می رساند.

ذکر این نکته ضروروی است که تمام این کارها توسط انسان بصورت ناخوداگاه اتفاق می افتد. به همین دلیل در روانکاوی فقط می‌توانیم با جنبه های مخرب سایه رو به رو شویم. برای اینکه با مفهوم سایه بیشتر اشنا شویم مثالی می زنم. فرض کنید من آدم ترسویی هستم و این را می‌دانم، اما آن را نمی‌پذیرم یا آدم حسودی هستم و به آن واقفم؛ اما این موضوع را نمی‌پذیرم. پس می‌گوییم ممکن است ویژگی‌هایی مانند ترس، عصبانیت، خودخواهی و… در ما وجود داشته باشد، اما ما آن را نمی‌پذیریم. اما سایه فقط منفی نیست سایه مثبت هم داریم که عبارت از۱- سایه شامل آن کهن‌الگوهایی است که ما از آن خبر نداریم ۲- سایه شامل آن قسمت از شخصیت است که بالقوه است و هنوز بالفعل در نیامده است؛ یعنی مجموعه‌ای از توانایی‌هایی که در وجود هر فرد وجود دارد، اما شکوفا نشده است؛ مثل خوش‌خطی، استعداد و توانایی در موسیقی و… ۳- خصوصیاتی که ما آنها را می‌شناسیم، اما آنها را انتخاب نمی‌کنیم. دبی فورد درخصوص سایه می گوید: اگر خشم را در درون تان انکار کنید یا با آن مشکل داشته باشید انسان هایی خشمگین را به زندگی خود فرا می خوانید.

تکرار درس های زندگی

حتی درس هایی از زندگی که تکرار می شوند به دلیل وجود آن قسمت از نیمه تاریک ماست که آنرا نمی شناسیم. برای مثال اگر با هر کسی که دوست می شوید دروغگو از آب در می آید، اگر آدم هایی با یک صفت مشترک سر راه تان قرار می گیرند و مدام به نتایج مشابهی می رسید، اگر وارد هر کاری که می شوید شکست می خورید و یا به هر کسی که عشق می ورزید ترکتان می کند، این ها همه یعنی تکرار شدن درس های زندگی. زیرا که هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست پس درس های زندگی آنقدر تکرار می شوند تا شما درسی را که باید فرا بگیرید. برای گرفتن این درس ها نیز باید نیمه تاریک وجود خود را بشناسیم. بدانید که ریشه همه ترس ها و اضطراب ها، خشم و غم های پنهان، ریشه این که چرا نمی توانیم کاملا خود و دیگران را ببخشیم، همه در سایه ما نهفته است. فردی که توسط سایه اش اداره می شود: همواره جلوی نور خود می ایستد، در تله خود می افتد، در پایین تر از سطح خودش زندگی میکند، نه آنچه لایقش است. راه های شناخت نیمه تاریک وجودمان یا همان سایه:

1. راه اول (شناخت فرافکنی)
2. راه دوم (از چه می رنجیم)
3. راه سوم (شناخت بار احساسی ما نسبت به کلمات)

پس شناخت سایه برای درک بهتر خود وشناخت زخم ها از اهمیت بالایی برخوردار است تا سایه خود را نشناسیم توانایی رهایی از زندانی که گرفتار آن هستیم امکان پذیرنیست ومدام ازخود می پرسیم چرا من؟

منبع: