an-anonymous-older-woman-007

دعوا و مشاجره در میان خانواده های سالمند و کهنسال اغلب بخاطر  کهولت سن و کم حوصله شدن آنان صورت می گیرد که بهترین راه حل ها برای رفع این مشکل در این مطلب آورده شده است.

مشاجره میان سالمندان پدیده نادری نیست، گویی همه آدم‌ها در روزهای سالمندی کم‌حوصله تر می‌شوند و مرتب با دیگران جر و بحث می‌کنند. این در حالی است که ما در روزهای پیری نیاز بیشتری به محبت اطرافیانمان داریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم، کلید را در قفل می‌چرخانم و سرشار از انرژی که قرار است دیدن پدر و مادر پیرم به من بدهد، وارد می‌شوم. هنوز قدم برنداشته‌ام متوجه سرو صدای آنها می‌شوم که سخت مشغول جر و بحث هستند، آنقدر که متوجه چرخیدن کلید در قفل و ورود من نمی‌شوند.
مادرم داد می‌زند: باز حوله خیس حمام را روی تخت انداخته‌ای و پدرم پاسخ می‌دهد: خانم والله به خدا یادم رفت، الان بر می‌دارم.
ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود و موضوع انداختن جوراب‌ها در رخت چرک‌ها هم به میان کشیده می‌شود.
مادر: مرد! تو دوباره جوراب هاتو انداختی لای لباس چرک‌ها؟
پدر: چه اشکالی داره مگه‌؟
مادر: خدا یه مرگی به من بده از دست تو تا راحت شم.
پدر: باز شروع کردی. اصلا خونه خودمه دوست دارم هر جور دلم می‌خواد رفتار کنم. تو هم می‌تونی بری خونه بچه هات و منو به حال خودم بذاری‌!
سلام می‌کنم و هر یک ازآنها تا چشمشان به من می‌افتد لب به گله می‌گشایند و دیگری را متهم به بداخلاقی و ناسازگاری می‌کنند.
مادر می‌گوید: پدرت به کلی عوض شده، دیگر مرد سابق نیست. مثل بچه‌ها شده، دیگر اهمیتی به من نمی‌دهد، یا در کارهای خانه دخالت یا خرابکاری می‌کند. نظافت را رعایت نمی‌کند و خانه را به هم می‌ریزد.
پدر می‌گوید: این مادر غرغرو را ببرید تا من بتوانم نفس بکشم. از چای خوردن من هم ایراد می‌گیرد و می‌گوید چرا اینقدر چای می‌خوری!
برایم خیلی عجیب است. آنها همواره زندگی آرام و گرمی داشته‌اند، چرا اکنون حال و روزشان این‌گونه شده است. از زمانی که پدرم بازنشسته شده و در خانه مانده است اوضاع بدتر شده و با کوچکترین جرقه دعوای بزرگی در خانه بر پا می‌شود.
مشاجره میان سالمندان پدیده نادری نیست، گویی همه آدم‌ها در روزهای سالمندی کم‌حوصله تر می‌شوند و مرتب با دیگران جر و بحث می‌کنند. این در حالی است که ما در روزهای پیری نیاز بیشتری به محبت اطرافیانمان داریم.
زینب سی و شش ساله از رابطه پدر شوهر و مادر شوهرش سخن می‌گوید و آن را مشکلی پیچیده در خانواده عنوان می‌کند.
او می‌گوید: هر وقت به خانه والدین همسرم می‌رویم می‌بینم که آنها مشغول جرو بحث می کنند بر سر چیزهای کوچک هستند و حتی در حضور عروس‌ها و دامادها هم به یکدیگر پرخاشگری می‌کنند.
اما براستی چرا برای بسیاری از زوج‌ها بعد از میانسالی سخت‌‌ است 24 ساعت روز را با هم بگذرانند؟
به نظر می‌رسد وقتی یکی از زوجین تقریبا تمام مدت در خانه بوده، برای زوج دیگر که بتازگی بازنشسته شده تا حدی سخت است که بتواند خود را با عادت‌های روزمره وی هماهنگ سازد.
سن گذر آرزوها
با ورود زوجین به سنین میانسالی کم کم شرایط جسمانی و روحی متفاوت می‌شود. آغاز میانسالی در مردان با کاهش هورمون تستسترون همراه می‌شود، همان‌گونه که در زنان نیز در این دوره کاهش هورمون استروژن وجود دارد و تغییرات جسمی و روحی فراوانی به وجود می‌آورد، کاهش این هورمون در مردان نیز سطح انرژی بدن، قدرت عضلانی و جنسی را در آنان کاهش می‌دهد.
این تغییرات باعث تغییر در خلقیات و روحیات افراد می‌شود که همزمان با ورود فرد به دوران بازنشستگی است. افراد احساس می‌کنند که دیگر نشاط گذشته را ندارند و در حالی پا به این دوران گذاشته‌اند که بسیاری از آرزوهایی را که در سر می‌پروراندند، بر آورده نشده است.
بدیهی است همه همسران خواه ناخواه با هم مشکلاتی دارند که موجب تنش‌هایی بین آنها خواهد شد، اما با بروز این شرایط آنهایی که راه مدارا و تسامح را در پیش نگیرند، خیلی زودتر از اوایل ازدواج به نقطه جوش می‌رسند. نقطه جوش در روابط زناشویی همان نقطه‌ای است که فرد با رسیدن به آن، تحمل خود را از دست می‌دهد. در عین این‌که به همسرش بسیار علاقه‌مند و به او وابسته و معتاد است،متقابلا از او خسته و منزجر نیز هست، یعنی نوعی دوگانگی در احساسات فرد نسبت به همسرش پدید می‌آید که موجب جرو بحث‌های فراوانی می‌شود.
همچنین هنگامی که مردان و زنان به سن میانسالی و دوران بازنشستگی می‌رسند تهدید هویتی برای آنها به وجود می‌آید، این امر به آن معناست که آنها که تا دیروز سوال «من کیستم» را با شغل خود پاسخ می‌دادند در این زمان جوابی برای آن ندارند. ممکن است که خیلی از افراد خود را بازنشسته معرفی کنند، اما بسیاری از افرادی که شغل آزاد دارند یا همسرانی که همه عمر خود را صرف خانه داری و بچه‌داری کرده‌اند پاسخی برای این پرسش و اصولا امنیت روحی و روانی خود ندارند که همه این عوامل دست به دست یکدیگر می‌دهد و زمینه را برای بروز اختلافات آماده می‌کند.
وقتی تنها می‌شویم
شاید شما هم این داستان را شنیده باشید؛ پیرمردی همیشه از خروپف‌های همسرش شکایت می‌کرد، اما همسرش زیر بار نمی‌رفت و گله‌های همسرش را به حساب بهانه‌گیری وی می‌گذاشت. تا این‌که یک روز پیرمرد برای این‌که ثابت کند زنش در خواب خروپف می‌کند ضبط صوتی را آماده کرده و صدای خرناس‌های گوشخراش همسرش را ضبط می‌کند. پیرمرد صبح که از خواب بیدار می‌شود و شادمان از این‌که سند معتبری برای ثابت کردن خروپف‌های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می‌رود و صدایش می‌کند، غافل از این‌که زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! از آن شب به بعد خروپف‌های ضبط شده پیرزن، لالایی آرامبخش شب‌های تنهایی او می‌شود.
حکایت بیشتر زن و شوهرهایی که در سنین میانسالی با یکدیگر بگو مگو می‌کنند، همین ماجراست. آنها زمانی که یکی از طرفین به دیار باقی می‌شتابد افسوس می‌خورند و تنها در آن زمان است که متوجه می‌شوند ارزش یکی برای دیگری چقدر است؟
اما همیشه هم این‌طور نیست که همسران در این سن نسبت به یکدیگر وفادار بماند.
سر پیری و معرکه‌گیری!
بحران میانسالی وضعی ناآرام و بازتاب‌های مختلفی در زندگی افراد دارد، این حالت معمولا در بسیاری از افراد با انتقاد از شیوه زندگی گذشته، حسرت‌ها و دریغ‌ها از آرزوهای واصل نشده و کارهای بسامان نرسیده همراه است.
اکرم عباسی، روان‌شناس در این باره می‌گوید: فرد ممکن است در این حالت نسبت به زندگی، پیشه یا شریک زندگی خود احساس ملالت کند و برای ایجاد تغییر در این موارد، میل قوی‌ای را حس کند.
وی می‌افزاید: بارها دیده شده که همسران در این سن از یکدیگر جدا می‌شوند و این امر در مردان در مقایسه با زنان بیشتر روی می‌دهد. طلاق‌هایی که در سنین 40 تا 50 سال روی می‌دهد از این موارد است. حتی براساس آمار سازمان ثبت احوال در سال گذشته 1615 مرد و زن در سنین بیش از ۷۵ سال از یکدیگر جدا شده‌اند.
به اعتقاد کارشناسان بخشی از طلاق‌های دوران سالمندی ریشه در زندگی مشترک گذشته دارد، به عنوان مثال زن و مردی که از ابتدا با اختلاف نظر و نداشتن تفاهم مواجه بوده‌اند و در همان سال‌های اول بچه‌دار شده‌اند و به همین دلیل با مشکلات کنار آمده‌اند و سازش کرده‌اند، در این دوران که از یک‌سو دختر وپسرها ازدواج کرده‌اند و از سوی دیگر به دلیل پایین آمدن آستانه تحمل، طلاق و جدایی را برماندن و زندگی کردن ترجیح می‌دهند.
با افزایش سن و افزایش سابقه زندگی مشترک به دلیل افزایش ارتباطات، اختلاف سلیقه‌ها بروز می‌کند و اگر زن و شوهر با مهارت‌های زندگی آشنا نباشند این اختلاف سلیقه‌ها به اختلاف اصلی زندگی تبدیل و به طلاق منجر می‌شود.
یکطرفه به قاضی نرویم
نوع نگاهی که افراد به دوره بازنشستگی دارند، باورها و انتظاراتی که دیگران از آنها دارند به عنوان عوامل تعیین‌کننده مهمی در این دوره میانسالی و ورود به سالمندی محسوب می‌شود.
دکتر یدالله قاسمی‌پور، روان‌شناس درباره دلایل بروز مشکل در زندگی مشترک زوج‌های سالمند می‌گوید: البته نمی‌توان یکطرفه به قاضی رفت و یک نسخه برای همه پیچید، برخی اوقات دوره بازنشستگی دوران خوش زندگی است یا به قول عامه دوره «با زن نشستگی» است.وی می‌افزاید: از منظر روان‌شناسی هر تغییری عارضه روانی استرس مثبت یا منفی را به همراه دارد. در دوره میانسالی که با زایندگی و باروری شخصیت همراه است انسان‌ها حس خوبی دارند، اما این حس گاهی همزمان با حکم بازنشستگی رئیس اداره است. گرچه ممکن است تغییر، رویداد خوشایندی تلقی شود، اما حکم یک عامل استرس را دارد که در شخصیت افراد تاثیرگذار است.
این روان‌شناس می‌افزاید: وارد شدن استرس به شخص موجب تغییر در روابط انسانی، محیطی و درون فردی ‌شده و برخی اوقات این دوره به عنوان دوره رکود و بی‌حاصلی، مفید نبودن و سربار بودن خانواده و جامعه تلقی می‌شود.
به گفته قاسمی‌پور اگر هر فردی چنین نگرشی به دوران میانسالی و ورود به آستانه پیری داشته باشد آستانه تحملش بخصوص در روابط بین فردی و خانوادگی که انتظار احساس امنیت از طرف مقابل را دارد از بین می‌رود.
نباید فراموش کنیم که حساس بودن و نداشتن احساس امنیت از طرف همسر در موقعیت‌های ناکامی می‌تواند حس خشم را به پرخاشگری و دعواهای خانوادگی تبدیل کند.
در عین حال عوامل دیگری مثل کاهش حقوق در دوره بازنشستگی، از دست دادن روابط کاری با دوستان، تغییر محیط زندگی، یکنواختی، کاهش قوای ذهنی و جسمی‌در کنار یکدیگر می‌تواند درک کامل‌تری از تغییرات روانی ـ اجتماعی این دوره را تجسم کند. از سوی دیگر یکی‌ از عواملی که موجب بروز چنین بگو مگوهایی در زندگی زوج‌های میانسال می‌شود نوع روابط آنها قبل از این دوره است. در این میان زن و شوهر ممکن است به دلیل مشغله‌کاری همسر و پرداختن به امور فرزندان فرصت این را که روابط مخدوش و مسائل حل نشده خود را در دوران جوانی حل کنند، نداشته باشند و در حقیقت این مشکلات همچون زخمی کهنه در دوران میانسالی سر باز کند.
دکتر قاسمی‌پور در این باره یادآور می‌شود: در این دوره همسران فراغت خوبی پیدا می‌کنند که به این مسائل هرچند به شیوه نامطلوب بپردازند. یادمان باشد که بسیاری از افراد دعوا کردن را به انزوا و دوری و کنار کشیدن از همه مسائل ترجیح می‌دهند. در حقیقت دعوا کردن در این سن به نوعی طرح مساله است که می‌تواند به حل آن منجر شود. اما منزوی شدن، اجتناب از روبه‌رو شدن با مسائل است که باعث می‌شود گاهی سال‌ها مساله‌ای ناگشوده باقی بماند.
اما متاسفانه حتی در چنین شرایطی نداشتن مهارت‌های گفت‌وگو و حل مساله به دلایل فرهنگی و خطاهای ذهن از جمله برداشت‌های اشتباه از رفتار همسر، ذهن خوانی و از این قبیل می‌تواند به آتش اختلافات و کشمکش‌های این دوره دامن بزند.
بودن یا نبودن، مساله این است
شاید امروز که جوانتر هستید، دوست نداشته باشید درباره زندگی عادی و روزمره خود بعد از بازنشستگی حرف بزنید و در ذهن خود این‌گونه فکر کنید که در این دوران به سفرهای زیادی می‌روم و وقت خود را صرف کارها‌ی بر زمین مانده زندگی می‌کنم، اما ماجرا به این سادگی نیست.
تفاوت شرایط جسمی، اقتصادی و خانوادگی در این زمان بخصوص بعد از دوران بازنشستگی باعث می‌شود نتوانیم آرزوهایی را که در دوران جوانی به آن فکر می‌کردیم ‌محقق کنیم. بنابراین نیاز است‌برای این دوران برنامه‌ریزی داشته باشیم.
اکرم عباسی، روان‌شناس نیز در این باره می‌گوید: معمولا لازم است که خانواده‌ها برای انطباق با شرایط جدیدی برنامه ریزی داشته باشند.
وی می‌افزاید: بهتر است در یک تقویم خالی از خود بپرسید که چطور می‌خواهید این روزها را پر کنید حتی می‌توانید این موضوع را با داشتن یک کار نیمه وقت یا داوطلبانه و خیریه تا حدی آسان‌تر کنید. در عین حال برای رسیدن به هماهنگی و گشودن راه‌هایی تازه در مقابل خود و همسرتان ارتباط خود را بیشتر کنید و ساعت‌های بیشتری را با وی بگذرانید.
عباسی توصیه می‌کند: در کارهای عادی و روزمره بازنگری کنید، خیلی از زوجین بعد از دوره بازنشستگی یک بار دیگر جنگ و جدال بر سر تقسیم کارهای روزمره را تجربه می‌کنند. خیلی مهم است که تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید به کار دیگری بپردازید یا خیر.
دکتر قاسمی‌پور نیز در این باره تاکید می‌کند: نکته اساسی که باید به خاطر داشته باشیم این است که در دوره سالمندی و بازنشستگی جدای از مسائل مالی و فرهنگی و خانوادگی، هیجانات فرد دستخوش تغییر می‌شود. شاید شنیده باشید که افراد سالمند مثل بچه‌ها حساسند. این نشان دهنده این است که عواطف و هیجانات در سازگاری روانشناختی در این دوره نقش بسزایی دارند. درک و همدلی از جانب همسر قطعا در این مورد مؤثر خواهد بود.
با وجود این داشتن روابط جایگزین برای روابط دوستانه و کاری، تغییر نگرش نسبت به بازنشستگی و داشتن برنامه‌ای که در آن فرد احساس کارایی قبلی خود را حفظ کند، باعث ایجاد احساس خوب در فرد ‌شده و همین امر نیز به نوبه خود باعث بهبود روابط با همسر و دیگر اعضای خانواده می‌شود.
از طرفی حفظ ارتباط با محل کار قبلی در قالب انجمن‌ها و نشست‌های صمیمی مدیران با افراد بازنشسته و نظرخواهی و مشورت با آنان برای بهبود کارایی سازمان، احساس ارزشمند و مفید بودن را در افراد حفظ می‌کند.
شواهرانی که خانگی نمی‌شوند
علاوه بر این مسائل بسیاری از همسران انتظار دارند شوهرانشان در دوره بازنشستگی در کارهای خانه به آنها کمک کنند. هرچند شوهران سعی می‌کنند این انتظارات را برآورده کنند، اما شوهران سنتی تلاش می‌کنند این انتظارات را با انجام کارهای مردانه‌تری مثل تعمیر خانه و وسایل زندگی پاسخ دهند و این ممکن است باعث‌ اختلاف شود‌ یا به دلیل این‌که شوهر به طور تمام وقت در خانه حضور پیدا می‌کند برخی رفتارها و عادت‌های او مورد اعتراض همسر قرار می‌گیرد. دکتر قاسمی‌پور در این باره می‌گوید: در این گونه موارد پیشنهاد می‌شود که انتظارات و توقعات دو طرف در موقعیتی مناسب و در کمال آرامش مطرح شود تا طرفین درک و فهم درستی از رفتارها پیدا کنند. برای مثال اگر شوهر درخواست همسر خود را مبنی بر آشپزی یا کمک کردن در آشپزخانه را نمی‌پذیرد، دلایل خود و احساس خود برای انجام چنین کارهایی را برای همسر خود توضیح دهد که از ذهن خوانی طرف مقابل و متعاقبا واکنش متقابل و در نهایت بروز دعوا و خشونت جلوگیری شود.
از طرف دیگر، حضور بیشتر شوهر در خانه، می‌تواند تهدیدی برای قدرت و قلمرو زن خانه‌دار تلقی شود و این احساس که در امور خانه‌داری دخالت می‌شود. حفظ احساس تسلط و کنترل امور خانه برای یک زن خانه‌دار مهم است و نباید آن را از نظر دورداشت. آموزش خانواده‌ها از طریق رسانه‌های جمعی کارگاه‌هایی که از طریق سازمان‌ها برای افراد و همسرانشان تدارک دیده می‌شود، می‌تواند باری از مشکلات ناشی از این دوره از زندگی را بکاهد. برخی اوقات یافتن یک کار پاره وقت یا فعالیت در زمینه مشابه با شغل سابق و استفاده از توانمندی و تجارب کاری اوقات فراغت فرد را پر خواهد کرد.
فرزندان؛ راه‌حل پیش رو
اما نباید فراموش کنیم که فرزندان به طور مستقیم و غیر مستقیم می‌توانند نقش مهمی را در کاهش این اختلافات و بگو مگوها ایفا کنند. در این دوره فرزندان معمولا ازدواج کرده‌اند و پدر و مادرها با عارضه‌ای به نام سندرم «آشیانه خالی» روبرو می‌شوند. احساس بیهودگی، پوچی و افسردگی همراه با بازنشستگی می‌تواند مساله را کمی پیچیده کند. کارشناسان بر این باورند که ارتباط مؤثر و مداوم فرزندان با خانواده والدین انتظاری از سوی پدر و مادر است که بیشتر از حمایت‌های مالی آنها برایشان اهمیت دارد.
دکتر قاسمی‌پور در این باره می‌گوید: فرزندان می‌توانند با تقویت احساس کنترل و شایستگی دوره جوانی پدر و مادر و همچنین همدلی و درک آنان به جای در دست گرفتن زمام تمام امور زندگی آنها احساس خوبی را در آنان ایجاد کنند. فرزندان نباید فراموش کنند که والدین آنها افرادی نیستند که در کودکی با آنها سر و کار داشتند و لازم است که روحیه حساس آنها را درک کنند. باید گفت که تقویت باورهای مذهبی و سنت‌های خوب گذشته که در آنها نیکی و احترام به والدین جای دارد، احساس خوبی در والدین ایجاد می‌کند و آنها دیگر خود را کم ارزش نمی‌دانند و فکر نمی‌کنند که حاصل عمرشان بیهوده بوده است. انسان‌ها در مسیر زندگی همواره به عقب می‌نگرند و به ارزیابی گذشته خود می‌پردازند و در این مکث از خود سوالاتی می‌پرسند که اگر در پاسخ به این سوالات به این نتیجه برسند که عمرشان بیهوده سپری نشده است، احساس خردمندی و کمال خواهند داشت و امید و آرامش آنها در زندگی به مراتب بیشتر می‌شود. بنابراین فرزندان می‌توانند تلاش‌ها و نکات مثبت زندگی پدر یا مادر را به آنها یادآور شوند و به داشتن یک حس خوب در آنها کمک کنند.
خودمان چه کنیم؟
اما اگر شما میانسال هستید و فرزندی ندارید برای رفع این مشکل به این دو نکته توجه کنید؛اول این‌که تا می‌توانید از مشاجرات و بگو مگوها کم کنید. به هیچ عنوان یک مشاجره را دست‌کم نگیرید. مشاجرات وقتی روی هم انبار شوند و انرژی‌هایشان را درهم ضرب کنند،خستگی و کلافگی لازم برای رسیدن به آن احساس دوگانه و نقطه جوش را فراهم می‌آورند.
ضمن آن‌که صفات بد و خلقیات ناپسند خودتان را از دسترس همسرتان دور نگه می‌دارید از تلاقی با نقاط ضعف و خلقیات ناپسند او نیز خودتان را حفظ کنید. توجه زیاد به عیوب یکدیگر و صحبت در باره آن، شما را نسبت به هم حساس و عصبی می‌کند.
از عیوب همسرتان چشم‌پوشی واقعی داشته باشید، یعنی در فکر و قلبتان هم آنها را وارد نکنید. شاید زندگی شما از مسیری پیش برود که عیوب همسرتان در این مسیر چندان مضر نباشد. همین که آسیب رفتارش به زندگی مشترکتان نرسد کافی است.یادم افتاد چند روز پیش در یکی از بوستان‌های شهر پشت سرم پیر مرد و پیر زنی میانسال نشسته بودند و به سرسره بازی بچه‌ها نگاه می‌کردند… لحظه‌ای در سکوت طوری که متوجه نشوند، نگاهشان کردم… چه آرام در گوش هم نجوا می‌کردند و با لبخند می‌گفتند: «چه عالی که بچه‌هایمان سر و سامان گرفتند و ما هنوز کنار هم هستیم.»
با خود می‌اندیشم چقدردر روزهای پیری به عشق ورزیدن همسرمان و تر و خشک کردن یکدیگر نیازمندیم. عشق در سالمندی نیازی است مثل غذا خوردن، مثل نوشیدن جرعه‌ای آب، مثل نفس کشیدن… آن را از همدیگر دریغ نکنیم.
10 توصیه برای‌کاهش مشاجرات پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها
1 ـ‌ به عنوان احترام و قدردانی از والدین‌تان و برای حفظ سلامت و بهداشت روانی آنها هنگام دیدار همان شور و شوق دوران کودکی را داشته باشید تا آنها در این دوران هم احساس شادی و نشاط کنند.
2 ـ اجازه دهید والدین‌تان متوجه شوند که همه چیز در زندگی‌تان خوب و عالی است و شما کنترل کامل بر زندگی‌تان دارید تا آنها نگران شما نباشند.
3 ـ اگر گرفتاری یا مشکلی دارید تا حد امکان از بازگو کردن و مطلع کردن آنها خودداری کنید.
4 ـ همیشه احترام خود را نسبت به والدین‌تان اظهار کنید و فراموش نکنید هیچ پول و هدیه‌ای نمی‌تواند جایگزین احترام شما برای آنها باشد.
5 ـ قدردان و سپاسگزار والدین باشید. سپاسگزاری و قدردانی از تمام آنچه‌ والدین در گذشته و حتی اکنون برای شما انجام داده‌اند باعث خوشحالی آنها می‌شود.
6 ـ تولد و مناسبت‌های مهم در زندگی والدین‌تان را فراموش نکنید.
7 ـ گاهی والدین خود را به ناهار یا شام به طور خصوصی دعوت و سعی کنید اوقات خوشی را با هم سپری کنید.
8 ـ آنها را در امور زندگی‌تان مشارکت دهید. از والدین‌تان برای مهمانی‌ها، جشن‌های تولد، برنامه‌های تعطیلات و دیگر فعالیت‌های خانوادگی که برگزار می‌کنید دعوت کنید و به بهانه پیری و کهولت سن و ناتوانی جسمانی آنها را از فعالیت‌های اجتماعی محروم نکنید.
9ـ در دسترس باشید و آنها را نسبت به آنچه در زندگی تان قرار است اتفاق بیفتد به روز نگه دارید و اجازه دهید که همواره ذهن آنها فعال بماند.
10 ـ سعی کنید به طور منظم و روزانه احوال آنها را جویا شوید و حداقل هفته‌ای یک بار به منزل آنها سرکشی کنید.