در مورد گرایش منفی چه می دانید؟ گرایش منفی به این معنی است که ما غم و اندوه و درد را  بیشتر از شادی و خوشحالی احساس کنیم. این پدیده روانشناختی توضیح می دهد که چرا غلبه بر  تصورات بد دشوار است و چرا آسیب های گذشته می توانند چنین اثرات طولانی مدت داشته باشند. تقریبا در هر گونه تعاملی بیشتر احتمال دارد که موارد منفی را متوجه شویم و سپس آنها را به صورت همیشه در خاطرمان حفظ کنیم. در این مقاله از بخش روانشناسی دکتر سلام به بررسی گرایش منفی می پردازیم.

تاثیر گرایش منفی بر کارهای روزانه

برای مثال، ممکن است هنگامی که در محل کار با همکارتان به گفتگو می نشینید همکارتان نظری بدهد که باعث ناامیدی شما شود. پس از آن خودتان را برای بقیه روز کاریتان نگران می کنید. هنگامی که از محل کار به خانه می روید و کسی از شما می پرسد که روزتان چگونه بود، پاسخ می دهید، خیلی وحشتناک بود – ولی با وجود این ذهنیت منفی، به طور کلی روز خوبی بوده است.

گرایش منفی

این گرایش منفی ذهن شما را به سمت اتفاقات ناخوشایند می کشاند و آنها را بسیار مهم تر از آنچه که واقعیت دارند، جلوه می دهد.

تحقیقات درباره گرایش منفی چگونه پاسخ می دهند

تحقیقات نشان داده که در سراسر مجموعه ای گسترده از وقایع روانی، مردم از طریق گرایشات منفی سعی می کنند تا جهان اطراف را درک کنند. ما به رویدادهای منفی توجه بیشتری نسبت به موارد مثبت داریم. ما تمایل داریم بیشتر از نتایج منفی یاد بگیریم. حتی در بیشتر موارد تمایل داریم که براساس نظریات منفی مان  تصمیم گیری کنیم.

این “چیزهای بدی” است که توجه ما را به خود جلب می کند، به خاطرات ما می چسبد، و در بسیاری موارد بر تصمیماتی که می گیریم، تأثیر می گذارد.

انگیزه

بعضی از یافته های تحقیق روانشناختی شامل این می شود که گرایش منفی بر انگیزه برای تکمیل کار تاثیر می گذارد. افراد وقتی بفهمند به راحتی می توانند چیزی را به دست آورند، انگیزه کمتری دارند، اما انگیزه بیشتری برای از دست دادن دارند.

اخبار بد:

علاوه بر این، مطالعات نشان داده اند که اخبار بد بیشتر به عنوان حقیقت درک می شوند. از آنجا که اطلاعات منفی توجه بیشتری را جلب می کنند، ممکن است به عنوان اخبار مهم تر نیز دیده شوند. به همین دلیل است که اخبار بد توجه بیشتری را به خود جلب می کنند.

گرایش منفی

سیاست:

تفاوت ها در گرایش منفی با ایدئولوژی سیاسی مرتبط است. برخی تحقیقات نشان می دهد که محافظه کاران ممکن است پاسخ های روانشناختی بیشتری به اطلاعات منفی، نسبت به لیبرال ها داشته باشند. به عنوان مثال، برخی شواهد نشان داده افرادی که خود را از لحاظ سیاسی محافظه کار می بینند بیشتر به محرک های مبهم توجه می کنند.

چنین تفاوت هایی در گرایش منفی ممکن است توضیح دهد که چرا برخی افراد بیشتر به چیزهایی مانند سنت و امنیت ارزش می دهند، در حالی که دیگران برای پذیرش ابهام و تغییر بیشتر روی خوش نشان می دهند.

نمونه هایی از گرایش منفی

گرایش منفی می تواند اثرات مختلفی در جهان واقعی داشته باشد که چگونه مردم فکر و عمل می کنند. آیا هر یک از این موقعیت ها و رویدادها آشنا به نظر می آیند؟

شما یک بازبینی عملکردی را در کار دریافت کردید کاملا مثبت بوده و عملکرد و دستاوردهای قوی خود را نیز ذکر کردید. چند نفر از سازندگان اشاره کردند که می توانید در حوزه هایی پیشرفت کنید، که خودتان را با آنها سرگرم می کنید.

به جای احساس خوب در مورد جنبه های مثبت، در مورد انتقاداتی که از شما می شود احساس ناراحتی و عصبانیت می کنید. پس از بحث با دیگران، شما خودتان را درگیر صحبت های بی پایه و اساس طرف مقابل می کنید. به جای تصدیق نکات مثبت او، بر تمام نواقص خود غلبه می کنید، در حالی که ویژگی های مثبت نادیده گرفته می شوند.

شما هنوز هم زمانی را به یاد می آورید که خودتان را در مقابل دوستانتان تحقیر کرده اید، حتی اگر این رویداد سال ها پیش اتفاق افتاده باشد. از خودتان خجالت می کشید، حتی اگر دوستانتان به طورکلی این قضیه را فراموش کرده باشند.

گرایش منفی

شواهد و مدارک

ما تمایل داریم که بیشتر  چیزهای بد را ببینیم و چیزهای خوب را نادیده بگیریم. پیش از این در تاریخ بشری، انسان بیشتر به تهدیدات بد، خطرناک و منفی توجه نشان داده است. کسانی که با خطرات بیشتر هماهنگ می شدند و بیشتر توجه شان را به اخبار بد جلب می کردند، احتمال بیشتری برای زنده ماندن داشتند.

به این معنی است که آنها به احتمال زیاد به دنبال به دست آوردن ژن هایی هستند که بیشتر آنها را در مقابل خطرات حفظ می کند.

چشم انداز تکاملی نشان می دهد که این کار به حوادث منفی بیشتر  از مثبت توجه می کند، به همین سادگی مغز تلاش می کند تا ما را امن نگه دارد.

توسعه:

تحقیقات نشان می دهد که این نگرش منفی به هنگام تولد شروع می شود. نوزادان تمایل بیشتری دارند تا حالت چهره و لحن صدای خود مثبت جلوه دهند.

مطالعات مغز نشان می دهد که در این زمان، نوزادان شروع به پاسخ بیشتر مغز به محرک های منفی می کنند. بعضی شواهد وجود دارد که این گرایش ممکن است حتی در ابتدای کودکی نیز پیشرفت کند. یک مطالعه نشان داد که نوزادانی که به سن سه ماهگی می رسند، علائم منفی را هنگام ارزیابی اجتماعی دیگران نشان می دهند.

گرایش منفی

پاسخ مغز:

شواهد بیولوژیکی نشان داده که در پاسخ به محرک های منفی پردازش عصبی در مغز بیشتر است. مطالعاتی که شامل اندازه گیری پتانسیل مغزی مربوط به رویداد هستند، پاسخ مغز به محرک های حساس، شناختی یا حرکتی را نشان می دهند که محرک های منفی یک پاسخ بزرگ مغز نسبت به موارد مثبت را ظاهر می  کنند.

در مطالعاتی که توسط جان کاسیوپو روانشناس انجام شد، به شرکت کنندگان تصاویری از تصاویر مثبت، منفی یا خنثی نشان دادند. سپس محققان فعالیت الکتریکی در مغز را مشاهده کردند. تصاویر منفی نسبت به عکس های مثبت یا خنثی پاسخ قوای مغزی را بسیار قوی تر نشان دادند. با توجه به این افزایش فعالیت در منطقه پردازش اطلاعات بحرانی مغز، رفتار و نگرش ما تمایل بیشتری به اخبار، تجربیات و اطلاعات بد دارد.

اثرات:

در حالی که ممکن است ما دیگر نیازی به ادامه هشدار مستمر در مقایسه با انسان های اولیه  برای زنده ماندن نداشته باشیم، اما گرایش منفی هنوز نقش مهمی در مغز ما دارد. تحقیقات نشان داده که گرایش منفی می تواند اثرات گسترده ای بر روی نحوه تفکر، پاسخ و احساس مردم داشته باشد.

در برخی از ساعت روزمره ممکن است نتایج این گرایش منفی را احساس کنید که شامل روابط، تصمیم گیری و نحوه درک افراد است.

روابط :

گرایش منفی می تواند بر روابط شما تأثیر بگذارد. شما ممکن است در مورد چیزی که شریک زندگیتان به آن واکنش نشان می دهد و به تعاملش با دیگران پیش بینی و قضاوت اشتباهی داشته باشید. دلایل و اغراق اغلب دارای نتایج است.

هنگامی که گرایش منفی به سمت روابط سوق پیدا می کند، به یاد داشته باشید که نظرات منفی معمولا وزن بیشتری نسبت به نظرات مثبت دارند. آگاهی از گرایش خود به گرایش منفی مهم است. با درک این گرایش طبیعی انسان، می توانید بر روی یافتن راه هایی برای شکستن انرژی منفی و متوقف کردن انتظار بدتر تمرکز کنید.

گرایش منفی

تصمیم گیری:

گرایش منفی می تواند بر روند تصمیم گیری تأثیر بگذارد. دانشمندانی همچون کانمن و تروسکی که دارای جایزه نوبل بودند، در کار مشهور خود متوجه شدند که هنگام تصمیم گیری، مردم به طور مرتب بیشتر بر جنبه های منفی یک رویداد توجه می کنند. این بیش از حد بر گرایش منفی اثر می گذارد و بر انتخابات آنها و خطراتی هم  تأثیر می گذارد.

هنگام تصور کردن سناریوهایی که شامل بدست آوردن مقدار مشخصی از پول یا از دست دادن همان مبلغ پول می باشند، خطر از دست دادن بیشتر از به دست آوردن در ذهن افراد نقش می بندد. بیش از آنکه تمایل بالقوه مثبت کسب کنند، حتی زمانی که دارای فرصت متعادل بین آن هستند، اغلب از پیامدهای نتیجه منفی ترس دارند.

درک افراد:

هنگام شکل گیری احساسات دیگران، مردم بیشتر تمایل به تمرکز بر اطلاعات منفی دارند. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده، هنگامی که صفت های بد و خوب فردی را بازگو می کنیم، شرکت کنندگان هنگام ایجاد یک تصور اول، توجه بیشتری را به توصیف های بد می دهند.

چگونگی غلبه بر گرایش منفی:

گرایش منفی می تواند بر سلامت روان شما تأثیر بگذارد. این می تواند شما را در اندیشه های تاریک متمرکز کند، به روابط شما با عزیزانتان آسیب برساند، و برای حفظ یک چشم انداز خوش بینانه در زندگی مشکل ایجاد کند. خوشبختانه، گام هایی برای تغییر تفکر شما وجود دارد و می توانید با علاقه به تفکر منفی مبارزه کنید.

توقف گفتگوی منفی:

به توجه کردن به نوع اندیشه هایی که از ذهنتان می گذرند، شروع کنید. پس از اینکه رویدادی اتفاق می افتد، ممکن است خودتان را به فکر چیزهایی مانند “من نباید این کار را انجام دادم” مشغول کنید. این خودآموز منفی، افکار شما را در مورد چگونگی خود و دیگران تغییر می دهد.

گرایش منفی

یک تاکتیک بهتر این است که هر وقت که ذهن شروع به فکر کردن در مورد افکار منفی کرد، فورا آن را متوقف کنید. به جای تثبیت اشتباهات گذشته که قابل تغییر نیستند، نحوه درست استفاده کردن از آن تجربه در آینده را مد نظر بگیرید.

بازنویسی وضعیت:

چگونگی صحبت کردن با خودتان در مورد حوادث، تجربیات و مردم نقش مهمی در شکل دادن به رویدادهای تفسیری دارد. هنگامی که خودتان را به تفسیر چیزهای منفی و یا تنها با تمرکز بر جنبه بد وضعیت، سرگرم می کنید، به دنبال راه هایی برای رفع رویداد های مثبت هستید. این به سادگی به معنی این است تا شما خودتان را وادار کنید تا بر روی رویدادهای خوب منصفانه تمرکز کنید.

ایجاد الگوهای جدید:

هنگامی که شما خودتان را در میان چیزهای خوب پیدا می کنید، به دنبال یک فعالیت پر هیجان هستید تا از این نگرش منفی خود بیرون بیایید. به عنوان مثال، اگر از لحاظ ذهنی بر روی برخی از رویداد ها یا نتایج ناخوشایند متمرکز می شوید، سعی کنید توجه خود را به جای دیگری هدایت کنید و در فعالیتی قرار دهید که به شما لذت می بخشد. گوش دادن به موسیقی ، پیاده روی کردن یا خواندن یک کتاب خوب، همه راه هایی است که ذهنتان را از افکار منفی دور می کند.

ایجاد لحظاتی مثبت:

از آنجایی که برای یادآوری تجربیات مثبت، لازم است توجه بیشتری به موارد خوب اتفاق بیفتد. در برخی مواقع که ممکن است افکار منفی به سرعت در حافظه بلند مدت منتقل و ذخیره شوند، باید بیشتر تلاش کنید تا اثر مشابهی از لحظات شاد داشته باشید. بنابراین وقتی اتفاق خوبی رخ می دهد، یک لحظه به آن توجه کنید. چند لحظه به آن فکر کنید. تمرکز بر احساسات حافظه فوق العاده است.