انواع خانواده ها از نظر تربيت كردن كودكانشان (بخش اول)

تربیت مناسب فرزند می تواند بهترین هدیه و میراث پدر و مادر برای آینده فرزندشان باشد.تربیت فرزند انواع مختلفی را شامل می شود و روش های مختلفی را در بر می گیرد. بسته به فرهنگ، نو ع تربیت,شرایط اقتصادی و … پدر و مادر، آنها روش های متفاوتی را برای نربیت فزند خود در نظر می گیرند. اما مناسب ترین روش برای تربیت کودک کدام است؟

خانواده اولين و مهم ترين بافت اجتماعي را براي رشد انسان فراهم مي سازد. در جريان رشد طبيعي هر کودک يک رشته تغييرات شناختي، عاطفي و اجتماعي را شاهد هستيم. اين تغييرات مي تواند به مشکلات رفتاري-عاطفي و يادگيري در کودکان بينجامد. بيشتر مشکلات رفتاري کودکان منعکس کننده شرايط پيچيده بين فردي اعضاي خانواده به ويژه والدين است.
به عبارت ديگر مي توان گفت دليل اکثر مشکلات رفتاري کودک روابط معيوب اعضاي خانواده با يکديگر است و با روش هاي تربيتي نادرست والدين و تعاملات معيوب آن ها با فرزندان ارتباط دارد.
شيوه هاي تربيت فرزند شيوه هاي تربيت فرزند شامل دو معيار عمده است: محبت و کنترل والدين. کنترل والدين آن دسته از رفتارهاي والدين را شامل مي شود که در خدمت جامعه پذيري کودک (فرآيند انتقال ارزش هاي اجتماعي از والدين به فرزندان) قرار دارد. اين امر به صورت توانايي والدين دراعمال رهنمود، ثبات، توانايي تحمل رفتارهاي نامطلوب (براي مثال فرياد کشيدن، بهانه جويي، گريه و …) و استفاده از مشوق ها و تقويت ها، نمود دارد. محبت نيز شامل صميميت، علاقه، مهرباني و عاطفه والدين است.

الف) خانواده خشک و سخت گیر (والدین سخت گیر و مستبد)

ایجاد یک حکومت دیکتاتوری در یک جامعه کوچک! این بهترین توصیفی است که می توان برای چنین خانواده هایی به کار برد. در این نوع خانواده ها والدین کوچک ترین اهمیتی را برای نیاز ها و امیال کودکان خود قائل نیستند. بطور کلی در این نوع خانواده ها نقش عاطفه بسیار کمرنگ است. پيام هاي کلامي والدين يک جانبه و فاقد محتواي عاطفي است. والدين مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دليلي ارائه نمي دهند. اين والدين نسبت به ديگر والدين در ميزان مرعوب شدن در برابر رفتارهاي نامطلوب، در حد متوسطي قرار دارند. والدين متمايل به شيوه استبدادي کمترين مهرورزي و محبت را از خود نشان مي دهند. آن ها به ندرت در رابطه اي که به خشنودي کودک منجر شود، شرکت مي کنند و اغلب نسبت به تلاش هاي کودکان براي جلب حمايت و توجه بي تفاوت اند.

انواع خانواده ها از نظر تربيت كردن كودكانشان (بخش اول)

ابراز محبت در اين الگو در پايين ترين سطح قرار دارد. اين والدين، تاييد، همدلي و همدردي اندکي را نسبت به فرزندان خود ابراز مي کنند.اين والدين براي کنترل کودکان خود از شيوه هاي ايجاد ترس استفاده مي کنند و هيچ گونه تفاهمي بين والدين مستبد و فرزندانشان وجود ندارد.
اين والدين اطاعت بي چون و چراي کودک در هر مسئله اي را يک حسن تلقي مي کنند و در مواقعي که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معيارهاي آن ها قرار مي گيرد، از تنبيه و اعمال زور براي مهار خواسته کودک استفاده مي کنند. بر اساس تحقيقات، فرزندان والدين مستبد نسبت به فرزندان والدين مقتدر در برقراري رابطه با همسالان و داشتن موقعيت فعال و نيز استقلال راي در سطح پاييني قرار مي گيرند. اين کودکان همچنين افرادي خشمگين، منزوي، غمگين و آسيب پذير نسبت به استرس و محتاط توصيف مي شوند.

1 – پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار مي كنند كه والدين خودشان رفتار كرده اند.

2 – تصميم گيري با يكي از والدين خصوصا پدر انجام مي گيرد. معمولا پدر خانواده حاكم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هيچ يك از اعضاي خانواده اجازه اظهار نظر ندارند

3 – والدين چنان رفتار مي كنند كه فرزندان مي آموزند حق هيچ گونه ابراز عقيده اي را – حتي در مواردي كه مي تواند مانع از بروز بعضي مشكلات براي خانواده گردد – ندارند.

4 – اگر فرزندان از فرمان والدين اطاعت نكنند ‍ ، والدين آنان ناراحت ، خشمگين و آزرده خاطر مي شوند.

5 – فرزندان جرات سئوال كردن در مورد انجام دادن يا انجام ندادن كارها را ، از والدين خود ندارند.

6 – والدين بر رفتا و كارهاي فرزندان خود كنترل شديد دارند و همه تصميمات را شخصا اتخاذ مي كنند.

7 – والدين دليلي را – براي دستوراتي كه صادر مي كنند – براي فرزندان خود ارائه نمي دهند و از آنان مي خواهند بدون چون و چرا از اين دستورات اطاعت كنند.

ب –خانواده گسسته (خانواده پریشان)

همانگونه که از نام این گروه پیداست در اینگونه خانواده ها اغلب پدر و مادر به صورت همزمان حظور ندارند! در این نوع خانواده ها بنیان خانواده بسیار سست است و هر لحه امکان فرو پاشیدن آن وجود دارد. تاثیرات مخرب این نوع خانواده نمود عینی بر روی تربیت فرزندان خواهد داشت.

انواع خانواده ها از نظر تربيت كردن كودكانشان (بخش اول)

۱) در این خانواده ها بعلت اختلاف بین والدین ، معمولا به صورت قهر و آشتی به سر می برند که تاثیر منفی روی کودکان می گذارد
۲) گاهی کودک به عنوان قاضی در نظر گرفته می شود و گاهی قربانی یکی از طرفین می گردد
۳) کودک علاوه بر اینکه نیازهای روانی و جسمانیش ارضاء نمی گردد ، بتدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزد. ( کودکانی که بدون مقدمه بچه های دیگر را می زند)
۴) میزان ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده برای خود قائل هستند، ناچیز است
۵) چهره افراد خانواده غالبا عبوس و افراد خانواده معمولا غمگین، گرفته، افسرده و بی احساس به نظر می آیند
۶) گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های یکدیگر سنگین است و صدای آنان یا بلند و خشن و گوشخراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است که به سختی قابل شنیدن می باشد
۷) نشانه دوستی و صمیمت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند
۸) شوخی های افراد خانواده با یکدیگر در بیشتر اوقات گزنده، بیرحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است
۹) بزرگترهای خانواده تا آن میزان سرگرم امر و نهی کردن و دستور دادن به کوچکتر ها هستند که برای مثال پدرو مادر هرگز نمی فهمند فرزندان آنان دارای چه ویژگی های شخصیتی هستند
۱۰) فرزندان خانواده کمتر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ، فهمیده، باشعور، اصیل و دوست داشتنی، بهره مند می شوند

 


در این باره بیشتر بخوانید: پدر و مادر اصلی ترین الگو های کودک! روش های تربیت فرزند


 

 

هرگونه کپی برداری با ذکر نام دکتر سلام و لینک دهی مستقیم مجاز است