optimsi-580x272

آیا می دانستید نگرش و طرز فکر شما چه میزان روی زندگی تان می تواند تاثیر بگذارد؟و این امر برایتان بسیار سرنوشت ساز و مهم خواهد بود!

 جالب است بدانید که دست کم 95 درصد از احساسات مثبت یا منفی توسط خود ما و نحوه برخوردمان با مشکلات تعیین می‌شود، یعنی اگر ما مسائل و مشکلات غیر قابل پیش‌بینی را به گونه‌ای درست و سازنده تفسیر و تعبیر کنیم، آن گاه می‌توانیم به سادگی آنها را تحت کنترل درآوریم و این یعنی «گذر از بحران»، روشی که به کمک آن می‌توانیم اوضاع را بررسی و به راه‌حلی مفید و سازنده دست یابیم…

معمولاً همه ما شرایط بحران را به نوعی تجربه کرده‌ایم؛ شرایطی که در واقع اجتناب‌ناپذیر است و در موارد متعددی چه بخواهیم یا نخواهیم ما را بشدت درگیر می‌کند و اگر راهکاری برای گذر از آن نیابیم قطعاً نمی‌توانیم ازآن عبور کنیم و مدام در جا می‌زنیم، باید تصمیم بگیریم در زمان‌هایی که مجبور به تجربه چنین شرایطی بودیم، درجهت درست اندیشیدن، درست حرکت کردن و شناخت قابلیت‌هایمان قدم برداریم
و به جای دست گذاشتن روی نقاط ضعفمان به نقاط قوتمان بپردازیم و به این موضوع باور داشته باشیم که نوع نگاه ما به زندگی، تعیین‌کننده مسیر ما در زندگی است ودر هر شرایطی این نگرش خود ما است که می‌تواند مسیر را برای ما سخت‌تر یا ساده‌تر کند.

هرکسی در هرشغل و پیشه ای که هست نگاهی ویژه به جهان و انسان دارد. همین نگاه است که نقشه راه او را در زندگی رقم می زند. جالب خواهد بود اگر گوش مان را نزدیک زبان جان انسان های دیگر کنیم تا بشنویم به آرامی چه می گویند و از کدام آرمان و جهان نگری حکایت می کنند.

«ذهن‌مان را درست کوک کنیم»
زهره نیکخواه، پرستار باسابقه، در این مورد به تجربه خودش اشاره می‌کند و می‌گوید: به نظر من در بدترین شرایط هم می‌توان بهترین چیزها را پیدا کرد البته اگر حواسمان باشد که ذهنمان را درست کوک کنیم نه غلط که حال مارا خراب کند.
او می‌گوید: «این نیز بگذرد> ، جمله‌ای است که اکثراً شنیده‌ایم، به نظر من این جمله بار معنایی بسیار وسیعی دارد و حتی می‌توان گفت در برگیرنده جهان بینی و بینشی است که به ما می‌آموزد «مشکلات و سختی‌ها بخش معمول زندگی هستند و اجتناب ناپذیر؛ پس باید بگذاریم که بگذرند، چون به هر حال می‌گذرند.»
نکته مهم این است که برای تحمل هر دردی باید به دنبال تسکین بود، پری نقاش‌پور، نویسنده و روانشناس، ضمن تأکید براین موضوع می‌گوید: برای حل هر بحرانی اگر کمی ذکاوت به خرج دهیم می‌توانیم راه حل‌های فراوانی پیدا کنیم. بزرگان تاریخ هرگز نکوشیده‌اند مشکلات و نگرانی‌های خود را از بین ببرند بلکه با آنها شجاعانه مواجه شده و از تمام امکانات برای پیشبرد اهداف خود بهره جسته‌اند، همان‌طور که می‌دانید اکثرشخصیت‌های بزرگ تاریخ، قطب نمای زندگی خود را درجهت رسیدن به اهداف مورد نظرشان تنظیم کرده‌اند.
وی در ادامه گفته‌هایش به جمله معروف ادیسون اشاره می‌کند و می‌گوید: ادیسون درزمینه پایداری در کارها به این اصل معتقد بود «یک درصد نبوغ 99 درصد پشتکار» پر واضح است چنین بینشی می‌تواند در پروسه حل مسأله نقش بسزایی داشته باشد و در جهت نیل به اهداف برای همگان بسیار الگوی خوبی باشد.
بنابر این فراموش نکنیم قطب نمای زندگی خود را طوری تنظیم کنیم که از مشکلات و بحران‌ها نهراسیم بلکه با درایت و پشتکار به دنبال راه حل‌های سازنده وخلاق باشیم.
محمد گودرزی ترجیح می‌دهد ازشرایط سختی که در کارهایش به عنوان دکوراتور مواجه بوده نگوید بلکه از راهکارش در این مواقع برایمان سخن بگوید: من در این مواقع همیشه جمله‌ای را که یک سیاستمدار بزرگ گفته به خودم گوشزد می‌کنم و این جمله را سرلوحه زندگیم قرار داده‌ام: «بزرگترین آزمون شهامت، تحمل شکست بدون از دست دادن امید است.»
محمد می‌گوید: من فکر می‌کنم که، برای عبور از هر بحرانی در درجه اول باید انتخاب برتر داشته باشیم واین موضوع چندان پیچیده نیست و هرکسی باید خودش بر اساس روحیه‌اش این انتخاب را داشته باشد، من معمولاً در این شرایط ترجیح می‌دهم ورزش کنم، به دیدار دوستانم بروم و… کلاً به کارهایی بپردازم که باعث شادی و نشاطم می‌شود چون فکر می‌کنم ماندن در آن شرایط و ناامید شدن هیچ کمکی به رد شدنم از آن شرایط نمی‌کند.
به عقیده روانشناسان در شرایط بحران نهایتاً این خود ما هستیم که می‌توانیم اوضاع و شرایط را به نفع خود و در مسیر امتیاز دادن به خود، نه امتیاز گرفتن از خود تغییر دهیم، به این معنی که با ایجاد فضایی از ایمنی و اعتماد به خود بتوانیم دوباره به نقطه تعادل باز گردیم، تعادلی که برای گذر از بحران به آن نیازمندیم.
بیاییم کمی واقع بین باشیم . بهتر نیست؟ به جای اضافه کردن علف‌های هرز درزمین ذهنمان گل‌های امید پرورش دهیم، چون در غیر این‌صورت، به خودمان زیانی وارد می‌کنیم که حتی بدون دادرسی مستحق مجازات خودمان هستیم پس با خود این کار رانکنیم و به جای آن تلاش کنیم افکار مخرب را برکنیم و افکارسازنده را جایگزین آن سازیم.
فرزانه اسلامی به عنوان محقق درزمینه سلامت روان، به آگاهی از ضمیر روشن و پذیرا بودن برای دریافت حقایق بالاتر اشاره می‌کند و می‌گوید: من بارها در این شرایط تجربه‌های بسیار زیبایی داشته‌ام که شاید قابل گفتن نباشد ولی معمولاً وقتی با چنین شرایطی روبه‌رو هستم فوراً به خودم می‌گویم «حتماً راهی هست» و بعد از این جمله آماده شنیدن می‌شوم و صبورانه به پاسخ‌ها، دل می‌سپارم و قبل از هر واکنشی درنگ می‌کنم و منتظر دریافت آگاهی معنوی‌ام می‌مانم… او بعد از کمی سکوت ادامه می‌دهد: لازم به گفتن نیست، در سخنان بزرگان همیشه به این نکات اشاره شده است اگر به این بیت دقت کنید با من هم عقیده می‌شوید: «خدا گر زحکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید در دیگری» به هر حال من هر زمان که در این شرایط باشم تردید ندارم که در پس هر بحران وشرایط سخت، حکمتی است که در نهایت موجب دلگرمی و خیری خواهد بود حتی اگر به ظاهر چنین نباشد.
«حریم امن»
فرشید عابدی، مهندس پرواز است. او نیز در این زمینه به نکته‌های جالبی اشاره دارد. او درباره درس‌هایی که در زمان جنگ و در بحرانی‌ترین موقعیت‌ها در جبهه داشته می‌گوید: در آن زمان‌ها ایثار وفداکاری بچه‌ها همیشه حرف اول را می‌زد، درسنگر، شب و روز معنایی نداشت! چون همیشه روشن بود درست مثل دل‌های بچه‌ها، روشن و نورانی… «دل‌های آنانی که هر لحظه با یاد و خاطره‌هایشان احساس می‌کنی، زندگیت متبرک می‌شود و رنگ و بویی دوباره می‌گیرد> او معتقد است، در چنین شرایطی هر قدر ظرف وجودی انسان وسیع‌تر باشد کمتر دچار آسیب می‌شود.
به نظر وی سختی و مشکلات عاملی است برای وسعت بخشیدن به ظرف وجودی و درک عمیق‌تر همه انسان‌ها… او در ادامه می‌گوید: وقتی انسان به آن حریم امن الهی برسد در آنجا همه چیز تغییر می‌کند و براحتی وبا آرامش ازتمامی مسیر‌های سخت و ناهموار گذر می‌کند، نمونه چنین انسان‌هایی در جبهه‌ها کم نبود، انسان‌هایی که به درک حقیقت درون خود دست یافتند، هدایتی که همه ما برای رسیدن به آرامش و امنیت درون به آن نیازمندیم.

تاثیر ذهن در زندگی
آیا افکار و نگرش ما در زندگی ما اثرگذار است؟ آیا راستی و درستی به حقیقت درونی ما برای رسیدن به آزادی واقعی می‌انجامد؟ لازم است در اینجا به گفته، وین دایر چهره مشهور عرصه روانشناسی در کتاب «راز نگرش درون» نگاهی بیندازیم او در این کتاب می‌گوید: «آزادی حقیقی نمی‌تواند در خارج از وجود شما یافت شود وکشف این آزادی در پول، شهرت، اعتبار، دارایی و یا حتی خانواده نیست. آزادی حقیقی دائمی است و ورای تمام آمد و رفت‌هاست به شکل دریافت است نه باور داشتن و زمانی که متوجه شوید تجربیات خود مقدس شماست، که منشأ آزادی شماست خود به خود این آزادی را به دست آورده‌اید و در جوهره وجود خود برای مهر ورزیدن، فداکاری و ایثار آماده‌اید و در آن شکوفایی است که غرق سرور خواهید گشت.> افسانه پرهیزکار، طراح وگرافیست است.
او هم از تجربه‌های خوبش در این جور مواقع می‌گوید: راستش من سعی می‌کنم در چنین مواردی توجه‌ام را بیشتر به پیام‌هایی جلب کنم که از بخش سازنده و مثبت وجودم می‌آید نه منفی، چون در غیر این‌صورت دچار تردید و دودلی‌های بی‌مورد و استرس می‌شوم و در نهایت همین افکار ناامید‌کننده خود به خود همه چیز را برایم خراب‌تر می‌کند و بیشتر باعث به هم ریختگی شرایط بیرونی می‌شود، او در ادامه به یکی از ابیات معروف درادبیات فارسی اشاره می‌کند و می‌گوید: «بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست / از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی» به هر حال درست یا غلط این اعتقاد من است، هرکسی باید ازخودش آغاز کند و به جای اینکه مدام به دنبال مقصر در بیرون خود باشد کمی هم به خودش رجوع کند.
من معمولاًدرچنین شرایطی این سؤال را از خودم می‌پرسم: «آیا من نقشم را بدرستی ایفا کرده‌ام یا نه؟!» ما باید متوجه باشیم که وقتی انگشت اشاره خود را به سمت دیگران می‌گیریم سه انگشت دیگر را به سمت خودمان گرفته‌ایم! آیا با این شیوه راه به جایی خواهیم برد؟! به نظر من که با این کار فقط در بحران بیشتری فرو می‌رویم و بهتر است که به جای محکوم کردن خود و دیگران به شکار پیام‌های مثبت از آن شرایط برویم و با این کار حداقل بتوانیم نیرو و توان از دست رفته را دوباره بازسازی کنیم و به آنچه واقعاً می‌خواهیم بپردازیم، نه آنچه نمی‌خواهیم.
لازم به ذکر است، که طبق بررسی‌های انجام شده توسط دانشمندان علوم رفتاری، در خیلی ازموارد، شکست کامل یک طرح کاری یا از دست دادن یک شغل، بر خلاف آنچه به نظر می‌آید، می‌تواند یک برگ برنده باشد یعنی همان چیزی که در آن شرایط به آن نیاز بوده و فرد به هیچ وجه متوجه آن نبوده است.
آنان بر این باورند که هرچند درک چنین موضوعی ممکن است کمی دشوار به نظر آید ولی گاه دیده شده که بر خلاف تصور ما اتفاقاً همان شغل یا موقعیت باعث عقب ماندگی، تلف کردن عمر، عدم خلاقیت و… در این افراد بوده و چه بسا بروز بحرانی موجب شده که آنان متوجه این حقیقت شوند و بتوانند برای همیشه جهت و مسیر درست خود را در زندگی کشف کنند.
مهم نیست که چه پیش می‌آید مهم این است که در هرشرایط سختی بتوانیم یک درس ارزشمند بگیریم و یاد بگیریم وقتی با بحرانی روبه‌رو می‌شویم انرژی خلاق خود را متوقف نکنیم و برای چند لحظه چشمان خود را ببندیم، نفس عمیقی بکشیم و با حاکم کردن سکوت و خاموشی برای چند لحظه از قدرت تفکر بهتر بهره ببریم و مطمئن باشیم که «همیشه راهی هست، راهی بزرگ برای ساده کردن زندگی…»

روزنامه ایران